Friday, May 05, 2006

Bijan Mofid

نوشته ای از آريا (تارنمای كيهانگشت) در باره ی بيژن مفيد:

استعداد و نبوغ او فقط در آفرینش و اجرای « نمایشنامه ها » نبود؛ بلکه هنر و مایه دار بودن او در شاخکهای حسّاس شعور و فهم و بینش ژرفنگرش بود که می توانست تا تاریکترین و ریزترین گوشه و کناره های دردناک و گریه آور « اجتماع ایرانزمین » را استشمام کند و دریابد. شاهکار تکاندهنده و جاودان او ( =
شهر قصّه ) ، آیینه ی تمام نمای آن مُعضلات کلیدی جامعه ی ایرانی می باشد که غُل و زنجیرهای سنگین به ذهنیّت و روان انسانها را نشان می دهد و رسواگر آن سدّ ضخیمی می باشد که در برابر تحوّلات و یافتن افقهای تازه به تازه در اجتماع ایرانی ایجاد کرده اند. « شهر قصّه »، حکایتگر غصّه ها و جهالتها و کُمپلکسها و مسائل جانسوز ماست. « قصه ی تنهایی ایرانزمین و شیّادان زرنگ حاکم بر آن » می باشد. قصّه ای که هنوز « اکنونبوده گی » و گویایی و ُزّلالی و تاثیر آموزنده ی خود را هرگز از دست نداده است. تعمّق استدلالی و طنز بسیار کوبنده ی « بیژن » با هارمونی دیالگوهایی که معانی متناظر و متناقض و چند صدایی را همزمان انتقال می دهند، شیواترین و تاثیر گذارترین فرمی بود که او برای پدیدار کردن « تجربیات بی واسطه ی خود » از مسائل و فلاکتها و بدبختیها و دردهای مردم ایرانزمین به کشف آن، موفّق و کامیاب شده بود. [ ... هر خری، شاعر نمیشه. هر شاعری، خر نمیشه! ] بعدها، روش او، سرمشق بسیاری از افراد شد؛ ولی « بیژن مفید » فقط یک نفر بود و « نامتعارفی » او را، هیچکس نمی تواند مکرّر کند. یادش و نامش، به مانده گاری هنرهایش باد!

0 Comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.

<< Home