"فردریک هفرمل" (Fredrik Heffermehl) حقوقدان نروژی با انتشار کتابی به نام «وصیت نامه نوبل» تاکید می کند: کمیته نروژی اهدای جایزه صلح نوبل از قوانین و خواسته های «آلفرد نوبل» که در وصیت نامه او ذکر شده است، تخلف کرده اند. «هفرمل» در این کتاب خاطرنشان می کند: بیش از نیمی از دریافت کنندگان جوایز صلح نوبل از سال ١٩٤٦ میلادی تاکنون، دارای ویژگی های قانونی دریافت این جایزه نبوده اند. لخ والسا (١٩٨٣)، شیمون پرز (١٩٩٤)، حاجيه شیرین عبادی (٢٠٠٣)، الگور(٢٠٠٧) و اوباما (٢٠٠٩) از جمله افرادی هستند که «هفرمل» در کتاب خود به عنوان متخلف نام برده است. (كيسينجر را فراموش كرده اند!)
bbc on The Shah of Iran Mohammad Reza Shah Pahlavi
صفحهء تهوع آوری را كه گردانندگان جنايتكار سلاخخانهء بی بی سی با ياری دوپايان هميشه حاضر و بسيار دادگر و بی طرفی چون شيخ حميد دباشی، مادام مهرانگيز كار، مِستِر مهرداد خوانساری، "رفيق" فرخ نگهدار، داریوش همایون، محمد ملکی، و یوسفی اشکوری برای سالروز درگذشت پادشاه ايران درست كرده بودند مرور ميكردم. نخست جای خالی اسماعیل خویی را احساس كردم و ناراحت شدم. (ايشان فعلا به جويدن تكه گوشتی كه "راديو زمانه" جلویشان انداخت مشغولاند، و بی بی سی ضد توتاليتر هم زياد از نبود نظرات يك "شاعر" در ميان زباله های انديشمندی كه رديف كرده نگران بنظر نميرسد، چرا كه از "شعر" نويسی مادام مهرانگيز آگاه است)
ولی خيلی شاد هم شدم. شاد از اينكه ٣٠ سال پس از درگذشت پادشاه مهربان ميهنمان، نامش هنوز اين جنايتكاران را كه بيش از ٥٠٠ سال است به غارت "جهان سوم" مشغول بوده اند اينگونه به لرزه می اندازد و هنوز مجبوراند و مجبور ميشوند پيكر و كارنامه اش را اينگونه با ياری يك مشت مزدور و مزدبگير به سلاخخانه هاي حقوق بشریشان بياورند.
شهبانو هر چه كمتر با سر بران ايران و قاتلين پادشاه به گفتگو بنشينند، و در پروپاگاندها و تبليغاتی كه بر ضد همسرشان و يا (در بهترين صورت) جهت بی طرف نشان دادن دستگاه های تبليغاتی خود تهيه ميكنند نقش آفرينی بفرمايند، شمار كمتری از هم ميهنان هوش و فهم شان را زير پرسش خواهند برد.
البته ميتوانستم ننويسم، ولی به خودم و دوستانم خيانت ميكردم. به هم ميهنان "دمكراتی" هم كه با خواندن اين يك ديدگاه ناراحت و يا عصبانی شدند توصيه ميكنم به سايت های ديگر بروند و دل خود را با شعارهای پوچ، تملق و چاپلوسی های پايان ناپذير يك مشت مشنگ خوش كنند. آقايان و خانم های محترمی كه خود را هواداران پادشاهی جا ميزنند كم نيستند.
“Every year, on such a day, I post a special note in commemoration of our Late Shahanshah, Mohammad Reza Shah Pahlavi, and I do it to salute a man who fought the greatest battle of any King’s life into which he was thrown.”
