shirin neshat
.اميدوارم سه بليت مجانی هم برای خانم كمال فر و دو فرزندش در مسكو بفرستند
:پی نوشت
بازتاب "خبر" در صفحه اصلی ياهو
و
"بازتاب: "ايراني مقيم آمريكا و ساخت فيلم كودتای مرداد
تنها و سرگردان در فرودگاه مسكو
گزارشى از سرگردانى و بلاتكليفى ١٨ ماهه يك زن پناهجوى ايرانى با دو فرزندش در فرودگاه مسكو، همراه با تبليغات "كمونيستی" و مضحك گزارشگر.
يك قدم تا نابودي دومين درياچه آب شور جهان:
يكصد هزار هكتار از وسعت درياچه رضائيه (اروميه) كاسته شد
گروه اجتماعي: بر اثر كاهش سطح آب درياچه اروميه پنج جزيره از مهمترين جزاير نه گانه پارك ملي درياچه اروميه به خشكي متصل شد.
كيومرث كلانتري، مديركل حفاظت محيط زيست آذربايجان غربي روز گذشته با اعلام اين خبر به ايرنا، وضعيت موجود را در پارك ملي درياچه اروميه بسيار نگرانكننده توصيف كرده و ميگويد: با اتصال اين جزاير به خشكي ادامه زيست و زادآوري برخي از پرندگان نادر ازجمله پليكان و فلامينگو به مخاطره افتاده است.
اين مقام مسوول ميگويد: به همين دليل شمار پرندگاني كه امسال براي زمستان گذراني به پارك ملي درياچه اروميه مهاجرت ميكردند به نحو چشمگيري كاهش يافت. از سوي ديگر، زندگي گوزن زرد و قوچ و ميش ارمني ساكن در جزاير اشك و كبودان پارك ملي درياچه اروميه نيز به دليل كمبود علوفه و آب شيرين با مشكل جدي روبه رو شده و سازمان محيط زيست درپي تخليه بخشي از اين گونه هاي جانوري به ديگر زيستگاه هاست.
به گفته وي، هم اكنون ٨٠٠ راس قوچ و ميش ارمني و ٢٠٠ راس گوزن زرد در جزاير اشك و كبودان زيست ميكنند كه در وضعيت بغرنجي قرار دارند.
كلانتري شوري بيش از حد آب درياچه اروميه را عامل اين بحران ميداند و از تاثير مخرب اين شوري بيش از حد بر زندگي "آرتميا" تنها موجود زنده محيط آبي اين درياچه خبر مي دهد.
او ميگويد: اين شرايط موجود، زيست اين گونه آبزي را مختل كرده و تعداد سيست آرتميا را از ٢٠ تا ٣٠ عدد درهر ليتر آب درياچه به يك تا سه سيست كاهش دا ده است.
گزارش ايرنا همچنين حاكي است با تداوم خشكسالي و عدم پرداخت حقابه درياچه توسط وزارت نيرو، تعداد زيادي از اسكله ها و شناورهاي اين درياچه به ويژه در مناطقي چون رشكان، گلمانخانه، كبودان و اشك به دليل كاهش سطح و پسروي آب از كار افتاده اند. از ٥٧٠ هزار هكتار مساحت درياچه اروميه حدود ١٠٠ هزار هكتار آن به ويژه در مناطق جنوب و شرق و حواشي پست به شوره زار تبديل شده و وضعيت اين درياچه را با يك بحران بزرگ مواجه ساخته است.
گزارشهاي رسيده از اروميه همچنين حاكي است هم اكنون از تراز حد اكثر آب اين درياچه در سال ٧٤ به ميزان پنج متر و ٢٧ سانتيمتر كاسته شده و اين روند همچنان ادامه دارد و پسروي و كاهش سطح آب اين درياچه هر سال بيشتر از سال ديگر مي شود. با اين حال احداث سدهاي متعدد در حوضه آبريز درياچه همچنان رو به فزوني است و دولت كوچكترين توجهي به وضعيت پيش آمده كه يك فاجعه زيست محيطي را در شمال غرب ايران رقم زده است، ندارد.
مديركل حفاظت از محيط زيست استان آذربايجان غربي مي گويد: كاهش آب اين درياچه باعث بالا رفتن ميزان شوري آب به بيش از ٣٠٠ گرم در هر ليتر شده كه اين امر نيز موجب شده تا بلورهاي حجيمي از نمك در كف درياچه تشكيل شود. اين در حالي است كه ميزان غلظت نمك در آب اين درياچه در شرايط عادي ١٦٠ گرم در ليتر است.
درياچه اروميه يكي از ٥٠ ذخيره گاه بيوسفري جهان است كه به دليل طبيعت مناسب براي زيست دائمي و موقت انواع پرندگان كمياب و نادرجهان و زيبايي هاي طبيعي سواحل و جزاير آن از سوي « يونسكو » به عنوان يك ذخيره گاه "بيوسفوري" (زيست سپهر) در جهان شناخته شده است.
درياچه اروميه در سال ١٣٥٢ با مصوبه شوراي عالي محيط زيست به عنوان پارك ملي و در سال ١٣٥٤ از سوي كنوانسيون رامسر به عنوان يكي از بهترين تالاب هاي بين المللي جهان به ثبت رسيد، اما اكنون بيش از هر زمان ديگري در طول تاريخ زمينشناختي ايران در حال نابودي و پاك شدن از روي نقشه جغرافيايي جهان است.
