Wednesday, May 31, 2006

Moshiri on Reza Shah Pahlavi

از خواندن مقاله ی "زمان" زياد غمگين نشويد. خوشبختانه "روشنفكران" زيادی مانند جناب بهرام مشيری داريم كه پاسخ امثال آن خانم را بدهند:


iran-turkey

:فقط بخوانيد و به "انقلاب شكوهمند" افتخار كنيد

بحران كارتون در ايران
(تركيش ويكلی و زمان (تركيه

Tuesday, May 30, 2006

sobhe iran-sharafshahi-balkanization-chehregani-ledeen-aei

مسئله اینه که اون، تفاوت رویداد تاریخی را با فلسفه ی تاریخ نمی داند و دیگر اینکه تشخیص نمیده، معیارهای اندیشیدن در باره ی تاریخ را بایستی در آن زمینه هایی جست - و - جو کرد که رسمیّت ندارند، و نانوشته ولی کاملا گویا و عریان و سرشار از حقیقت، لابلای فرهنگ مردم، پراکنده هستند. ایرادی به این جور آدما نیست؛ زیرا با تفکّر، چیزی را نمی خونند و تلاش برای فهمیدن آنچه که خود هستند نیز نمی کنند. حرفای اون مثل این می مونه که بگویند، آلمانها هیچ تاریخ ارزشمندی نداشته اند، زیرا هیتلر و فلان و بیسار داشته اند. اینجور آدما نمی فهمند که فرهنگ یک ملّت را نبایستی با عارضه های غالب شده بر آن، اینهمانی داد. هنوز استخوانها باید بترکونند اینجور آدمها تا بتونن متون را حتّا روخوانی کنند؛ چه رسد به فهمیدن و دریافتن آنها...

مدتی پيش از دوست و هم ميهن گرامی ام آريا (تارنمای كيهانگشت) كه اين پندار رو بيان كرده بود خواهش كردم كه در پاسخ به داوری های جاهلانه ی برخی از قلم بدستان گمراه ايرانی در باره رویدادهای تاریخی ميهنمان مقاله ای بنويسند كه اشتباهشان را در معرض ديدشان قرار دهد. بطور مثال ، خانم يا آقای روشنفكر در نوشته ای تمام تاريخ ايران را به لجن ميكشد چون در هر دوره ی پادشاهی، جايی به كسی ظلم شده است! البته گيرنده ی نوشته ی آريا جز كسی كه از روی نادانی و بی دانشی می نويسد نمی تواند باشد. مزدوران و بيگانگان آگاه كه در اينترنت خود را بسيار آسان ايرانی معرفی می كنند همواره به ويران و كژنمود كردن تاريخ ايرانزمين ادامه خواهند داد.

در باره ی فلسفه ی تاریخ و رویداد نگاری

Monday, May 29, 2006

AEI-balkanization of iran-chehregani-separatists

هفته گذشته در شهر واشنگتن، پشت درهای بسته، نمايندگان قوم های ايرانی را جمع كرده بودند تا با مقامات و نمايندگان آمريكا و نيز ايران در انستيتو اينترپرايز با آنها گفتگو بشود و قرار است در اين هفته، همين افراد با نمايندگان كنگره جلسه ی ويژه ای نه پشت درهای بسته بلكه در يك اجلاس عمومی داشته باشند. چه كسانی در اجلاس پشت درهای بسته مورد مشورت قرار گرفتند: دكتر چهرگانی چهره ی منفور اپوزيسيون ايرانی و يك تجزيه طلب نامدار كه سال هاست برای جدايی آذربايجان ايران و ايرانی نبودن آذری ها در راديو تلويزيون های فارسی زبان رجز خوانی ميكند. اسفندياری يكی از رهبران دو حزب عمده ی كردستان ايران (حزب دمكرات كردستان و كومله) فعالان بلوچ و تعدادی از عرب های خوزستانی! و تركمانی. در كنار اين حضرات هم آقايان محسن سازگارا، علی افشاری و اكبر عطری گويا حضور داشتند! هدف و محور بحث و گفتگوها "فدراتيو كردن ايران" بود! آقای برنز معاون وزارت خارجه آمريكا و دختر آقای چينی نيز با پاره ای از اين حضرات گفتگو كرده اند. يك سايت اينترنتی بنام پيك نت نوشته است: قرار است همايش اين هفته، از راديو صدای آمريكا كه بصورت يك راديوی ٢٤ ساعته به زبان فارسی درآمده و پارازيت های رژيم قادر نيست با آن مقابله كند، پخش شود!

صبح ايران (٢٩ مه ٢٠٠٦؟)

Fouladvand-opposition-Scotland Yard

Summary of available open source reporting material relating to the perceived threat to Foroud Fouladvand, leader of the Kingdom Assembly of Iran (“Anjomane Padeshahi”).

Provided by the Scotland Yard

Saturday, May 27, 2006

Iraqi athletes targeted for wearing shorts

BAGHDAD, Iraq - An Iraqi tennis coach and two of his players were shot to death this week in Baghdad because they were wearing shorts, authorities said Saturday, reporting the latest in a series of recent attacks attributed to Islamic extremists.

"Recent"?!!!

Azarbaijan-balkanization-federalism

!در عربده کشی ارتجاعی قومی شرکت نکنید
پیرامون رویدادهای اخیر شهر تبریز
(حسین مرادبیگی (حمه سور

اینکه میگفتیم جامعه در مقابل ویروس ناسیونالیسم واکسینه نیست، میگفتیم دنبال فدرالیستها هورا نکشید، میگفتیم ادعای تنشهای قومی و ملی حل نشده پشت طرح فدرالیسم و تقابلی که قوم پرستان مختلف راه انداخته اند، جعل و کثیف است، اکنون با راه افتادن عربده کشی های قومی چند روز اخیر باید شک و تردیدی برای هر کسی که به سرنوشت و آینده این مردم در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی فکر میکند، باقی نگذاشته باشد. ایستادن ما در مقابل طرح فدرالیسم و اصرار ما بر بی آبرو کردن خرافه قومی و ملی در جامعه طوریکه جرات پیش کشیدن آن را نداشته باشد، برای این بود که شاهد چنین روزهایی نباشیم. رویدادهای اخیر شهر تبریز بار دیگر صحت ایستادن ما را در مقابل طرح فدرالیسم و هشدارهای ما را در این مورد نشان میدهد.

روزنامه نگاری کاریکاتوری کشیده است، کاملا واضح است به این بهانه یک عده ناسیونالیست قومی جنجالی راه انداخته اند تا با آن ویروس قومی را در جامعه و در میان مردم رواج دهند. فردا اگر کسی خواست قومیت خود را مسخره کند چی؟ بر سر آزادی بیانی که بعد از سرنگونی خفقان جمهوری اسلامی حراست آن بعهده ما خواهد افتاد چه خواهد آمد؟ باید شاهد این بود که یک بار با عربده کشی مذهبی، این بار با عربده کشی قومی آن را در گور کنند. حریم قومیت ظاهرا از حریم مذهب نیز "مقدس" تر است که نتوان آن را مسخره کرد؟ اگر فردا کاریکاتوریست دیگری یک کاریکاتور "شوونیستی" کشید، با این حساب مردم بزبانهای مختلف باید در شهرها و روستاهای مختلف در مقابل هم سنگربندی کنند. اگر شانس آوردیم و هنوز پاکسازی قومی شروع نشده بود، و یک نفر رفت و سوال کرد چه خبر است؟ چرا میخواهید همدیگر را لت و پار کنید؟ جواب بشنوند که، کاریکاتوریستی یک کاریکاتور "شوونیستی" کشیده بود! به این جز حماقت قومی نام دیگری نمیتوان نهاد و اگر هشیار نباشیم و از هم اکنون دست به کار نشویم، ویروس حماقت قومی جامعه و مردم را به استیصال میکشاند.

واقعا خجالت آور نیست دانشجوی انقلابی و آزادیخواه انگار که صف اعتراض مردم برای آزادی و برابری به حرکت درآمده است، نه تنها در مورد این حرکت ارتجاعی به مردم هشداری ندهد که نیروی خود را از دانشگاه سهند تبریز جمع کند تا به این عربده کشی قومی به پیوندد! انگار متوجه نیستند که یک بار با عربده کشی مذهبی آخوندها را، و این بار با عربده کشی قومی دارند گانگستر ها و فاشیست قومی را رو دوش مردم معترض به جمهوری اسلامی سوار میکنند و آنان را "رهبر" این مردم میکنند. دانشجوی مبارز و آزادیخواه به جای اینکه به مردم هشدار دهد که مردم دست نگهدارید! از این حرکت ارتجاعی حتی اگر علیه جمهوری اسلامی است فعلا فاصله بگیرید، به جای اینکه به مردم بگوید عربده کشی قومی اعتراض ما نیست! متاسفانه دارد نیروی خود را پشت سر "توجمانها و بیگوویچها و کارادیجهای وطنی" بسیج میکند تا فردا به راحتی خود را رو گرده مردم سوار کنند. به جای هشدار به مردم، ظاهرا به تکرار شعارهای ارتجاعی آنان پرداخته است.