Mohammad Reza Shah Pahlavi, Aryamehr پنجم امرداد ماه
به ياد شاهنشاه ايران
در نشستی مطبوعاتی كه در ٢٦ مهرماه "١٣٥٠"، برابر با ١٨ اكتبر ١٩٧١ ميلادی، با حضور يك صد و سی نفر از خبرنگاران جهان در پايان جشن های ٢٥٠٠ سالهء شاهنشاهی ايران در كاخ سعدآباد انجام گرفت، محمد رضا شاه پهلوی در پاسخ به پرسش خبرنگار "يونايتد پرس" كه پرسيد در شرايطی كه ايران "بدهی" دارد، چطور مبادرت به صرف "هزينه ای اين چنين سنگين" برای جشنهای ٢٥٠٠ ساله ميكنيد، برآشفت، ولی پس از لحظه ای سكوت در برابر خبرگزاری های جهان پاسخ داد: "برای شناساندن تاريخ درخشان اين ملت به جهان، هزينه ها، هر اندازه باشد، زياد نيست."
"برای آنانیکه پادشاه را دوست میدارند، او هنوز زنده است و در یادها درخشان. اما، 5 امرداد سالروز درگذشت آریامهر، روزیست برای گرامیداشت پادشاهی که جز سربلندی ایرانی آرزوئی نداشت، و جز عشق به ایران مهری در دل نمیپرورانید و جز دغدغه حفظ منافع کشورش در سر نداشت."
كسانی كه يك زبالهء ناب را بعنوان "سومین انديشمند جهان" انتخاب ميكنند، بايد هم پادشاه فقيد ايران را يك جنايتكار، و در خون آشامی از رقبای "مائو، آريل شارون و كيم ايل سونگ" بحساب بياورند. البته آنهم ضمن تشويق مخاطبان به آشنايی با ديدگاه های منصفانه درباره شيخ فضل الله، كه برخلاف پادشاه ايران دستهايش آنچنان به خون كسی آغشته نبود، و با "خدمات مثبت" اين آخوند "ضد امپرياليست"!
منظورم البته نشريه دمكراتيك و حقوق بشری "فارين پاليسی" است كه بدنبال اخراج مادام "اُكتاويا نصر" از سی ان ان (در اين يادداشت به پيام تسليت ايشان برای "ابر مرد حزب الله" لينك داده بودم، كه البته پاك شده است)، مقاله ای را بقلم يكی از استادان دانشاگاه هاروارد منتشر كرد كه رده بندی بالا در آن قرار گرفته است.
البته ما هم با "فارين پاليسی" و جناب "استيفن والت" كاملا هم انديشيم كه "اُكتاويا نصر" میبايست ستايش اش را از اين نوكر از دست رفتهء آمريكا با ظرافت بيشتری انجام ميداد، و واژه های جادويی ای مانند "دمكراسی"، "حقوق بشر" و "آزادی" را جايگزين "الله" و "حزب الله" ميكرد. مانند مادام "كريستيان آمانپور" خودمان، كه با ظرافت تمام از يك مشت قاتل و جنايتكار و حزب اللهی، فيلسوف و فمنيست و هِگل شناس ساخت.
بله، اگر "اُكتاويا نصر" مادام "كريستيان آمانپور" را الگویی برای خود قرار ميداد، نه تنها در سی ان انی كه به يك طويله تبديل شده ميماند، كه بدنبال ترفيع در آينده ای نزديك، يكی از كثيف ترين جنايتكاران بين المللی هم بابت خدمات درخشانش از او در نشريه پرتيراژ "وَنيتی فير" ستايش و قدردانی ميكرد.
اين جيره خواران آمريكا و كشورهای غربی مانند شما ضد اطلاعاتی های ايران فروش ِ "پارس ديلی نيوز" اند كه ايران را زير "سلطه چین و شوروی" قرار ميدهند. پروپاگاندهای ابله فريبتان را به پادشاه ايران نسبت ندهيد.
The Future of Freedom Foundation - fff.org - Shah of Iran - Pahlavi - Mossadeq - stephen kinzer
"فراموش نكنيم كه [سازمان سيای جنايتكار] وزير بصورت دمكراتيك انتخاب شدهء ايران، محمد مصدق را با كودتايی بركنار كرد و شاه را بر سر كار آورد كه با سازمان سيای خودش، ساواك، به مدت ٢٥ سال به شكنجه و ترور مردم ايران پرداخت، تا اينكه ملت ايران او را در سال ١٩٧٩ سرنگون كرد."