اين درياچه دربين استان هاي آذربايجان شرقي و غربي واقع شده است و مساحت كلي حوضه آبريز آن ٥١ هزار كيلومتر و حجم كلي آب موجود در آن تا مرز ٣٧ ميليارد مترمكعب مي رسد. طول اين درياچه از شمال به جنوب ١٣٥ كيلومتر و عرض آن ١٨ تا ٥٥ كيلومتر و عميقترين نقطه آن ١٦ متر است.
آرشيو
سرقت عشق برای پدر
آن روز وقتی جثه كوچك او را در بند دستبندهای سرد ديدم هيچ وقت يادم نمی رود. از چهره دخترك مشخص بود كه اهل خلاف كردن نيست.
چند سال داری؟
١٢ سال دارم.
چرا سرقت كردی؟
كمی مكث كرد و گفت: به خاطر علاقه و عشق زيادی كه به پدرم داشتم ناچار سرقت كردم.
از اين جوابش تعجب كردم و گفتم: مگر می شود كه عشق باعث سرقت شود؟
سعی كرد بغضش را فرو بدهد اما نتوانست. بغضش تركيد و شروع به گريه كرد و بالاخره پس از چند دقيقه سكوت گفت: شما نمی توانيد عشق و علاقه يك دختر به پدرش را درك كنيد، آن هم پدری كه چندين سال از خانواده اش و دخترش دور بوده. بعد گفت: تازه مدت كوتاهی بود كه پدرم از زندان به خانه برگشته بود، و دست نوازش بر سر ما می كشيد. اما روزی كه فهميدم طلبكاران به دنبال پدرم هستند دنيا روی سرم خراب شد چون می دانستم خيلی زود از پيش ما می رود. تا اينكه تصميم گرفتم كاری كنم. دخترك قطرات اشكش را پاك می كند و می گويد: به خدا من از دزدی بدم می آيد، ولی هيچ راه ديگری برای كمك كردن به پدرم نداشتم.
دخترك اكنون به جای اينكه پشت ميز و نيمكت مدرسه نشسته باشد پشت ميله های زندان به آينده خود و همكلاسی هايش فكر می كند و به پدر و مادرش كه از فراق و دوری او می گويند.
آينده نو
(به گزارشهای ديگر در اين صفحه هم نگاهی بياندازيد)
ياد از آن سگ
كه درون نگهش،
يك جهان مهر و وفا پنهان داشت.
در شب سرد زمستان،
در كنار كوچه،
چه غمين
ناله خود سر ميداد.
و چه غمگين روزي،
كودكان سنگ به دست،
چوب به دست، در پي او
او دوان، ناله كنان،
زوزه كشان
و چه نفرت آور،
خندهها بود كه بر لبها بود.
من به خود ميگفتم:
سگ ولگرد،
به خدا ميبرد يك روز پناه
و از او ميپرسد:
- اين همان اشرف مخلوقات است؟ -
و خدا ... و خدا ... چه جوابي دارد؟
اين سواليست كه در اين راه دراز،
من زخود پرسيدم،
و زخود ميپرسم،
كه خدا ... چه جوابي دارد؟
شايد او غمگين است!
سگ ولگرد شبي رفت و نيامد هرگز
شايد او رفت به ديدار خدا ...
از بلاگ انجمن حمايت از حيوانات، ايران
(وبلاگشان ويروس دارد)
"...در ايران سربازان شاه با سرنيزه های برهنه در خيابانها رژه ميرفتند و چادرهای زنان را از سرشان ميكندند و تكه تكه ميكردند. در ١٩٣٥ شاهرضا پهلوی (!) به ارتش دستور داد كه به روی تظاهركنندگانی كه ضد پوشش اجباری غربی بودند شليك شود. صدها ايرانی در آن روز كشته شدند."
چند روز پيش در، بگمانم صدای آمريكا، در برنامه ای درباره ی "آزادی مطبوعات در ايران"، يكی از اين شخصيتهای ايرانی نما برای اينكه نبود آزادی مطبوعات در ايران را برای جانوری ديگر(و شايد! بينندگان برنامه) ثابت كند، خود را موظف دانست كه به اخراج چند سال پيش يكی از "روزنامه نگاران" گارديين از ايران هم با شور و حرارت اشاره كند و چيزی نمانده بود كه اشكهايش هم برای گارديین عزيز درآيد.
در هشـتاد و هفتمين زادروز محمـدرضا شـاه پهلوی
اين نوشته دو سال پيش، در هشـتاد و پنجميـن سـالروز تـولد پادشاه فقيد منتشر شد. من نوشته های چند ساله ی نويسنده ی دانشمند آن را به "مقاله های" تازه ی يك مشت كپی بردار، فرصت طلب و نوكر اجنبی كه تنها و تنها از نام پادشاه فقيد برای خود بهره ميبرند ترجيح ميدهم.
"همـه راه هـا بـه رم ميـرسـند..."
اصطـلاح معروف جهان غرب را که همه راه ها به رم ختم ميشوند، همه ما بارها شنيده ايم. اصطـلاح مربوط به دورانـی است که امپراطوری رم، بعنـوان يکـی از دو ابـرقدرت جهـان کهـن، بـر سراسـراروپای جنوبـی وغربـی و آفريقای شمالـی وخاورميانــه فرمـان ميـرانـد، بطوريـکه يـک مسافـرتازه وارد، درپاسـخ اين سـئوال کــه چـه راهـی بـه رم ميرســد، می شــنيد کـه: همه راه هـا بـه رم ميرسـند.