دانشجویان، جوانان! عربده کشی قومی اعتراض ما نیست. ارتجاع محض است. حتی اگر آن را طورى سازمان دهند كه علیه جمهوری اسلامی نیز باشد نباید در آن شرکت کرد. تحركات و تحريكات قومى جمهورى اسلامى را در مقابل مردم متنفر از جمهوری اسلامی تقويت ميكند. اعتراض "هخا" و اکنون عربده کشی قومی به هیچ وجه از سنخ مبارزه برای آزادی نیست، از سنخ برابری زن و مرد نیست، از سنخ بیمه بیکاری و دستمزد و حق تشکل و غیره نیست که دور آن جمع شد، این تحرکات جامعه را به قهقرا میبرد. این تحرکات مستقمیا علیه آزادی و برابری و زندگی و امنیت و آینده فرزندان ماست. علیه بچه هایی است که در کوچه با همدیگر بازی میکنند. راه تعرض به جمهوری اسلامی شعار آزادى و برابرى و مرگ بر جمهوری اسلامی است. باید عربده کشی قومی علیه آزادی بیان را محکوم کرد و از آن فاصله گرفت. با این اعتراضات ارتجاعی من و شما به قدرت نمیرسیم. حتی اگر "شلوغ" هم بشود. این اشتباه را یک بار در انقلاب 57 کردیم، تکرار آن دیگر اشتباه نیست، خودکشی است. با این حرکات ارتجاعی تنها جامعه و مردم را به استیصال میکشانند و بر متن این استیصال مشتی گانگستر سیاسی و نظامی و فاشیست قومی روی سر مردم میریزند. از تحرکات تنها بوی سناریوی سیاه و گورستانهای قومی میاید. نیروها و جریاناتی که عوام فریبانه دارند به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی این حرکات ارتجاعی را توجیه و تبرئه میکنند، دارند به پای مردم معترض به جمهوری اسلامی تیر میزنند. کسی که اکنون به خیابان میاید و عربده کشی قومی راه میاندازد، دارد بر طبل جنگ قومی فردا میکوبد. این تحرکات چیزی نیست جز چیدن مقدمات سناریوی سیاه جلو چشمان ما، جز ایجاد خفقانی دیگر این بار به نام قومیت.

اجازه ندهید فدرالیستها و فاشیستهای قومی به جان جامعه و مردم بیفتند، دست به کار شوید، در محطیهای کار و زیست خود متشکل شوید، گروههای گارد آزادی را تشکیل دهید، دارد دیر میشود، قبل از قربانی شدن باید جلو فاجعه را گرفت.

Jerome Corsi-Persia

!كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من


Friday, May 26, 2006

!نان و آب مخالفت [ظاهری] با جمهوري اسلامي براي تازه به دوران رسيده‌ها

بازتاب

Kurosh Aryamanesh

٢٧ مه، دهمين سالروز ترور دکتر کورش آريامنش

"بارها گفته ايم و بازگو كردن آن نابجا نيست كه هر كشور تازنده و آزمند يا گروهی جاه جو و زراندوز كه بخواهند بر كشور و مردمی چيره شوند، نخست بايد شناسه (هويت) آنها را بگيرند، گذشته شان را پايمال نمايند، تاريخشان را به لجن بكشند، بزرگانشان را لكه دار سازند، فرهنگشان را آسيب زنند و به هيچ كشند و در يك سخن كوتاه آنها را تهی سازند تا بتوانند آنها را رام و برده نمايند و سوار شوند و بهره بگيرند."

foad shams

:چگونه طلابی که فیلسوف شدند از آب گل آلود ماهی می گيرند

"در میان دو توحش"
فواد شمس

"اکنون در این شرایط ما در میان دو توحش ناسیونالیستی گیر افتاده ایم! ناسیوتالیسم ایرانی و شوونیسیم قومیتی که در این میان تنها قربانیانش حق مردم تحت ستم ساکن در سرزمین ماست!...ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی که از زمان رضا خان سعی در یکسان سازی تمام انسان ها و ارای تفاوت های طبیعی آن ها داشت اکنون در قالب جدیدی با مخلوطی از بنیاد گرایی اسلامی معجونی را ساخته که شرنگ تلخش در گلوی تک تک افراد جامعه ما اثر خواهد کرد....به نظر من راه مقابله با اختلافات قومی و یا سرکوب خواست قوم های ساکن در جامعه ما نه تقویت هویت انتزاعی و غیرواقعی و دروغین و فاشیستی رضا خانی به نام هویت ایرانی و نه تقویت پان های رنگارنگ پان ترکی و پان کردی و پان عربی است."


سرشت نا سازگار فرهنگ ایران با شریعت اسلام

استاد هومر آبرامیان
"زبان فارسی یا "ملتِ فارس؟

(محمد جلالی چیمه (م.سحر

چند سالی ست که واژه و مفهوم «فارس» در بازار اهل سیاست و نظریه پردازان بخشی از طیف «چپ» دگماتیک و نیزبسیاری از نژادپرستان و قبیله گرایان ایرانی رونق یافته و در کوشش های «فکر» سازی و نظریهء پردازی آنان از اهمیت ویژه ای برخوردار گشته و به نغمهء ناسازِپرطنین وهیاهویی بدل شده است. تا آنجا که بسیاری از آنان بنیاد تئوری های ایران گریزو تفرقه افکن خود را بر ِتفسیرهای مجعول و مقلوبی از این مفهوم استوار می دارند که بنا بر انگیزه های سیاسی خاص و درجهت منافع و اغراض و امیالِ قدرت های خارجی و برخی دول همسایه طی سالیان دراز ، بیرون از مرزهای ایران تدارک دیده شده و در سرزمین ما پراکنده و ترویج می شود.

Thursday, May 25, 2006

krsi_"al ahwaz"

هم ميهنان، از شما می خواهم كه به صفحه نخست سايت "راديو صدای ايران" رفته و به " TOP STORY " آن تارنما و منبع آن "خبر مهم" نگاهی بياندازيد:


آقايان مهری و قائم مقامی، اميدوارم كه فردا شنوندگانتان شما را به پاسخگويی وادارند.

Kasra Vafadari-Jamshid Rudaki

عصر امروز
٢٤ مه ٢٠٠٦

Wednesday, May 24, 2006

Demonstrations rock Tehran universities:

Two of the Iranian capital's main universities were rocked by overnight protests and clashes between students, shouting "We don't want the Islam of the Taliban" and "Death to reactionaries and dictatorship," and police, according to the Islamic Republic's official news agency IRNA. (Report by AFP)





Tuesday, May 23, 2006

nasser pourpirar

اگر خبر نمايش "روز بزرگداشت مقام فردوسی" كه هفته پيش توسط ا‌شغالگران ‌اسلامی اجرا شد به اندازه كافی چندش آور نبود، اكنون توصيه می كنم كه نامه ی اين بيمار روانی به حسین صفار هرندی را بخوانيد:

نامه ی ناصر پورپیرار به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامي

"شما را می خوانم که با تمام شاه نامه شناسان اطراف خویش، به مناظره ای در باب شناخت این سند یهود ساخته بنشینیم، که تنها در ۷۰ سال اخیر، همزمان با تجدید حیات و سازمان دهی مجدد شعوبیه، به سعی لابی های یهود، به قصد دامن زدن به ستیزه های قومی و افتخار تراشی باسمه ای برای تجزیه طلبان فارس، مورد استناد جماعت وطن فروش و عرب و اسلام ستیز و در راس آن ها پهلوی های پدر و پسر بوده است!"

I STAND BY MY COLUMN

By Amir Taheri
New York Post
May 23, 2006

EDITORS' NOTE: The Associated Press and others have challenged Amir Taheri's account (published in The Post on Saturday) of the proposed new Iranian dress code, noting that the law does not specify badges for religious minorities. Below is his reply.

REGARDING the Iran dress code story, it seems that some media outlets used my column as the basis for reports that jumped the gun.

As far as my article is concerned, I stand by it.

The law has been passed by the Islamic Majlis and will now be submitted to the Council of Guardians. A committee has been appointed to work out the modalities of implementation.

Many ideas are being discussed with regard to implementation of the dress code - including special markers, known as zonnars, for followers of Judaism, Christianity and Zoroastrianism, the only faiths other than Islam that the Iranian regime recognizes as such. The zonnar was in use throughout the Muslim world until the early 20th century and marked out the dhimmis, or protected religious minorities. (In Iran, it was formally abolished in 1908).

I have been informed of the ideas under discussion thanks to my sources in Tehran, including three members of the Majlis who had worked to block the bill since it was first drafted in 2004.

I do not know which of these ideas, if any, will be eventually adopted. We will know once the committee appointed to discuss them presents its report, perhaps in September.