ژاكوب هورنبرگر، رئيس "بنياد آيندهء آزادی"، كه جهت حفظ منافع اصلی، اگر لازم باشد به دشنام هايش بر ضد سازمان های اربابانش خواهد افزود، چرا كه اگر "بنياد آيندهء آزادی" خود از سازمانهای حكومتی آمريكا نباشد، سرباز كوچك هيچ نميداند. در بخش "در باره ما" در تارنمای "بنياد آيندهء آزادی"، ماموريت اين بنياد اينگونه عنوان ميشود:
"ماموريت بنياد آيندهء آزادی پيش بردن آزادی با ارائهء يك استدلال معنوی و اقتصادی ِ مصمم برای آزادی فردی، بازارهای آزاد ("آزاد" به معنای وابسته نبودن به قانون و مقررات)، مالکیت خصوصی و دولت محدود (دمكراسی محدود در آمريكا، بی دولتی در كشورهايی مانند ايران،...) است."
همچنين در بخش اعلاميه اصول اين آدم خواران و دولت براندازان، پرداخت مالیات بر درآمد، بيمه های اجتماعی، بيمهء پزشكی سالمندان، بيمهء بهداشت مستمندان، كمك های رفاهی، مقررات اقتصادی، قوانين در مورد استفادهء مواد مخدر و تحصيل رايگان از جمله سياست های ضد "بازار آزاد" عنوان ميشوند.
به هم ميهنان پيشنهاد ميكنم كه به نتايج جستجوگر گوگل در اين صفحه نگاهی بياندازند، چرا كه با ديدن پيوندهائی آشكار و پنهان، به اطلاعات بيشتری در باره ديگر هواداران "دمكراسی" و حقوق بشر در ايران دست خواهند يافت.
"رویکرد محمد رضا شاه رویکردی چپ بود. یعنی اقتصادی که مد نظرش بود یک اقتصاد دولتی بود. یعنی اگر به لحاظ تئوری بخواهیم شاه را طبقه بندی کنیم که به چه اقتصادی اعتقاد داشت به هیچ وجه من معتقد نیستم که او اقتصاد آزاد و رقابتی را ترجیح می داد. شاه اقتصاد دولتی و متمرکز و یا کمابیش همان اقتصاد سوسیالیستی را ترجیح می داد و در این مسیر حرکت می کرد."
از گفتگويی خواندنی با موسی غنی نژاد، كه با تيتر "شاه هم کمونیست بود" در "خبر آنلاين" جمهوری اسلامی منتشر شد. اتفاقا هواداران "اقتصاد آزاد" در واشينگتون هم، كه براندازی پادشاهی ايران را در کارنامه "درخشان" خود به ثبت رساندهاند، رقبا و مدافعان منافع ملی در كشورهای ديگر، و كسانی را كه خواهان نظارت دولت (يعنی مردم) بر كثافتكاری های شركت ها و كرپريشن ها ميباشند "كمونيست" مينامند.
البته اين سخن غنی نژاد كه پس از انقلاب همه چيز "بيش از پيش دولتی" شد، به همان اندازه مضحك است كه تيتر اين گفتگو. چرا كه اگر غنی نژاد مجبور است خود را به كوری زند، يكی از آشكارترين اقدام های اربابان هوادار "دمكراسی" --- "ميلتون فريدمَن" منفعت كردن را گوهر و ماهيت "دمكراسی"، و هر دولتی را كه دنبال سياست های ضد بازاری (بخوانيد منافع كشورش) برود "ضد دمكراتيك" مينامد --- اتفاقا همان استقرار بی دولتی در ايران است.
+ يادداشتی پيشين در باره سفر مِستِر رضا اصلان (از فرزانه های انگليسی زبان برونمرزی) به استراليا را با پيوند تازه ای به ويدئوی سخنرانی اش در "فستيوال نويسندگان" به روز كردم، تا خوانندگان اين وبلاگ هم با آرزوی مردم بدبخت ايران كه همان بازگشت به دورهء طلائی شيخ مهدی بازرگان و حكومت ترور شركای "ليبرال" ("بهار آزادی") باشد آگاه شوند. در ضمن اگر نميدانستيد كه اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی بر پايهء "برابری زنان و مردان، کثرت گرایی دینی، آزادی بيان، عدالت اجتماعی، حق گردهمآيی های مسالمت آميز" و خلاصه همه "اصولی" كه آورندگان خمينی خواستار بودند گذاشته شده بوده، اين سخنرانی را از دست ندهيد.