در هشـتاد و پنجميـن زاد روزمحمـدرضاشـاه پهلوی، درچهارم آبانماه کنونـی پاســخ پرسـشی مشابـه که کـدام راه بـه ايـران فردائـی سرافـراز و باشـکوه ميرســد، بنـوبـه خـود ايـن پيـام را در بـردارد کـه: همـه راههـا از آن مسيری ميگـذرند کـه ايـران محمـدرضـا شـاه بـدان رفتـه بـود.
سـازندگـی ايران عصـرمحمد رضا شـاه نه تنهـا همـه رشـته های عمرانی، صنعتی، فنـی و اقتصـادی را، بدون استثنـاء شامل ميشـد، بلکـه بهمين اندازه کليه رشته های آمـوزشـی، فرهنـگی، اجتماعـی و انسانـی را دربـر ميـگرفت. پيشرفتهائيکه درتمـام اين زميـنه ها درمدتـی کوتـاه در ايـران صورت گـرفت، دربسيـارموارد حتی برابر کشـورهای پيشرفتـه وپيشـروجهان نيـز، اعجـاب انگيـز بـود. و تـازه محمدرضا شـاه تنها بـه بهبود وترقـی ملت خودش نمي انـديشـيد؛ فراتـرازآنها، خواسـتار تحولی بنيـادی در رونـد زنـدگی همه ملتهای جهان سـوم، يعنی سه چهارم از مـردم دنيـای امـروز بود کـه در درجات مختـلف ازنظـم اقتصادی غيرعادلانه امروز جهانـی رنـج ميبرنـد.
در مصاحبـه ای بامجلـه آلمانـی "کويک" دردهـم ژانويـه ١٩٧٤، محمدرضا شاه دراين باره گفته بـود: "بـايد همه ما درک کنيـم که سرانجام به جهانی نـو و نظامی تازه متکـی برانصـاف وهمکاری بيشـتر نيـاز داريم. نميـتوان خوشبخت زيسـت، درحاليکه ديگران بـدبخت ومحـروم باشـند. بايـد کشورهای صنعتی وثروتمنـد درک کنند که عصرتحصيل درآمـدهای بيحسـاب ازجيـب ملل محـروم بسـر رسيـده است. زيـرامنطقی نيسـت کـه ده درصـدازمردم دنيـا نـود درصـد از تمـام ثروتهای آنـرا در اختيـار داشته باشند.
درنظرداشـته باشيـم که اگرتا پـايان قـرن حاضرکشورهای کـم رشـد، معادله تازه ای نـداشـته باشـند، احتمالا جهـان مامنفجـرخواهد شـد. وقـت آن است کـه فـرزندان خانـواده های مرفـه که در هر وعـده غـذا خـوراک فراوان دارنـد، کمربنـدها را کمی سـفت تر کننـد. اگـر يـک جهان بيشـتر نميتوانـد وجود داشـته باشد، بناچار بايـد مسئله تقسيـم جهان به دو گـروه ملتهای توانـگر و ملتهای تنگـدست، مردم سيـر و مردم گرسنه، بصـورتـی واقـع بيـنانـه حـل شــود."
چنيـن پيامهائی مسلما نه بگـوش آخونـدان خوش ميامد، نه بگـوش آخوندپـروران، وبنـاچار درهـم شکسـتن جهـش بيسابـقه يک کشورجهان سومی که پا ازخط خودش فـراترنهـاده بود، هـم ضـرورت وهم فـوريـت يـافت.
دسـتاويزی که درايـن تلاش بـکارگرفتـه شـد، حربـه سنـتی وآزمـايش شــده "کمبودهای دمکراتيک" در ايران بود. و طبـق معمول "دمکراسی" نه تنها ازجـانب دسـتگاههای روابط جمعی بين المللی مورد بهره برداری قرارگرفت، بلکه روشنفکران خودمـانی نيـز، بصـورت صفـوف مقدم سـپاه آخونـدان (که معجزه آسا مدافعـان پـروپاقـرص حقوق بشـر از کار درآمـدند) يکصـدا فرياد "وادمکراسـی" برداشتند.
خود محمـد رضا شـاه درايـن باره درمصاحبه با روزنامه فرانسوی فيگارو ميـگويد: "مـرا متهم ميکنند که طرفداراصولی استبداد سلطنتـی هستم. ولی اين تصور يا مغرضانه و يـا اشـتباه آميـز اسـت؛ زيـرا که مـن فقط تا آن حـد اعمال قدرت ميکنم که برای تاميـن پيشرفـت های اقتصادی و اجتماعی کشورم درزمان حاضـرضروری اسـت . اما هـدف نهائـی من رسانيـدن ايران به مرحله ای ازپيشرفـت است که درآن ديگر ملـت ايران احتياجی به رهبـرمقتـدر نداشـته باشـد. مسئلـه انجام وظايف سلطنت بـرای مـن مسئلـه داشـتن و يا دوسـت نداشـتن سلطنـت نيسـت.