Interestingly, the Islamic Republic's authorities refuse to issue an official statement categorically rejecting the concept of dhimmitude and the need for marking out religious minorities.

I raised the issue not as a news story, because news of the new law was already several days old, but as an opinion column to alert the outside world to this most disturbing development.

Monday, May 22, 2006

تماميت ارضی بس نيست

داريوش همايون

Andrew G. Bostom

An excellent article by Dr. Andrew G. Bostom, one of the very few non-Iranian scholars with an actual and very strong grasp of Iran’s history. A true scholar, he does not alter or conceal facts in order to further a political agenda.

Here he points out that the Islamic Republican Majless’ supposed legislation to badge the “infidels” would reflect not Nazism, but the “profound influence” of a unique Shi’ite institution.

Badging Infidels in Iran
Andrew G. Bostom
May 20th, 2006

Incidentally, Iranian (so they say) bloggers who, undoubtedly to enlighten their readers, are fond of portraying officials of the Islamic Republic as Nazis, Neo-Nazis and nearly everything else except what they really are, namely Islamists, should take note. They may also want to translate this article into Persian.

Sunday, May 21, 2006

Balkaniz…Liberating Iran!

A bizarre yet most revealing interview with James Woolsey, Tom McInerney and Ken Timmerman.

Symposium: Iran: To Strike or Not to Strike?
By Jamie Glazov
FrontPageMagazine.com May 19, 2006

Friends of the “expert” Timmerman should take note that although he appears to disagree with the idea of exploiting the “ethnic” divisions which exist only in the minds of Woolsey, MacInerney… and Richard Armitage, he does so, as he explains, “Because the specter of ethnic separatism in Iran drives Persians nuts.”

Friday, May 19, 2006

Iran vs. Israel

...during the reign of the greatest infidel of them all, the Shah of Iran.
A colour code for Iran's 'infidels'

Amir Taheri
National Post

[picture removed]

DEBKAfile:

"The [anti-]Iranian draft law which raised a world uproar was obtained Friday night, May 19, by DEBKAfile, and proved to contain no clause on a Yellow Star for Jews or special dress for non-Muslim minorities in its 13-clause text...However, the law has not been finally enacted, and speakers in the majlis debate proposed that non-Muslim minorities be made to wear distinctive clothes, yellow being the preferred color for Jews."

Wednesday, May 17, 2006

"در حال حاضر در ايران جنبشي دموكراتيك بر سر كار است (!) و مردم اين كشور از سردمداران آن مي خواهند كه در برابر قدرت‌طلبان كوتاه نيايند."

روز دوشنبه گذشته در "گراند بال روم" دانشگاه يو-سی-ال-ای اجتماع ٥٠٠ نفری از ايرانيان تشكيل شده بود كه سخنران آن خانم شيرين عبادی بود. عده ای در سالن فرياد "زنده باد شيرين عبادی - مرگ بر شاه" ميكشيدند! كه مفهوم آن برای بسياری از حاضران روشن نبود. كدام شاه؟ اگر منظور شاه ايران است كه درگذشته است. و تازه حالا چنين شعارهايی با حضور خانم شيرين عبادی چه معنايی دارد؟! معنای آن در مفهوم سخنان خانم شيرين عبادی نهفته بود كه تحصيلاتش را در دوران شاه كرده، قاضی دادگستری دوران شاه بود. حالا در ميان جمعی از ايرانيان لوس آنجلس ميگويد امريكايي ها بايد از ماجرای ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢ از مردم ايران عذر خواهی كنند! (كه البته يكبار خانم آلبرايت وزير خارجه بيل كلينتون چنين كرد.)

صبح ايران ( ١٧ مه ٢٠٠٦ )

safi golpayegani-azimi ghadim-panturkism-pan turk

:(در سايت "شمس تبريز" ( ضد ايرانی

در پی دیدار جمعی از طلاب و دانشجویان آذربایجانی با آیت الله العظمی صافی گلپایگانی عنوان شد: افسانه ها و ظلمهای پادشاهان جور قبل از اسلام برای ما مایه افتخار نیست.

روز سه شنبه مورخ ٢٦/٢/٨٥ عده ای از طلاب و دانشجویان و فعالان آذربایجانی از جمله حجت الاسلام عظیمی ، حجت الاسلام ترابی، ائلشن اوریادلی، سید حیدر بیات، یاشار عالی بیگی، تانیش و ... با حضرت آیت الله صافی گلپایگانی دیدار کردند.

ابتدا حجت الاسلام عظیمی قدیم توضیحات مختصری در مورد فعالیت خزنده ضد اسلامی ملی گرایان فارس بیان کرد.

حجت الاسلام عظیمی نسبت به ترجیح مسئله ملی به اسلام در دوره پهلوی و ترجیح زبان فارسی بر مذهب در دوران اخیر از سوی بعضی از مقامات حکومتی اشاره کردند و از هزینه های میلیاردی که به بهانه ترویج فارسی گستری، بر مردم ایران تحمیل می شود انتقاد کردند.

ایشان ضمن اشاره به مسائل قره باغ و اهانت ارامنه به مساجد شیعی و تخریب امامزادگان متذکر شدند که متاسفانه با این اوصاف جمهوری اسلامی ایران بعد از روسیه دومین حامی و شریک تجاری ارمنستان است.

سپس سید حیدر بیات دیگر فعال آذربایجانی ضمن صحه گذاشتن به سخنان حجت الاسلام عظیمی گفت: حضرت آیت الله! ما اکنون با معضلی به نام پان فارسیسم در ایران روبرو هستیم که معلوم نیست کشور ما را به کجا خواهد برد. امروز پان فارسیسم آشکارا در مقابل اسلام و ملیتهای غیرفارس ایرانی موضع میگیرد و دولتمردان ما نیز موضع مناسبی در این زمینه اتخاذ نمی کنند. اکنون بر اساس بعضی از اخبار دولت ایران به هر زوج جوان تاجیک ١٠٠٠ دلار فقط به جهت فارسی زبان بودن پرداخت می کند و همچنین سازمان تربیت بدنی شعار تیم ملی ایران را در جام جهانی ٢٠٠٦ آلمان «ستارگان فارسی» اعلام کرده است که با واقعیتهای دینی و قومی ما در کشور ایران سازگاری ندارد.

بیات ضمن اشاره به حکم سنگین دادگاه نسبت به حجت الاسلام عظیمی گفت: اکنون بیش از صد نفر از فعالان آذربایجانی در زندان یا بازداشت به سر می برند و یا در طول هفته های اخیر در بازداشت به سر برده اند. دادگاه ویژه با کدام سند و به کدام جرم برای روحانی آذربایجانی حکم خلع لباس صادر می کند. ایشان کدام عمل غیرشرعی را مرتکب شده اند؟

سخنان حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند شما را تایید کند. ما هویت را هویت اسلامی و ولائی میدانیم و غیر از این هیچ هویتی را قبول نداریم. بعد از انقلاب حضرت امام با نام مجلس شورای ملی سخت مخالفت کردند و نام مجلس شورای اسلامی را جایگزین آن کردند. ما به پادشاهان ظلم و جور قبل از اسلام افتخار نمی کنیم. این مسائل در خارجش هم معلوم است افتخار ما به ائمه و تشیع و شیعیان مخلص است اکنون من به همسایه آذربایجانی و شیعه خود در قم افتخار می کنم. دورانهای گذشته را باید فراموش کنیم اینها خرافات است. افسانه ها و ظلمهای پادشاهان جور قبل از اسلام برای ما مایه افتخار نیست.

ایشان از فروش مجسمه های پادشاهان ظلم و جور هخامنشی در گوی مچید «مسجد کبود تبریز» اظهار تعجب کرده و در مورد شعار تیم ملی ایران در جام جهانی گفتند: « بگذارید برای چنین چیزهای... هر اسمی میخواهند بگذارند»

شایان ذکر است که ایشان نیز مثل برخی از مراجع دیگر حوزه علمیه قم در مورد مسئله قره باغ و روابط ایران و کشور غاصب ارمنستان به اظهار نظر کلی بسنده کرند و افزودند: « البته حکم این مسائل در اسلام روشن است شما می توانید با آقایان دیگر نیز در این زمینه گفتگو کنید»

Tuesday, May 16, 2006

Shojaedin Shafa

راهی به سوی مرگ و راهی به سوی زندگی

دكتر شجاع الدين شفا
ماهنامه كاوه


برای نجات ايران از فاجعه كنونی، اراده ای، شهامتی، قاطعيتی در حد عظمت فاجعه لازم است. و در چنين شرايطی وظيفه مبارزان تنها توجه به موانع راه پيروزی نيست، پيدا كردن طريق غلبه بر اين موانع و هموار كردن اين راه پيروزی است.