"بنا به گزارش کاخ باکینگهام، دستگاه سلطنتى در بریتانیا در سال ۲۰۰۹ براى هر بریتانیایى به طور متوسط ۶۲ پنى هزینه داشته است که ۷ پنى کمتر از سال ۲۰۰۸ است. مخارج دستگاه سلطنتى براى مالیات دهندگان بریتانیایى ۳۸.۲ میلیون پوند در سال ۲۰۰۹ بوده است. آیا نهاد ولایت فقیه به عنوان نهادى غیر انتخابى و مبتنى بر امتیازات در ایران نیز چنین عمل مى کند؟"
پرسش "راديو فردا"، از سازمان های ضد اطلاعاتی اربابان، كه سوای همهء تلاشهای شبانه روز برای گسترش حقوق بشر، دمكراسی، غارتگری، چپاول و جنايت، نگران وضعيت مالی ايرانيان هم هست، بويژه كه ولایت فقیه نوكران آمريكا خيلی با نهاد سلطنت در بريتانيا قابل مقايسه است.
به گزارش طويلهء حقوق بشری "زمانه" (اينجا و اينجا)، کنفرانس دو روزهی "جنبش دموکراسی خواهی ایران: پتانسیلها و موانع پیش روی آن" با همکاری مجلس ایتالیا و "سازمان کشورها و ملل بدون کشور" (unpo) برگزار و توسط "اما بونینو"، کمیسار سابق اروپایی و معاون کنونی سنای ایتالیا "افتتاح" شد، و "شخصیتهای ایرانی نیز" که در میان آنها "نمایندههای ملیتهای ایرانی" حضور داشتند، به "بررسی وجوه مختلف جنبش دموکراسیخواهی ایران پرداختند".
در كنفرانس اربابان، علیرضا نوریزاده، میهن جزنی (شريك آن گوربگور شده)، فرخ نگهدار، مهرداد درویش پور، ناصر بلیدهای ("حزب مردم بلوچ")، ناهید بهمنی (کومله)، عبدالله مهتدی (کومله)، صدیقه عدالتی ("جنبش فدرال دمکرات آذربایجان")، مِستِر احمد رافت، مِستِر بهزاد کریمی، شادی امین، حسن شرفی ("حزب دمکرات کردستان")، کریم عبدیان و عزیز بنیطرف ("فعالان" عرب)، آسیه امینی و چندین تن از "شخصیتهای سرشناس دیگر ایرانی" انجام وظيفه ميكردند.
"دکتر" علیرضا نوری زاده خاطرنشان كرد: "این همایش برای مردم ایران پیام بسیار مثبتی دربرداشت. مردم ایران که نگران آیندهی کشور هستند در این همایش شنیدند که سخنرانان شرکتکننده پیوند اقوام مختلف این کشور را مانند یک فرش ایرانی وصف کردند که تار و پودش بههم تنیده شده و با آن منظر زیبایی را ایجاد کرده است. هرگاه کسی بخواهد این تار و پود را از هم پاره کند طبیعی است این منظرهی زیبا را مخدوش و به تصویری زشت تبدیل خواهد کرد." جناب دكتر همچنين در آخر تاکید کرد که "در واقع این ملیتهای ایرانی نیستند که میخواهند ایران را تکه و پاره کنند".
"دولت [دست نشاندهء] باکو به روش های گوناگون پنهان و آشکار با پشتیبانی مالی و تبلیغات وسیع به تحریک جوانان آذربایجان تاریخی و واقعی به مرکزیت تبریز می پردازد تا با عضویت در گروه های نژاد پرست پان ترکیستی با پشت پا زدن به هویت تاریخی خود و جایگاه آذربایجان در تاریخ ایران از مراسم بزرگداشت بابک به عنوان تبلیغات تجزیه طلبانه به نفع [اربابان] دولت باکو استفاده نمایند . بر پایه این آموزه ها مزدوران دولت تاریخ فراموش کرده باکو با تحریف تاریخ ، بابک را یک چهره ضد ایرانی تجزیه طلب جا می زنند و در این راه حتی به عوامل خود ماموریت داده اند پرچم جمهوری جعلی اران و شروان را به جای پرچم باستانی سه رنگ ملی ایران زمین درخاک سرزمین مقدس آذربایجان ایران به اهتزاز در آورند!!"