مسئلـه ايفای رسالتـی است که در راه اعتـلای کشورم برعهـده دارم. اگر قبول کنيم که تنهـا راه تحقـق يک دمکراسـی واقعی، ونـه صرفا تشريفاتی، وجود يک اقتصـاد نيـرومنـد اسـت، بايـد الزامـا قبول کنيـم که کشورهای درحال توسـعه ناگزيـرند پيـش ازهر چيـزهمه نيـروها و امکانات و منابـع خود را بـرای ايجـاد يک زيربنای اقتصـادی لازم بسيـج کننـد، زيـرا در روزگار ما شـرط لازم استقلال سياسی و شرط لازم تحقـق دمکراسـی، برخـورداری ازيـک اقتصـاد سـالم و نيـرومنـد اسـت."
اصطـکاک ميـان مکتـب سازنـدگی محمدرضـاشـاه با مکتـب واپسگرائی آخوند امـری اجتنـاب ناپـذير بود؛ زيـرا که به ارزيابـی يک صاحبنظـرسرشناس غربی "ايران تدريـجا درصحنـه بين المللی از وزن و حيثيـتی برخوردارميشد که ازهرجهت ايـجاد دردسـرميـکرد." وقتيـکه منافعی اساسـی ازاين راه بخطرمیافتـاد، بناچار يکـجا "دمکـراسی" بخطـر ميافتـاد، وجای ديـگر اسـلام عزيـز. و لازم ميـامد که درآنـجا فريـاد "آزادی" و درايـنجا فريـاد وااسلامـا بلـند شود.
درمصاحبـه ای بـا "اوليويـه وارن" روزنـامه نگـارسرشـناس فـرانسـوی خود محمـدرضـاشاه درباره ايـن "وا اسلاما" گفتـه بـود: "ايـن اسلامی که ملاهـا ارائه داده اند و ميـدهند برای ايـنها نفوذ و قدرت نميتواند بياورد جز برروی جهل ونادانـی ديگران پايـه گذاری شود؛ بهميـن جهت همـه کـوشش آنهـا مصروف برايـن ميشود کـه مردم را درحال جهالـت نگهدارند. پـدرم خوب ميدانست ومـن خوب ميدانـم که با بودن آخونـدها و روحانـی نمايان قشـری امکان اصلاحات وجـود نـدارد. اصـولا هيـچ کشوری را در جهان نميتوان يافت که زيـرنفوذ متعصبين مـذهبی قـرارداشـته باشد و کشـوری عقب افتـاده ومحـروم نباشـد."
***********
درآخـريـن ماهـهای زنـدگی، محمدرضـاشاه درارزيابی منصفانـه ای دربـاره شـکست تـلاش عظيـم سازنـدگـی خـودش نـوشـت: "خيـال ميکردم ترازنـامه درخشـان کوششـها و موفقيـتهای پانـزده ساله ملت ايران بـرای روشـن شـدن اذهان و بيـداری عمومـی کافـی اسـت. ولی دشـمنان بـا قـدرت و امـکانات مالـی بسيـار پيگيـرانه به بـراندازی خـود ادامــه ميـدادند. کوشيـدنـد تا بـرهمه کاميابيـهای ما، مهـرغرض ورزی بزننـد. دانشگاهها، مدارس، ورزشـگاهها، بنيـادها، برنامه های خانه سـازی، مراکزفرهنگی، موسسات کارآموزی، آزادی زنـان، وبسياربسيارچيزهای ديگر را طبق برنامه ای حساب شده تخطئه کردند. مـرامتهـم کرده اند که ميخواسـتم ايرانيـان را عليرغم خواست خودشان خوشبخت کنـم. ولـی واقعيـت اين اسـت که من ميخواسـتم ايرانيـان را عليرغـم خواسـت دشمنـانشـان به سـرفرازی برسـانم. بـرای جلوگيـری ازتوفيـق من؛ غارتگران بيـن المللـی با آدمکشـان حرفـه ای و با مـرتجع تريـن عوامل مذهبـی ائتـلاف کـردند و اتحـاد نـا مقـدس را بـرای نابـودی ايـران سامـان دادنـد."
امـروز ديـگر نشانـی ازايـن ائتلاف باقی نمانـده است، زيـرا که علت وجودی آن ازميـان رفتـه است. ايـن بارآخوندان درچهارچوب حکومتـی خود موضعی جداگانه گرفتـه اند؛ وآدمکشان حرفه ای موضع ديروزی خمرهای سرخ را با موضع امروزی "مدافعان سوگندخورده حقوق بشر" عوض کرده انـد. غارتگران بين المللی نيــز برنامـه های ديگری رابرای "صدوردمکراسی" در دست اجرا دارنـد. هرکدام ازاينها منافـع خـاص خودشـان را دارنـد، وبرنـامه خودشـان را. و فقط آنهائی بيرون از ميـدان مانـده اند که نـه راهی روشن دارنـد و نه برنامه ای روشـن. در صورتيکه درسـت همينهاينـد که بعنـوان اکثريـت عظيـم ملت ايـران ميبـايـد در دوراهه سـرنـوشـت به راهـی کـه بايـد رفـت، بـرونـد. و با ايـنهمه، امـروزنيـزماننـد ديـروز، و فـردا ماننـد امـروز، مسيـر سرنـوشت بـرای ايران آن مسيـری است که محمدرضـاشاه ترسيـم کرده بود؛ زيـرا کـه همچنـان همـه راهها از رم ميـگذرند؛ ودرايـن راه هنـوزهيـچ فرصتی بطـور قاطـع ازدسـت نرفتـه است؛ درست بـعکس؛ شرايط داخلی وشرايط بيـن المللی، امـروزبيـش ازهرزمان ديـگری دربيسـت و پنج سال گذشـته، برای ناسيوناليسم ايـرانی مساعـد اسـت. اگـردرچنيـن شرايطی، سرانجام نيروئی متشکل ومصمم، باآرمـان و با برنامه ای روشـن، و برخوردار از رهبـری قاطع پا بميدان عمل بگذارد.