اگر بنا باشد امروز در بر همان پاشنه ای بگردد كه ٢٧ سال گذشته گشته است، نه در روزها و هفته های آينده اين موانع از سر راه برداشته خواهند شد و نه در ماه های آينده، برای سال های آينده هم اصولاً نيازی به طرح اين مسأله نخواهد بود، زيرا كه پيش از فرا رسيدن آنها، آن چه بايد بشود شده است.

تكرار می كنم كه در اين راه، هدف اصلی را در درون مرزهای ايران می بايد جست و مانع را هم در درون مرزهای ايران می بايد از پيش پا برداشت، زيرا كه چون چنين شود همه مشكلات ديگر نيز خود به خود حل خواهند شد و همه موانع ديگر از پيش پا كنار خواهند رفت. برای اين كار شرط اصلی، حضور رزمندگان اصلی پيكار از فرمانده كل آن گرفته تا ستاد فرماندهی در صحنه واقعی پيكار است، زيرا كه به هيچ عنوان، تحت هيچ شرايط و با هيچ توجيه و استدلالی نمی توان مبارزه سرنوشت سازی را كه می بايد در خاك ايران، در كوه ها و دشت های ايران، در پايتخت ايران انجام گيرد در واشنگتن و پاريس و لندن و برلين انجام داد، يا آنرا از چنين مراكزی رهبری كرد.

نمی توان قانون تغيير ناپذيری را كه همه ديگر سازمان های مبارز واقعی جهان در گذشته از آن پيروی كرده اند و امروز نيز در پنج قاره جهان از آن پيروی می كنند، در مورد يك كشور بخصوص ناديده گرفت و انتظاری بجز شكست از اين ناديده گرفتن را داشت.

جامعه امروزی ما، چه در داخل و چه در خارج مرزهای كشور، به همان اندازه كه نيازمند تلاش اصيل و مردانه در ميدان واقعی مبارزه است، نيازمند يك خانه تكانی روحی اصيل نيز هست، زيرا كه اصولا اين دو لازم و ملزم يكديگرند. يعنی مبارزه نجات بخش، تنها به دست كسانی به پيروزی می تواند رسيد كه اين خانه تكانی را نيز پيروزمندانه از سر گذرانيده باشند.

مردان و زنان اين پيكار نه می توانند روحيه باختگان و ترياكی مسلكان و بازی بهر جهتان باشند، نه بوقلمون صفتان و فرصت طلبان، نه بی تفاوتان و دست به عصايان، نه "ملا يزقلان" دلار زده و كنج عافيت گزيده، و نه آنهايی كه چشم اميد تنها به بيگانگان "سرنوشت ساز" دوخته اند.

اگر می بايد برای نجات خود صرفا چشم به دست اين بيگانگان بدوزيم، (همچنان كه متأسفانه بسياری از ما آگاهانه يا ناخودآگاه دوخته ايم) مرجع است كه در همين برخی بی وطنی بمانيم و عطای اين نجات بخشان را، هر قدر هم كه دوستان عزيزی باشند، به لقايشان ببخشيم، زيرا كه تنها همين بيست و هفت سال پيش بود كه خود ما طعم بوسه مرگ اين بيگانگان عزيزی را چشيديم كه خود از دموكراسی جهان سيران، برخوردارند ولی بزرگوارانه دموكراسی دنيای گرسنگان را (آنهم با پشتوانه چماق) به گرسنگان جهان سوم ارمغان می فرستند تا اگر هم آنانرا به دنيای شيران راهبر نشوند به عصر جاهليت عربی رهنمون شوند.

ترديد نداشته باشيم كه امروز نيز مانند ديروز، و فردا مانند امروز، اين بيگانگان چماقدار، خواه دوستانی عزيز باشند و خواه دشمنانی نابكار، ما را يا اصولا از برزخ دست پخت خودشان بيرون خواهند آورد، و يا از همانجا به جای بهشت نسيه، روانه دوزخ نقد خواهند كرد.

صاحب نظری ايرانی اخيرا در يك نشريه فارسی خارج از كشور نوشت: "سلطنتی كه قرار باشد در آمريكا ساخته شود و به ايران صادر گردد، به درد ايران نمی خورد، به درد آمريكا می خورد، همانطور كه آن حكومت خلق كه از مسكو به افغانستان صادر شد، چيزی جز رژيم عروسكی ببرك كرمل نمی توانست باشد، و چنين رژيم هايی از همان اول مرده به دنيا می آيند."

روان شارل دوگل شاد، كه در يكی از آخرين مصاحبه های دوران حكومتش، در توجيه سياست آمريكايی و انگليسی خويش در تلويزيون "سی. بی. اس" آمريكا بر اين ضرب المثل معروف اروپايی تكيه كرد كه "مرا از شر دوستانم حفظ كنيد، تكليفم را با دشمنانم خودم می دانم". ولی به همان اندازه كه اين واقعيت، واقعيتی مسلم است، در اين واقعيت ديگر نيز ترديد نكنيم كه همين دوستان عزيزی كه رأسا آماده گره گشايی كار ما نيستند، به محض اينكه ما را ميدان داران موفقی در ميدان عمل ببينند، و به محض اينكه احساس كنند كه اين بار باد از جانب ما می ورزد، ندای ياری ما را سر خواهند داد و دست دوستی صميمانه، به سوی مان پيش خواهند آورد و همزمان با آنان به دل "دشمنان نابكار" ما هم برات خواهد شد كه راه بگردانند و اين بار ولو به طور مصلحتی، در مسير دوستی با ما قدم بردارند، اين واقعيت را نيز خود ما در دوران پيش از انقلاب آزموديم، همچنان كه واقعيت "بوسه مرگ" را آزموده بوديم.

حقيقت اين است كه تا وقتی كه ما جای تقدم ها و تأخرها را با يكديگرعوضی بگيريم و اولويت ها را در وضعی وارونه قرار دهيم - يعنی تا زمانی كه منتظر باشيم ديگران گره گشای ما شوند و ما به دنبالشان برويم - و نه اينكه ما خود گره گشايی و ديگران را به دنبال خويش آوريم، گره ما همچنان ناگشوده خواهد ماند و ديگران نيز به راه خودشان خواهند رفت.

محمدرضا شاه پهلوی در آخرين سال های سلطنتش در مصاحبه ای با يك روزنامه نگار خارجی گفته بود:

"به ياد داشته باشيم كه دنيا يك مؤسسه خيريه يا يك دارالعجزه نيست و كسانی كه خودشان هيچ كاری برای خود نمی كنند، حق ندارند همه چيز را از ديگران بخواهند."



"پی دی اف" اين نوشته در سايت عصر امروز

Sunday, May 14, 2006

Sobhe Iran May15, 2006

مصطفی معين: دانشگاه آخرين مرحله از ترويج فرهنگ قرآن است

گروه گزارش: دكتر «مصطفی معين» نقش خانواده‌ها و رسانه‌ی ملی را برای رسيدن به فرهنگ قرآنی مهمتر از نقش دانشگاه‌ها دانست.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، دكتر «معين» عصر روز گذشته 18 ارديبهشت‌ماه، ا زغرفه‌ی ايكنا در سيزدهمين نمايشگاه مطبوعات تهران ديدن كرد.

وزير سابق علوم، تحقيقات و فنآوری در اين ديدار در پاسخ به خبرنگار ايكنا كه از او پرسيد بعد از گذشت سال‌ها از تصدی‌گری وزارت علوم توسط شما، فكر می‌كنيد چه كاری را بايد برای رشد فرهنگ قرآنی در دانشگاه‌ها انجام می‌داديد ولی امكان يا فرصت آن فراهم نشد؟ گفت: با توجه به اعتقادی كه برای ترويج فرهنگ قرآنی در دانشگاه‌ها داشتم، سعی كردم از شيوه‌های جذاب و خودجوش دانشگاهی استفاده كنم و نه از نسخه‌های پيچيده شده در محيط‌های غير دانشگاهی و غيرعلمی كه با فضای دانشگاهی و زبان دانشجو آشنايی نداشته باشند. به‌همين دليل در كنار تشكل‌های دانشجويی سعی بر راه‌اندازی تشكل‌های سياسی، علمی، فرهنگی، دينی، قرآنی و نهج‌‌البلاغه كرديم تا فرهنگ قرآنی ترويج شود.

وی افزود: در ضمن شورايی به نام «شورای عالی قرآن و دانشگاه» را به رياست وزير تشكيل داديم كه در آن سياست‌های ترويج فرهنگ قرآنی در دانشگاه‌ را مورد بحث قرار می‌داديم. در آن شورا شخصيت‌های برجسته‌ای از اساتيد حوزه و دانشگاه به سياست‌گذاری در اين امر می‌پرداختند.