بابک خرمدین نماد ایران دوستی یا دستاویز ایران ستیزی؟! ایاز تبریزی
"در بارهء اسلاميزه شدن جامعهء تركيه بحث های زیادی هست. [چند هفته پيش] خودم، پس از سفرم به ايران، در تركيه بودم. از ديد من اين اسلاميزاسيون نيست؛ چيز ديگری است. درست است كه شمار تابلوهای مذهبی (!"religiosity") افزايش يافته و لائيك ها ديگر گفتمان عمومى را قبضه نميكنند، ولی اين نتيجهء دمكراسی است. مردم تركيه دهه ها از نوعی دمكراسی پای بسته برخوردار بودند، و مجبور بودند بگويند كه به بعضی چيزها باور داشتند: مثلا اينكه اسلام برای جامعه بد است و لائيسيته خيلی مهم و ارزشمند. در حقيقت بسياری از مردم تركيه هرگز به اين چيزها اعتقاد نداشته اند. آچه كه در اين يكی دو دهه در تركيه روی داده است اين است كه سرپوش برداشته شده است. ترك ها ديگر مجبور نيستند كه طبق فرمان چيزی را تكرار كنند. آنها ميتوانند آنچه را كه باور دارند به زبان بياورند. بسياری از مردم تركيه هيچ گاه آن لائيستهء افراطی را هم جذب نكردند. بنابراين آنچه را كه امروز مشاهده ميكنيم نتيجهء دمكراسی است، نه سياست های اسلامی."
"به نظر من يكی از دلايلی كه تركيه خيلی جذاب است اين است كه الگويی عالی برای كشورهای مسلمان ميباشد. تركيه از جامعه ای آزاد و از رونق اقتصادی برخوردار شده است. كشوری است كه هر مسلمانی ميخواهد در آن زندگی كند. ولی هميشه مانعی در توانايی تاثير گذاری اش در كشورهای اسلامی وجود داشت و آن مانع لائيسيتهء افراطی تركيه بود. مسلمانان بسياری به اين نتيجه رسيدند كه تركيه ديگر يك كشور مسلمان واقعی نيست و آنجا همه بی خدا هستند. ولی امروز رهبر تركيه هر روز نماز می خواند و همسری دارد که با حجاب است. و اين باعث شده كه توانايی تاثير گذاری تركيه در سرتاسر جهان اسلامی بصورت فوق العاده ای افزايش پيدا كند."
تيتر سرمقالهء روزنامهء آمريكائی "Daily Star" در لبنان، در ستايش از شيخ محمد حسين فضل الله، "ره"، كه صد البته از هواداران "دمكراسی" بوده (و در "ام آی تی" آمريكا هم هوادار داشته) و رفتنش همه را از سی ان ان تا الجزيره تا تلگراف انگلستان عزادار كرده. گرچه همهء مطالب "Daily Star" و شركا بر ضد منافع مردم بدبخت خاور ميانه و جهت ترويج آلزايمِر تاريخی عنوان و بازتاب داده ميشوند، مدتی پيش در وبلاگ بصورت گذرا به يكی از نسخه نويسی های گردانندگانش اشاره ای كرديم. بياد داريم كه ضمن جنايتكار معرفی كردن پهلوی ها در ايران و آتاتورك در تركيه، اينان به قربانيانشان (كه همان خوانندگانشان باشند) حالی كردند كه مُدرنيزمی كه در "كشورهای اسلامی" مُدرنيزم اسلامی نباشد مُدرنيزم خوبی از آب در نمی آيد! پس "Daily Star" و گردانندگان جنايتكارش را در تبليغ برای عمامه بسران ِ اولترا مُدرن و دمكراسی اسلامی تنها می گذاريم تا بتوانيم به روز نشدن وبلاگ در چند هفته پيش را جبران كنيم.