اميـد بسيـارميـتوان داشـت که تـاريـخ فـردا بنويسـد: "درنبـرد مـرگ و زنـدگی پايـان هـزاره دوم ايرانيـان درپيـکاری با اهريمن شـکست خوردنـد؛ ولـی جنـگ سرنـوشـت سـاز نهائـی را پيـروزمنـدانه بـه پـايـان رسانيـدنـد."
درهشـتاد و پنجميـن سـالروز تـولد محمـدرضـاشـاه، ايـن والاتـرين هـديه زاد روزی اسـت کـه به بـزرگتـريـن پادشـاه سـازنـده تاريـخ ايــران ميـتوان داد.
اسـتاد شـجاع الديـن شـفا
يكشنبه، ٢٢ اكتبر ٢٠٠٦
(به زبان فرانسوی)
آخرين روزها
راديو ژودايك ("Judaiques FM")
فقط اشاره می كنم كه شما هم در جريان باشيد، مگرنه چامسكی يكی از مهمترين حاميان جمهوری "دمكراتيك" اسلامی در آمريكاست (و شهروند يك سايت ضد ايرانی). البته دورويی او (مي گويد ايران را به عصر حجر باز"خواهند گرداند"!) و "ناآگاهی" اش (آيا گفتن اينكه مردم خوزستان "عرب" هستند، بجز يك جوك، خود تكرار دروغ سازمانهايی مانند سيا و بی بی سی نيست؟) در باره ی كشوری كه از ما بی سوادهای ايرانی و جهان سومی بهتر ميشناسد در همين نقل قول هم آشكار است.
نوام چامسکی:
"در کشور ايران، که کشور بزرگي است، چاههاي نفت درست در اطراف خليج فارس است (در اين ناحيه اکثر هيدروکربن هاي دنيا وجود دارد)، شهرهاي شيعه نشين عراق و عربستان نيز در همين منطقه واقع شده اند. در ضمن اين بخش از کشور از نواحي عرب نشين ايران است، نه فارس نشين، ناحيه اي به نام خوزستان که درست نزديک خليج فارس است و اتفاقا مردم آن عرب هستند. در سراسر اروپا گفتگوهايي از يک جنبش آزاديخواه اهوازي منتشر شده که همانطور که مي دانيد احتمالا به وسيله سازمان سيا زمينه سازي شده است. اين يک فکر محتمل است، نمي دانم که محتمل است يا نه، اما به نظر من اين فکر مي تواند به ذهن برنامه ريزان پنتاگون برسد تا يک جنبش آزاديخواه را حمايت کنند و براي حمايت از اين جنبش از نواحي نزديک خليج وارد شوند. در حال حاضر آمريکا ١٥٠٠٠٠ سرباز در عراق دارد. لابد از اين طريق بقيه کشور ايران را هم بمباران خواهند کرد و آن را به عصر حجر بازخواهند گرداند. اين احتمال وجود دارد، منظورم اين است که اگر با اين نقشه ها بازي کنند، جاي هيچ گونه شگفتي نيست."
اين هم يكی از تيترهای "آژانس خبری كوروش"، متعلق به "جبهه ملی".
"حماسه انتفاضه و مقاومت مردم فلسطین تحت تاثیر مقاومت مردم ایران در برابر ظلم و ستم رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی جان تازه ای گرفت."
پيرامون دستآوردهای درخشان جمهوری اسلامی
حسين درخشان (ايشان در تورونتو ميدرخشند)
نظرات خوانندگان را حتما بخوانيد. ولی مهم تر از همه، و دليل اصلی ای كه به پرتوپلاهايش لينك ميدهم، اين است كه بگويم بياد داشته باشيد كه درهمه ی مقالات و تفسيرهايی كه تا كنون در سايتها و روزنامه های خارجی در باره ی وبلاگ نويسان ايرانی نوشته شده است، از اين فرد به عنوان يك فعال دمكرات و اپوزوسيونی نام بردهاند.
آرشيو:
گوبلز كوچك به اسرائيل مي رود
اين فيلم هاليوودی كه يعنی براساس داستان نبرد ترموپليه (ترموپيل)، كه هنوز كه هنوز است فرنگی ها به آن افتخار ميكنند، ساخته شده است ماه مارس ٢٠٠٧ روانه ی پرده های سينماهای جهان خواهد شد.
هنگامی كه نه تنها واكنش شايسته ای در برابر يورشهای روزانه ی تحريفگران تاريخ ميهنمان نشان نميدهيم بلكه "روشنفكران" و ژورناليستهايمان خود متخصص اين كار شده و به پيشبرد اهداف پليد دشمنان ايران مشغولند، نشان دادن خشايارشاه به مانند يك فرعون، و شباهت دادن آرتش ايران (كه گويا هيولاهای زشت و بدريختی هم در آن وجود داشته است!) به قشونی القاعده ای-آفريقايی من را شگفتزده نمی كند. ملتی كه در برابر همه ی توهين هايی كه روزانه به ميهنش و پرچمداران آن ميهن ميكنند سكوت ميكند، سزاوار تف هايی مانند "اسكندر" و "٣٠٠" است كه هاليووود به آن می اندازد.