دكتر «معين» در ادامه با اشاره به مشكلات موجود در اشاعه‌ی فرهنگ قرآنی، گفت: فكر می‌كنم كه مشكل فرهنگ ما، قبل از آنكه در سطح دانشگاه باشد در سطح جامعه، آموزش و پرورش و خانواده‌هاست. در ضمن معتقدم كه رسانه‌ی ملی كه به تعبير امام(ره) دانشگاه عمومی بود، به وظايف خود عمل نمی‌كند. وظايفی كه صدا و سيمای ما با چندين كانال مختلف، می‌توانست فرهنگ جامعه‌ی ما را به طور جدی تحت تأثير قرار دهد و تأثير مثبت بگذارد. بنابراين فكر می‌كنم كه برای گسترش فرهنگ قرآنی از اين جاهای حساس مثل صداوسيما و تأثيری كه بر خانواده‌ها می‌گذارند، اقدام كنيم. در اين صورت مشكلات ما در دانشگاه‌ها نيز كمتر خواهد بود.

وی وضعيت فضای دينی دانشگاه‌ها را خوب توصيف كرد و گفت: همين الان شما به دانشگاه تهران مراجعه كنيد، مساجد دانشگاه ما به يقين از مساجد شهر ما از رونق بيشتری بهره‌ می‌برند. اين نشان می‌دهد كه فضای دانشگاه ما همانطور كه انتظار می‌رود از سلامت كامل برخوردارند.البته نبايد فضای دانشگاه را خارج از فضای آموزش و پرورش، خانواده‌ها و جامعه دانست. اگر از خانواده‌ها كار فرهنگ‌سازی قرآنی را آغاز كنيم به نتيخه‌ی بهتری دست خواهيم يافت.

دكتر«معين» در پاسخ به سؤال خبرنگار ايكنا مبنی بر اينكه نظر جواب شما به منتقدينی كه معتقدند در زمان وزارت شما گرايش‌های سكولاريستی در دانشگاه‌ها افزايش يافت، چيست، عنوان كرد: تا آنجائيكه من بررسی كردم، اين انتقادها از پشتوانه‌ی علمی و تحقيقاتی برخوردار نبود.

وی در توضيح سخنان خود گفت: ببينيد؛ يك بينش اينست كه شما هر چيزی را حتی دين خدا را از بالا به پائين بخواهيد تحميل كنيد. من مخالف اين امر هستم. فرهنگ ما فرهنگ قرآنی و «لا اكراه فی‌الدين» است. حتی پيامبر عزيز ما نيز مسئوليت تحميل و اجبار را نداشته‌است.

وی افزود: كسی كه دين را انتخاب می‌كند با آزادی و اختيار خودش تسليم خدا می‌شود. انتخاب اگر از روی آگاهی نباشد ارزشی ندارد. دينی ارزش دارد كه خود فرد با آگاهی انتخاب كرده باشد. اين فرهنگ دينی و قرآنی ماست.

دكتر «معين» در پايان افزود: يك بينش ديگر از دين اينست كه بايد جامعه را هرطور است به سمت خدا هدايت كنيم. حتی پيامبر خدا هم اين وظيفه را نداشت. با اين نگاه طبيعی است كه بگويند در دانشگاه سكولاريسم ترويج شد. بايد اذعان كنم كه ما حق قيموميت برای كسی نداريم و فقط می‌توانيم آگاهی ببخشيم.

گفتم و گفت - ( گزارشی دگر گونه از اهداء جایزه قلم طلایی به گنجی قهرمان در دورانی طلایی! )

بصیر نصيبی

homa tv

شبکه تلويزيوني اسلامی-آمريكايی "هما" در آستانه تعطيلي؟

انتخاب
"US gives up asylum seeker to Islamic regime"
SMCCDI
May 14, 2006

"Un-confirmed reports are stating about the role of the US Government in the forced return of an Iranian asylum seeker to the Islamic regime. Majid Kavoosi, was handed by the US Embassy, in UAE, to the Interpol which handed him, in its turn, to the Islamic republic regime...According to the same sources, Kavoosi had handed several secret files to the US Embassy based on promises of granting him asylum..."

Saturday, May 13, 2006

عروسک می مانم تا کودکان شاد باشند

در هیاهوی آدمهایی که می آیند برای لحظه ای دور بودن از روزمرگی ها، ایستاده است . برای هر کودک دستی تکان می دهد. کودکان ابتدا از این که می بینند شخصیت کارتونی رویاهایشان تا این حد بزرگ شده و رنگ واقعیت به خود گرفته، با خنده ای از سر ترس و سپس با شجاعت بیشتربه او نزدیک می شوند تا دستان بزرگش را در دست بگیرند و از شوق، خنده ای کودکانه سر دهند. روبروی پیتزافروشی پارک ایستاده تا شاید حضورش رونق بیشتری برای صاحب این رستوران به ارمغان بیاورد. فقط ٤٥ هزار تومان در ماه در ازای ایستادن از ساعت ٤ بعدازظهر تا ١١ شب.

independence

!استقلال ايران، از بركات انقلاب اسلامی

"نخستين و مهم ترين نکته ای که از نظر من می بايست موکدا مورد پافشاری قرار داد، استقلال سياسی جمهوری اسلامی است. شعار محوری انقلاب ايران در سال 1357 استقلال – آزادی بود، و امروزه می توان به جرئت اعلام کرد که اگر چه آزادی هيچگاه حاصل انقلاب بهمن 1357 نبود، اما رژيمِ سياسی سربرآورده از اين انقلاب عميقا مستقل بوده و هيچ نشانی از وابستگی سياسی و فرمانبریِ سيستماتيک در حکومت کنونی ايران يافت نمی شود."

گويا ...و "پيك ايران"...

اينكه جمهوری بيگانه و اشغالگر اسلامی در وابستگی خود به اربابان از قاجارها هم سبقت گرفته يا نگرفته به داوری خودتان. فقط يكی به من بگه كه بالاخره اين "شعار محوری انقلاب" چه بود!!!

Thursday, May 11, 2006

shirin ebadi-state department-awakening

Quote:

“Change comes to the Islamic Republic in slow and subtle ways that are easy to miss.”

---Shirin Ebadi, in an advertisement in the US Department of State’s website.


تغييراتی كه جمهوری اسلامی به خود می بيند آهسته و با ظرافت است و ممكن است به آسانی ديده نشود.

شيرين عبادی (سايت وزارت خارجه آمريكا)

Wednesday, May 10, 2006

اگر نوشته ی نكوهشگرانه ی من در باره ی نامه ی ژانت آفاری و "خوان کول" به رهبر معظم انقلاب را خوانديد خواهش می كنم كه به بازتاب همان مطلب در سايت "ايران امروز" (جمهوری خواهان) هم نگاهی بياندازيد:

"اعتراض دو انجمن علمی معتبر به بازداشت جهانبگلو"

Ayatollah Shirin Ebadi in the US

"پيروان اسلام روزهای سختی را می گذرانند"

شيرين عبادی در "مركز اسلامی آمريكا" در ميشيگان

تا پيش از ديدن دوربين آرام است، اما هنگامی كه دوربين را می بيند چه گريه ی فريبكارانه و دروغينی می كند.



Janet Afary and Juan Cole write a letter to Mullah Khamenei

On Behalf of Ramin Jahanbegloo”, it is claimed. But “on the occasion of Jahanbegloo’s arrest” would have been more appropriate, because it seems to me their goal is to take advantage of this person’s arrest to represent his case, incalculably to the benefit of the Shiite Mafia, as an anomaly in the Islamist Republican system.

Addressing a murderer with the blood of tens of thousands of Iranians on his hands as “Your Excellency” and calling Shiite Mafia Inc. a “government” (the negative terms “regime” and “dictatorship”, you see, are reserved for an actual government overthrown in 1979), Afary and Cole write,

“We feel compelled to remind you, Your Excellency, that the rights of individuals to freedom of thought, opinion, and speech are explicitly protected under the Constitution of the Islamic Republic of Iran (Article 23), as well as the International Covenant on Civil and Political Rights (Articles 18, 19, 21), to which the Islamic Republic of Iran is also a state party. The arbitrary arrest of Dr. Jahanbegloo does further harm to the reputation of Iran as a country where scholarly research and inquiry are highly valued. Dr. Jahanbegloo’s arrest and detention can only be conceived as a direct attack on the principles of academic freedom and critical intellectual inquiry.”

At the risk of stating the obvious, this is a letter written nearly 28 years after the establishment of a regime that has proved, since day one of its existence, its utter disregard for such rights that are supposed protected (supposed on behalf and for the benefit of what they consider to be ignorant readers) by Afary and Cole. Article 23 of the Constitution of the Islamic Occupation Republic mentioned here, for instance, states: “The investigation of individuals' beliefs is forbidden, and no one may be molested or taken to task simply for holding a certain belief.” Has the Islamic Republic ever abided by this or any other such decorative articles in its so called constitution?

Readers should demand of Afary and Cole to explain on which planet they have been living these years. But more importantly, they should recognize these political perverts as what they are.