در همين مورد
كف پل خسرو پرويز در بيستون تخريب شد
كف يك دهنه پل ساساني خسرو پرويز در دشت بيستون تخريب شد. در صورت انجام نگرفتن مطالعات كارشناسي و مرمت اضطراري، كارشناسان احتمال ميدهند ورود آبهاي آلوده به ريزش كامل اين پل بينجامد.
صفار هرندی: هر اقدامي نظير شعر، ادبيات و هنر، در صورتي كه با آموزههاي قرآني تطبيق نداشته باشد، نبايد انجام شود!
"آسمان نیوز":
محمدحسين صفار هرندي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، دوشنبه شب گفت: موفقيت برنامههاي كشور در زمينههاي مختلف، تنها در گرو توجه به آموزههاي قرآني است.
وي در مراسم تقدير از خادمان و فعالان قرآني در محل نمايشگاه بينالمللي قرآن كريم در محل مصلي تهران، افزود: هر اقدامي در كشور نظير شعر، ادبيات و هنر، در صورتي كه با آموزههاي قرآني تطبيق نداشته باشد، نبايد انجام شود.
صفار هرندي تاكيد كرد: كساني كه امروز و در دولت نهم براي فرهنگ و هنر جامعه، آستين بالا زدهاند، براساس آموزههاي قرآني عمل ميكنند.
وي تصريح كرد: اگر بنا باشد فرهنگ و هنري تعريف شود كه با قرآن ارتباط نداشته باشد، بنده و دوستان حاضر نيستيم در اين مسير حركت كنيم.
وي تاكيد كرد: دولت نهم كار خود را به نام خدا آغاز كرد و همه افكار خود را با شعائر ديني پيوند زده است و اين كشور جز با آموزههاي قرآني راه به جايي نخواهد برد.
لابي "علمي" جمهوری اسلامی در برونمرز
گفتگو با حجت الله ايوبى، رايزن فرهنگى جمهوری اسلامی در فرانسه
پيش نوشت: يكی از پوسترهای انجمن دانشجويان اسلامی در آمريكا و كانادا پيش از قادسيّه ی دوم.
از زمانى که کشورهاى جهان سوم دانشجويان خود را براى ارتقاى تحصيلى و آموزش تحصيلات تکميلى به کشورهاى غربى مىفرستادند، با معضل غربزدگى و تحت تاثير قرارگرفتن و منفعلبودن اين دانشجويان در مقابل فرهنگ غربى مواجه بودهاند. کشور ما نيز از اين آسيب مصون نبوده و هميشه با اين معضل درگير بوده است.
در همين راستا و جهت مصون ماندن از اين آسيب، تقريبا حدود ٤٠ سال پيش انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا توسط شهيد آيتالله بهشتى در هامبورگ و برخى شهرهاى ديگر که دانشجويان ايرانى مشغول تحصيل بودند، تاسيس گرديد. فعاليتهاى انجمن اسلامى در دو برهه زماني، قبل و بعد از انقلاب تقسيم مىگردد. قبل از انقلاب اسلامي، اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا وظيفه رساندن پيام اعتراضات و انقلاب مردم ايران به جهانيان و همچنين دفاع از محرومان و مستضعفان و دفاع از افکار و انديشههاى حضرت امام (ره) را برعهده داشت. ولى بعد از پيروزى انقلاب اسلامي، انجمن تغيير کارکرد داد و مشغول دفاع از ارزشهاى اسلامى و صدور انديشههاى انقلاب اسلامى به جهان غرب و همچنين مدافع منافع جمهورى اسلامى در غرب بوده است.پيرامون همين موضوع با آقاى دکتر حجت اللهايوبى رايزن فرهنگى ايران در فرانسه، رئيس سابق دانشکده علوم سياسى دانشگاه امام صادق(ع) و عضو سابق اتحاديه انجمنهاى اسلامى در اروپا گفتگويى ترتيب داديم تا توضيحات و تحليلهاى ايشان را بشنويم. در ذيل متن مصاحبه با ايشان را ملاحظه مىکنيد.
---به طور مختصر در مورد اهداف، عملکرد و خود انجمن اسلامى دانشجويان در اروپا توضيحاتى بفرماييد.
اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان چهل سال پيش توسط معمار اصلى اين بنا يعنى شهيد آيتالله دکتر بهشتى تاسيس گرديد. اگر دوران فعاليت اتحاديه انجمن را بخواهيم بررسى کنيم، به دو دوره قبل و بعد از انقلاب برخورد خواهيم کرد که تبعا براى هر دورهاى اهداف متفاوتى ترسيم مىگردد.
در دوران قبل از انقلاب اتحاديه مسئول رساندن پيام مردم ايران را در دفاع از محرومان و مستضعفان، دفاع از افکار و انديشههاى حضرت امام (ره) و مخالفت با شاه بوده است. در حقيقت اتحاديه پرچمدارى مبارزه مسلمانان و پيروان امام (ره) را در خارج از کشور برعهده داشت [کسانى که قبل از انقلاب در خارج کشور حضور داشته و تحصيل مىکردند، اذعان دارند که هيچ تشکلى با چنين اهدافى و توانى در خارج کشور وجود نداشته است] حتى در ايام اقامت امام (ره) در فرانسه هم توجه کنيم، مىبينيم که تمام زندگى امام، مصاحبهها و بيشتر کارهايى را که براى اداره حضور امام (ره) در حدود ٤ ماه در فرانسه صورت گرفته است، توسط اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا بوده است.
بعد از انقلاب اسلامى اتحاديه وارد مرحله جديدى شد و به قطع مىتوان ادعا کرد که مهمترين، موثرترين و تنهاترين تشکيلات دانشجويى خارج از کشور بوده است که معتقد به انقلاب اسلامي، افکار امام (ره) و حافظ منافع جمهورى اسلامى مىباشد و تقريبا در اکثر شهرها و دانشگاههاى مهم اروپا حضور فعال دارد.
بعد از انقلاب اسلامى اتحاديه دچار فراز و فرودهايى گرديد. وقتى بنده جزو مسئولين اتحاديه در اروپا بودم، حدود ٨٠ انجمن اسلامى داشتيم که گاهى تعدادشان بيشتر يا کمتر مىشد. ولى اين انجمنها همواره وجود داشتند و علاوه بر دفاع از انقلاب اسلامى وظيفه جمعکردن نيروهاى معتقد به انقلاب اسلامى و افکار امام (ره) را بر عهده داشتند، همچنين اتحاديه به عنوان محوريت همه نيروهاى معتقد به انقلاب، محلى جهت حفظ بچههاى دانشجو و خانوادههايشان بوده است.
دانشجويان انجمنهاى اسلامى تلاش مىکنند تا فراتر از جناحبندىهاى داخل کشور فکر کنند، چون ما در خارج از کشور منافع، پيامها و حرفهاى مشترکى داريم. بنابراين اتحاديه به عنوان حلقه وصل بين همه کسانى است که مىخواهند خودشان و بچههايشان با اينکه در بلاد کفر هستند، در يک محيط اسلامى تنفس کنند و در اين حال هم هرجا که ضرورت ايجاب کند و احساس کنند که ارزشهاى انقلاب و اسلام در خطر است به طور فعال وارد عرصه مىشوند. اگر بعد از انقلاب شما نگاه کنيد مىبينيد زمانى که ما شاهد تنشهايى در داخل کشور بوديم و احساس مىکرديم که افکار امام راحل به خطر مىافتد، اتحاديه با شدت و قدرت وارد عرصه سياستهاى داخلى شده است.
---لطفا در مورد فعاليتهاى حال حاضر اتحاديه در زمينه فرهنگى به طور مختصر توضيح بفرماييد.
فعاليتهايى که اکنون داريم شامل يک دوره فعالى در اتحاديه است. يعنى ما در شهرهاى مختلف و در کشورى که خود بنده رايزن هستم در بيشتر شهرهايى که تعداد بالاتر از ٧ يا ٨ خانواده و دانشجوى ايرانى هستند، انجمنهاى اسلامى تشکيل دادهايم.
يکى از برکات انقلاب اسلامى اين است که در هر نقطه دنيا فعال است. ما کمتر فارغالتحصيلى را داريم که با اين مجموعهها ارتباط داشته باشند و بعد از اتمام تحصيلات به ايران باز نگردند. يکى از اهداف اتحاديه اين است که دانشجويان نخبه از کشور خارج نشوند و همواره کشور با نخبگان در ارتباط باشد و نشستهاى دائمى که به ظاهر خيلى هم هزينهبر به نظر مىرسد. ولى همين جلسات، ارتباطات، ملاقاتها و بازديدهايى که انجمنهاى اسلامى بانى آن مىباشند اين فايده را دارد که هرکجا انجمن اسلامى وجود دارد فعال مىباشد و بورسيههاى ايرانى حتى دانشجويان غيربورسيهاى ارتباطشان با ميهن اسلامى قطع نشده و در آنجا نيز تعداد دانشجويانى که ماندگار شدهاند و قصد بازگشت را نداشته باشند بسيار کم هستند.
اين ارتباط خيلى بزرگى است که ما از آن غافل هستيم. همچنين انجمنهاى اسلامى برنامههايى همچون برنامههاى علمي، سمينار، جلسه و برنامههاى فرهنگى را نيز برگزار مىکنند. به عنوان مثال مىتوان گفت در کشور فرانسه که بنده رايزن فرهنگى هستم و مسئول انجمنها بودهام و بچههاى دانشجو نيز به دليل اينکه بنده معلم نيز مىباشم، ارتباط خوبى با هم برقرار کردهايم و هر سال چندين برنامه هاى فرهنگى مختلفى را به کمک دانشجويان در شهرهاى مختلف برگزار مىکنم. همچون نمايشگاههاى مختلف، برنامههاى عاشورا و برنامههاى نوروز که هر سال همزمان در شهرهاى مختلف اجرا مىکنيم، به اين صورت که بچههاى انجمن به شهرهاى مختلف مىروند و در سالنهايى که شهرداريها در اختيار ما مىگذارند اين مراسمها و اينگونه برنامهها را برگزار مىکنيم.