Tuesday, May 09, 2006

akbar ganji / mullah kadivar

.تصاويری از مراسم "روز جهانی مطبوعات" در تهران، كه ديروز به آن اشاره كرديم

ستايش احسان نراقی از "وطن پرستی" خودی های برونمرزی
(با سپاس از قلم)

«شايد عجيب باشد كه به شما بگويم حتي آن دسته از افرادي كه به دليل شرايط خاص اوايل انقلاب نتوانستند با اوضاع داخلي كنار بيايند و يا طي سال‌هاي گذشته از فرط عصبانيت ايران را ترك كرده‌اند امروز در قبال تهديدات امريكا برآشفته و موضع گرفته‌اند.»

يعنی موضع دشمنان جمهوری اسلامی كه طرفدار جنگ نيستند مورد بررسی قرار نمی گيرد. زيرا كسانی كه ريشه ای با رژيم آدمخوار مخالف هستند نه ميتوانستند با آن كنار بيايند، نه از فرط "عصبانيت" ايران را ترك كرده‌اند.

Monday, May 08, 2006

:(شرق (جمهوری اسلامی

ايران پس از استيلاى اعراب
قيام عليه تبعيض

مساوات اسلام هم براى ايرانيان مايه تسلى خاطر بود. توده مردم كه قرن ها به واسطه رسوم و عادات قديم از طبقات اشراف جدا مانده بودند با قبول اسلام نظراً همدوش آنها مى شدند زيرا اسلام مى گفت جز پرهيزگارى هيچ چيز موجب برادران ايمانى نيست و در حقيقت مايه سكوت و آرامش ايرانيان در برابر استيلاى تازيان بر ايران همين امر بود كه قانون جديد مبتنى بر آزادى و مساوات و برادرى در ميان آنها برقرار شده و مال و جاه و جلال خود را فداى يك چنين قانون محكمى ساخته اند. مردمى كه از جور فرمانروايان و فساد روحانيت به ستوه آمده بودند، آيين تازه را نويد و بشارتى يافتند و بسا كه به پيشواز آن شتافتند. چنان كه در كنار دجله در محلى مناسب گروهى از دهقانان پلى ساختند كه سپاه اسلام وارد خاك ايران شود و شوشتر را يكى از بزرگان شهر تسليم مسلمان ها كرد و هرمزان حاكم شهر كه بر اثر اين خيانت به اسارت دشمن درآمد، چون لشكريان فاتح او را به مدينه فرستادند و به مسجد شهر نزد عمر خليفه وقت مسلمين بردند وى در گوشه اى از مسجد خوابيده بود و تازيانه اى به زير سر داشت! هرمزان وقتى سراغ «ملك عرب» را گرفت گفتند همين است كه در اينجا خفته!

وداع با شاگرد خمينی، شيخ نعمت الله صالحى نجف آبادى، از ابراهيم يزدى تا اكبر سكولار

شرق

مقایسه "محیط دانشگاه"، پیش و پس از انقلاب

گفتگوی رادیو فردا با محمد ملکی، نخستين نوكر امام در نقش رئيس دانشگاه تهران و صادق زیباکلام، فارغ التحصيل اردوهای تروريستی فلسطينی در لبنان و "استاد علوم سیاسی".

!فرهنگ قرآني هاشمي‌ رفسنجاني، بزرگترين فرهنگ قرآني در جهان اسلام

خبرگزاري ميراث ‌فرهنگي

به بركت حضرت معصومه حوزه علميه قم منشأ بركات در شرق و غرب عالم شده است!

جوادي آملي

Saturday, May 06, 2006

ادعای اعزام چند داوطلب با گذرنامه ايراني و پاكستاني براي قتل كاريكاتوريست ها راهي دانمارك

قديری

Abdolkarim lahiji Lahidji

Murderers as human rights advocates

In this “exclusive” interview with RFE/RL, conducted on May 4, the “deputy director of the Paris-based international Federation of Human Rights” and head of what is called “League for Defense Of Human Rights in Iran”, Abdolkarim Lahidji (or Lahiji), who is apparently very hard to reach, condemns the recent arrest of Canadian scholar Ramin Jahanbegloo. Jahanbegloo, who like most supporters of the republic of terror (read his interview with Noam Chomsky) has been critical of Ahmadinejad’s betrayal of the true face of the Islamic Republic---and thus the undoing of years of work by the types of Mullah Khatami, Lahidji and (Ayatollah) Shirin Ebadi---was arrested earlier this week on charges of espionage. As one blogger correctly put it, “those who defend the theocratic regime in Iran are one by one being bit by the hand that feeds them.” I have nothing to add to that.

The most interesting part of this interview however, for me at least, is towards the end:

RFE/RL: You have been fighting for the improvement of the human-rights situation of Iran for more than three decades. What has been your lowest point? What is your worst memory?

Lahidji: My worst memory is from the early 1980s, when every day dozens of people were being executed in Iran; and in the 1980s, when thousands of people were executed in Iran merely because of their political, social, and religious activities. In my opinion, this is one of the darkest pages in Iran's modern history.”

Iranians reading this excerpt are either laughing at Lahiji’s attempt to “rewrite yesterday’s weather” or shocked by his dishonesty. I’ll explain to non-Iranians why this is so, for most have no way of knowing:

The truth is that this charlatan was himself one of the strongest advocates of executing opponents of his, and his “Imam’s” revolution and republic. Below is something I wrote last year, in reaction to yet another interview by Radio Farda with Lahiji as a human rights expert. I hope that it will shed some light on his character, and prove, much to his handlers’ chagrin, that the victims of the 79 disaster will not allow “Radio Free Europe” to rewrite Iran’s history:


Yesterday's Terrorists, Today's Human Rights Advocates
Fri Feb 25, 2005

Yesterday, February 24, 2005, Radio Farda conducted yet another interview with Abdolkarim Lahiji about human rights issues. As Radio Farda is paid for by the US congress and operated by the Department of State’s International Broadcasting Bureau, I believe US citizens who are friends of Iran (not to mention President Bush’s supporters) should know how their hard earned money is being spent by a department supposedly in line with the President’s views on Iran. This, regardless that the radio may further the interests of others. Needless to say, the role of Radio Farda in promoting views against Iran’s interests has been clear to Iranians themselves since this radio’s inception. Guests such as Hooshang Amirahmadi of the AIC, the pro-Islamic Republic US lobby, and Sadegh Zibakalam, a Lebanese trained Islamist terrorist who is now a Tehran University “professor” and an adviser to the fascist regime do not exactly attract Iranian listeners. As to Lahiji, Ayatollah Shirin Ebadi’s friend and contact in France…

Abdolkarim Lahiji’s role in the Islamo-“communist” reaction:

Jan 25, 1979---“Human rights” defined:

Addressing the employees of the Ministry of Economy and Finance, Abdolkarim Lahiji, spokesman of the “Lawyers Committee of Iran” and secretary of the “Iranian Committee for the Defense of Human Rights”, stated: “All acts by agents of the Pahlavi regime carry the death penalty. These individuals have repeatedly revolted* against the national government and against the constitution, and against the spirit and thoughts and beliefs and freedoms of the people. When a revolutionary court is formed, we will set forth new views on laws from a correct revolutionary position so that all learn what it means to revolt against the people.” (*”repeated coup d’etats,” literally!)

April 1, 1979---On Hezbollah’s Referendum:

Abdolkarim Lahiji, spokesman of the “Committee for the Defense of Freedom and Human Rights”, who on behalf of the interim government had invited a group of international legal experts for their observations on the referendum, said: “This group visited a number of districts and their opinion on the referendum is generally positive.”

July 21, 1979--- Candidate for the Assembly of Experts

Runs as a candidate for the Assembly of Experts; he is one of the candidates of a coalition of political groups including MKO, Revolutionary Movement of the Moslem People of Iran (JAMA), Jonbesh, Movement of Moslem Fighters, and the Islamist organization SASH. The same day two Iranian women, Turan Karimi and Alam Jahedi are executed, one for “corruption on earth”, another for carrying a concealed weapon:

July 25, 1979--- Moslem People’s Republic Party

Becomes one of the candidates of the Moslem People’s Republic Party as a representative in the Assembly of Experts.

Feb 4, 1980---“Committee for the Defense of Freedom and Human Rights” Exposed

Pars News: “Moslem Students Following the Line of Imam” had released documents showing Nasser Minachi to have been in contact with the US Embassy and the CIA [this was during Jimmy Carter’s administration]. In an interview with Pars News Agency on this date Minachi admitted that the contacts concerned only human rights issues, saying that the contacts were made on behalf of “Committee for the Defense of Freedom and Human Rights”, whose members included Mehdi Bazargan (Khomeini’s first Prime Minister), Karim Sanjabi (head of Jebhe Melli), Ali-Asghar Haj Seyd Javadi (Jonbesh), and Abdolkarim Lahiji, the committee’s spokesman. Minachi added that in addition to these members, religious leaders and Mullahs in the Office of the Islamic Revolution Affairs were well aware of these meetings and talks. In this interview Minachi also spoke of the services of the “Committee for the Defense of Freedom and Human Rights” in the realization of the Islamic Revolution: “During the Cinema Rex fire in Abadan, we along with Students’ Islamic Association organized a meeting in front of Washington Post’s Tehran office, where we succeeded in representing the Shah’s government as the culprit, thus preventing the blame being put on the Mullahs and Moslems. We completely changed US public opinion regarding the Cinema Rex fire.” (Later, on March 2, 1980, more documents would be released on Lahiji’s past contacts with the US embassy)

Feb 25, 1980---Turned to by the UN

Reuters: Members of the United Nations commission ask Abdolkarim Lahiji (naturally) to write a report about the political situation during the reign of the Shah and of the human rights violations during the period.

March 8, 1980: Runs as a candidate for the Islamic Majless.

Friday, May 05, 2006

Rabindranath Tagore

در دانشنامه ی وايكيپيديا، در بخش مربوط به "رابيندرانات تاگور"، خواندم كه "رضا خان بی سواد" --- بی سواد نسبت به روشنفكران هابرماس و سارتر شناس برونمرزی ما كه از يك سو از پروژه های دشمنان ايران دفاع می كنند و از سوی ديگر از "نبود دمكراسی" (وای بميرم!) در دوره ی پادشاهی او ايراد می گيرند--- با دلبستگی ويژه ای كه به اين شاعر، فيلسوف و انسان گرای بزرگ بنگالی داشته، او را شخصاً در آوريل ١٩٣٢ به ايران دعوت كرده و تاگور مهمان خصوصی او بوده است.

Bijan Mofid

نوشته ای از آريا (تارنمای كيهانگشت) در باره ی بيژن مفيد:

استعداد و نبوغ او فقط در آفرینش و اجرای « نمایشنامه ها » نبود؛ بلکه هنر و مایه دار بودن او در شاخکهای حسّاس شعور و فهم و بینش ژرفنگرش بود که می توانست تا تاریکترین و ریزترین گوشه و کناره های دردناک و گریه آور « اجتماع ایرانزمین » را استشمام کند و دریابد. شاهکار تکاندهنده و جاودان او ( =
شهر قصّه ) ، آیینه ی تمام نمای آن مُعضلات کلیدی جامعه ی ایرانی می باشد که غُل و زنجیرهای سنگین به ذهنیّت و روان انسانها را نشان می دهد و رسواگر آن سدّ ضخیمی می باشد که در برابر تحوّلات و یافتن افقهای تازه به تازه در اجتماع ایرانی ایجاد کرده اند. « شهر قصّه »، حکایتگر غصّه ها و جهالتها و کُمپلکسها و مسائل جانسوز ماست. « قصه ی تنهایی ایرانزمین و شیّادان زرنگ حاکم بر آن » می باشد. قصّه ای که هنوز « اکنونبوده گی » و گویایی و ُزّلالی و تاثیر آموزنده ی خود را هرگز از دست نداده است. تعمّق استدلالی و طنز بسیار کوبنده ی « بیژن » با هارمونی دیالگوهایی که معانی متناظر و متناقض و چند صدایی را همزمان انتقال می دهند، شیواترین و تاثیر گذارترین فرمی بود که او برای پدیدار کردن « تجربیات بی واسطه ی خود » از مسائل و فلاکتها و بدبختیها و دردهای مردم ایرانزمین به کشف آن، موفّق و کامیاب شده بود. [ ... هر خری، شاعر نمیشه. هر شاعری، خر نمیشه! ] بعدها، روش او، سرمشق بسیاری از افراد شد؛ ولی « بیژن مفید » فقط یک نفر بود و « نامتعارفی » او را، هیچکس نمی تواند مکرّر کند. یادش و نامش، به مانده گاری هنرهایش باد!

Thursday, May 04, 2006

!گزارش از گروه پالتاک حوزه علميه قم

.شعبه ی برونمرزی و اپوزسيونی
Congratulations to Madeleine (death of a million children is worth it) Albright who, for years the darling of the Islamist Republic for having attempted to delegitimize the Pahlavi/Iranian government, now has the privilege to see her comments---thanks to advocating a policy of business as usual with the Shiite Taliban---printed on the pages of an anti-Iranian, Islamist newspaper that runs holocaust-denial cartoon competitions!

Wednesday, May 03, 2006

Interesting, but not surprising

Responding to this article by Christopher Hitchens, Juan Cole states, not surprisingly, that the private email discussion group he belongs to, which Hitchens has supposedly hacked into to gain access to some information, is edited and moderated by former National Security Council staffer for Carter and Reagan, the Islamic Republic’s key western apologist and the darling of its supporters, Gary $ick. As they say, birds of a feather flock together.

(If I had to guess another name in this network, I would not hesitate to name William Beeman.)

"اگر چيزى آشتى ناپذير با نظام سياسى هخامنشيان وجود داشته باشد، همان وطن پرستى و آزادى است."

"مذهبى كه هخامنشيان از آن پيروى مى كردند وظيفه گسترش امپراتورى خود در كره خاكى را تعيين مى كرد. (وظيفه اى كه به جاه طلبى آنان جنبه تقدس مى بخشيد.)"

اين مقاله به منظور آشنايى خوانندگان با مجموعه 'يونانيان و بربرها' نوشته اميرمهدى بديع در شرق منتشر شده است. باور كنيد كه
منظور ديگری نداشته اند.

Tuesday, May 02, 2006

!محمد رضا شاه مخالفان خود را جلوی شيرهای درنده هم می انداخت

(سايت "فرهنگی، اجتماعی، دانشجويی" پرسمان (جمهوری اسلامی
:متن كامل

ترم اول كه تمام شد، يك راست رفت بهشت زهرا عليهاسلام، قطعه شهداى 22 بهمن 57؛ با چفيه‏اش، گرد و غبار روى قاب عكس را پاك كرد و پس از خواندن فاتحه‏اى، نشست سر قبر و رو به عكس كرد و گفت:

راستى دايى محسن! تابستون كه فرصت مطالعه رو پيدا كردم، ياد «شير يا خط» تو افتادم... سال 56 بود نه... يادته همون روزى كه مرا بردى خيابون تا برام بستنى بخرى... سر راه كه به على، پسر همسايمون، رسيدى، سر اين كه كى تو اون تابستون گرم تو صف نانوايى سنگكى واسه دو تا خونواده نان بخره، كارتون به شير يا خط رسيد و تو با بالا انداختن يه يك تومنى رو هوا و قايم كردنش ميان پشت و كف دستات، به على گفتى «شير يا خر» و بعد على گفت: خر و تو هم بعد از اين كه سكه را رو كردى، گفتى: شانس ما را؛ هميشه گير اين شير آدم خوار مى‏شيم و بعد رفتى تو صف نانوايى؟

آن روز، منزل يه اتفاقى افتاد كه فرصت نكردم بهت بگم؛ آخه همون روز تو و على رو گرفتن و ديگه تو رو نديدم تا روزى كه در زندان‏ها شكسته شد و تو و على وارد حياط خونه شديد و سرپايى يه چيزى خورديد و وقتى مى‏خواستى برى، به من گفتى: حسين جون! خره در رفته، مونده اون نشونى‏هاى شير مردم خوار... و ديگه تو را نديدم؛ مگه همين جا؛ البته دايى دلخور نشى؛ منظورم اين طورى حرف زدن و خلوت كردن با تو است والاّ همه جا هستى؛ تو مسجد، تو كوچه، تو مدرسه و شب‏هاى عاشورا تو هيئت. وقتى ميدان‏دار وسط سينه‏زنى، يكى يكى نام شهيداى محله را بر زبان مى‏آره و به تو كه مى‏رسه و مى‏گه «محسن چه شد...»؟ همه با هم مى‏گن، شهيد شد... «على چه شد...»؟ شهيد شد... .

اون روز خونه كه اومدم، خواستم اداى تو رو دربيارم. گمونم سال 55 بود؛ يه تومانى را بالا انداختم و گفتم: مامان! شير يا خر؟ يهو مادرم مث كسى كه برق بگيردش، يكه خورد و گفت: خدا مرگم بده... بچه كى اينو يادت داده؟ منم گفتم: دايى محسن و مادرم عصبانى شد و گفت: بى‏خود؛ مى‏دونى حسين جون! اين خره... نه... نه، منظورم، اين خطّه، اين شاهه، يه شيراى آدم‏خوارى داره كه هر كه به او بگه خر، مى‏اندازه جلوشان و اونا هم يه لقمه چپش مى‏كنن. يه دفعه بيرون نگى خر!

راستش دايى! امسال تابستون فرصت پيدا كردم و كتاب‏هاى تاريخى زيادى رو خوندم؛ خاطرات دو جلدى حسين فردوست، خاطرات اشرف پهلوى، خاطرات سوليوان (آخرين سفير آمريكا تو ايران)؛ خاطرات منصور رفيع‏زاده (آخرين رئيس شعبه ساواك در آمريكا)، خاطرات ملكه مادر و... . حالا مى‏فهمم كه آمريكايى‏ها چه خرى داشتند و دور و بر اين خر آمريكايى، چه جنس قماشى بودن كه مادر شاه هم ازشون به «خر گردن كلفت» ياد مى‏كرد و حالا مى‏فهمم كه منظور از شير با خورشيد و شمشيرى كه اون طرف سكه خودنمايى مى‏كرده، همون شيرى بوده كه براى اجنبى‏ها موش بود و براى يكى مث تو، شير آدم‏خوار؛ شيرى كه نقش مارهاى ضحاك را بازى مى‏كرد و غذاش، مغز سر غيرتمندان اين سرزمين بود.

(١) يك روز محمدرضا كه خيلى ناراحت بود، به من گفت: «مادر جان! مرده شور اين سلطنت را ببرد كه من، شاه و فرمانده قوا هستم و بدون اطلاع من هواپيماهاى ما را برده‏اند ويتنام». آن موقع جنگ ويتنام بود و آمريكايى‏ها كه از قديم در ايران نظامى داشتند، هر وقت احتياج پيدا مى‏كردند، از پايگاه‏هاى ايران و امكانات ايران به نفع خود استفاده مى‏كردند و حتى اگر احتياج داشتند، از هواپيماها و يدكى‏هاى ما براى پشتيبانى از نيروهاى خودشان در ويتنام‏استفاده مى‏كردند؛ حالا بماند كه چقدر سوخت مجانى مى‏زدند و اصلاً تمام بنزين هواپيماها و سوخت كشتى‏هايشان را از ايران مى‏بردند. همين آقاى ارتشبد نعمت‏الله نصيرى كه ما به او مى‏گفتيم «نعمت خرگردن» و يك گردنِ كلفتى مثل خر داشت، مى‏آمد خدمت محمد رضا - و گاهى من هم در اين ملاقات‏ها بودم - مى‏گفت: آمريكايى‏ها فلان پرونده و فلان اطلاعات را خواسته‏اند! و محمدرضا مى‏گفت: بدهيد.١

(٢) ... در بين فعالان بى‏شمارى كه شديداً ضد شاه بودند، يك معلم تبريزى وجود داشت كه در صحبت‏هاى عمومى خود مكرراً القاب بسيار زشت به شاه نسبت مى‏داد و به همين خاطر، توسط ساواك بازداشت شد. او حتى بعد از ضرب و جرح‏هاى شديد، كوتاه نيامد؛ از اين رو، ساواك وى را به زندان اوين منتقل نمود. او با وجود شكنجه شدن در اوين، به نطق‏هاى آتشين خود عليه شاه ادامه داد.

هنگامى كه جريان اين مرد به گوش شاه رسيد، او خيلى ساده گفت: «به جاى الاغ، بايد اين فرد را جلوى شيرها انداخت». يك هفته بعد، شاه و نزديكانش به باغ وحش خصوصى او رفتند؛ تيمسار نصيرى نيز حاضر بود. به محض اين كه مرد زندانى را از اوين آوردند و چشم او به شاه افتاد، فرياد زد: «خون‏آشام! مستبد! قصاب!»

ناظرين كه شوكه شده بودند، گوش‏هاى خودشان را گرفتند تا حرف‏هاى مرد زندانى را نشنوند؛ اما شاه خنديد و به نگهبانان گفت: كار نداشته باشند. در اين موقع، عَلَم، براى خودشيرينى گفت: «بايد دهان اين مرد را با سرب گداخته پر كنيم» و بقيه افراد حاضر نيز با علامت سر، اين نظر را تأييد كردند. در حالى كه مرد خشمگين همچنان به فحاشى‏هاى خود ادامه مى‏داد، شاه به نگهبانان اشاره كرد و در يك چشم به هم زدن، آنها مرد را به داخل قفس شيرها پرتاب كردند و شيرهاى گرسنه، بلافاصله بر سر مرد فرود آمدند.

شاه فرياد زد: «تو بودى كه جرأت مى‏كردى به ما فحش بدهى»!

در حالى كه چشم‏هاى شاه از هيجان برق مى‏زد، به حصار قفس شيرها نزديك‏تر شد و با ذوق و شوق، تكه تكه شدن مرد و خورده شدنش توسط شيرها را نظاره كرد و هنگامى كه شاه به اندازه كافى حظّ بصر برد، در حال رفتن رو به نصيرى كرد و خيلى راحت گفت: «حالا ديگر شما يك آدم خاطى كمتر داريد».

هنگامى كه در سال 1976 م. به تهران بازگشتم، نصيرى تأييد كرد كه هنگام كشته شدن آن مرد، وى نيز در باغ وحش سلطنتى حاضر بود و گفت:

«من باور نمى‏كردم آنها دست به چنين كارى بزنند؛ وقتى كه آنها او را جلوى شيرها انداختند، من روى خودم را برگرداندم؛ چون نمى‏توانستم آن صحنه را تماشا كنم».

البته من اين حرف تيمسار [روى برگرداندن‏] را باور نكردم.٢

پى‏نوشت:

١. ملكه پهلوى، خاطرات تاج الملوك همسر اول رضا شاه و مادر محمد رضا پهلوى، ص 387.
٢. خاطرات منصور رفيع زاده، آخرين رئيس شعبه ساواك در آمريكا، صص 281-279.

!مستر پرزیدنت متشکریم
جشنواره کن و سینمای جمهوری اسلامی

بصیر نصیبی

ما (جمع معدودی را می گویم که شاید تعدادمان از انگشتان دست هم فراتر نرود) سالهاست فریاد میزنیم، جوایزی که در جشنواره های ریز و درشت به فیلمهای سینمای جمهوری اسلامی می دهند، نه به خاطر ارزشهای سینمایی آثار مذکور بلکه به دلیل ارتباطی است که جمهوری اسلامی با کشورهای دیگر برقرار کرده و امتیازی است که به جمهوری چپاولگر اسلامی اهدا می شود تا از این رژیم پوسیده یک چهره دنیا پسند، انتقادپذیر، مهربان با فضایی شاعرانه و امروزی بسازند و در عوض دست چپاولگران برای چاپیدن مردم در بند ما باز باشد؛ اما ما برای مقابله با شگردهای رژیم چه کردیم؟ کاش فقط به تائید و تشویق اینان بسنده می شد، جمعی از میان ما همزمان با استقبال از سینمای جمهوری اسلامی برای تخریب چهره سینمای در تبعید و در جهت خواست رژیم حرکت کردند، رادیوهای بی بی سی و فردا و رادیو آلمان و رادیو فرانسه [ اربابان ] با گزارشگران نان خور خود تمام سعی و کوششان را برای چهره سازی سینمای جمهوری اسلامی بکار گرفتند، اگر به دلایلی چند دقیقه ای به یک سینماگر در تبعید وقت اظهارنظر می دادند، دهها برابرش میکروفون در اختیار سینماگران جمهوری اسلامی بود تا تاثیر چند دقیقه حرف رژیم آزار را خنثی کنند...

environment nature peiknet

:"براستی بايد گفت "انقلاب شكوهمند

محیط زیست ایران در آستانه نابودی

آفتابه: ايران از نظر شاخص‌های پايداری محيط زيست با کسب رتبه ١٣٢ در بین ١٤٦ کشور جهان ، در انتهای جدول جهانی قرار گرفت .در اين جدول که ۱۴۶ کشور جهان از نظر وضعيت زيست محيطی، اجتماعی و اقتصادی مورد ارزيابی قرار گرفته اند فنلاند، نروژ، اروگوئه، سوئد، ايسلند و کانادا به ترتيب در جايگاه اول تا ششم جهان قرار گرفتند و کشور ايران با کسب ۸/۳۹ امتياز بعد از کشورهايی همچون آنگولا، بورکينافاسو، ويتنام، ليبی، چاد و... در مقام ۱۳۲ جهان قرار گرفت.


همزمان در پيك نت:

"شاه از سال 55 تریاكی شد"

Red Carding The Islamic Republic

The World Cup presents the international community with a unique opportunity to force a choice in Iran.

By Mike McGavick
Weekly Standard


تيم فوتبال جمهوی اسلامی را تحريم كنيد: هفته نامه آمریکایی استاندارد در مطلبی با عنوان «کارت قرمز به ایران» به قلم یک [ نامزد حزب جمهوری خواه برای سنای آمریکا ]، مدعی شده است که خشونت و مذاکره در مواجهه با ایران بی فایده است و پیشنهاد داده است که بهترین ابزار برای ابزار نارضایتی جهان از فعالیت های هسته ای ایران، جلوگیری از حضور تیم فوتبال این کشور در مسابقات جام جهانی 2006 است. مایک مک گاویک، نویسنده این مطلب اظهار می کند پیش از این نیز از مسابقات بین المللی برای تغییر رفتار کشورهای متمرد و ابزار نارضایتی از سیاستهای برخی کشورها استفاده شده است.