---ارتباطتان با ساير تشکلهاى اسلامى و تشکلهاى دانشجويى که به عنوان جنبش و يک حرکت در کشورهاى اروپايى مطرح هستند، چگونه است؟
بنده به عنوان انجمنى در حال حاضر ارتباطى ندارم و عضو انجمنى نيستم ولى به عنوان يک رايزن فرهنگى با آنها ارتباط دارم و اين را مىدانم که چون بچههاى انجمن اسلامى با هم در ارتباط هستند و در اغلب شهرهايى که اينگونه تشکلها وجود دارند، يک رابطى بين جمهورى اسلامى ايران و آنها و کسانى که دوستدار انقلاب اسلامى هستند، وجود دارد.
بنده به عنوان رايزن فرهنگي، طبيعتا با تمام تشکلها و نهادهاى رسمى و غيررسمى که به نوعى با ما در اهدافمان مشترک هستند و علاقهمند به نظام و جمهورى اسلامى مى باشند، رابطه داريم.
---الان يک نظريهاى مطرح است که اکثر تشکلهايى که وجهه مذهبي، دينى و اسلامى دارند به عنوان يک تشکل راديکال يا در سطح کلانتر گروههاى تروريستى مطرح مىشوند و گاها کشورهاى غربى نيز با اعضاى اين تشکلها برخورد مىکنند. نظرتان در مورد موقعيت انجمن در اين رابطه چيست؟
به هر حال دنياى غرب به رغم تصورى که داريم، دنياى پيچيدهاى است و دنيايى است که همه زير نظر هستند. برخلاف تصورى که وجود دارد"هر گروهى هرکارى را بخواهد مىتواند آزادانه انجام دهد."
انجمن اسلامى تا آنجايى که بنده اطلاع دارم ، هيچوقت به عنوان يک گروه تروريستى شناخته نشده است ولى با توجه به اينکه دولتهاى مختلف مىدانند اعضاى انجمن اسلامى وفاداران به جمهورى اسلامى ايران و ارزشهاى انقلابى هستند و به طور خواسته و ناخواسته در ارتباط و تعامل با تمام گروهها، احزاب و افرادى هستند که به انقلاب اسلامى علاقهمندند، انجمن را زيرنظر دارند و اينکه ما زيرنظر باشيم تا اينکه ما را تروريست بدانند خيلى متفاوت است.
در اوايل انقلاب اسلامى طبيعتا اتحاديه کاملا زير نظر بود و کشورهاى اروپايى بسيار نگران بودند و فضاى سخت و سنگينى بهوجود آمده بود (يعنی انجمنهای اسلامی اين جانيان، مانند بساط كنفدراسيون، ساخته و تحت كنترل كامل سازمانهای امنيتی خود اين كشورهای غربی نبود) ولى الان من فکر مىکنم براى خيلى از کشورها اين موضوع جا افتاده است که بچههايى اتحاديه هيچ اقدام غيرقانونى انجام نمىدهند و واقعا نماينده مقام معظم رهبرى جناب آقاى دکتر اژهاى هم در جلسات مختلف تاکيد دارند که ما در کشورهايى که هستيم به قوانين آنها احترام مىگذاريم و اقدامى خلاف قوانين و مقررات آنها صورت نمىدهيم.
بنابراين فکر مىکنم حساسيت الان بسيار کم است و اين به دليل سابقه فعاليتهاى انجمن اسلامى است که کارشان يک اقدام فرهنگى و علمى است و يک حلقهاى بين دانشجويان وجود دارد که يک حق طبيعى براى بچهها مىباشد و همچنين اين حق را نيز دارند اگر در کشورى که درس مىخوانند و هزينه مىکنند و ويزاى آن کشور را نيز دارند، مثل همه ملتهاى ديگر دور هم جمع شدند و در اعياد و مراسمهايشان در کنار يکديگر باشند.
البته فشار روى اعضاى انجمن وجود دارد. بنده خبر دارم که بچهها را گاه و بىگاه سيستمهاى امنيتى احضار مىکنند و از آنها نسبت به مسئوليتهايشان کسب اطلاع مىکنند. حساسيتهايى در مورد تردد آنها نيز وجود دارد ولى اينکه به عنوان يک گروه تروريستى به آنها نگاه شود هرگز مطرح نبوده و وجود نداشته است.
---آقاى دکتر شما چه انتظاراتى از دولت جمهورى اسلامى به عنوان يک عضو از دانشجويان انجمن اسلامى داريد و دولت از نظر معنوى چه اقداماتى را مىتواند صورت دهد؟
من مىخواهم که مسئولين نظام جمهورى اسلامى ايران و دولتمردان در سطوح مختلف از تشکلهاى مختلف غافل نباشند و پتانسيل بسيار بالايى که تحت عنوان اتحاديه کل دانشجويان در اروپا داريم را بررسى کنند و ببينند که جمهورى اسلامى ايران براى نمايندگىهاى مختلف (نمايندگىهاى سياسي، اقتصادي، فرهنگى و...)، اعزام، جا و مکان و حقوق چقدر هزينه مىکند و گاها گرفتاريها و مشکلاتى را نيز به همراه خواهند داشت ولى اينها به صورت آماده سفراى فرهنگي، اقتصادى و حتى گاهى مىتوانم بگويم که اينها لابىهاى ما هستند.
لابىهاى علمى که بدون هيچ هزينهاى و چشمداشتى و با عشق و علاقه به کشورهاى ديگر مىروند. اگر ما نتوانيم از اين پتانسيلها استفاده کنيم، نقص از ماست.
اينها دانشجويانى هستند که درس و زندگى و کار دارند، اينها بهترين سفراى فرهنگي، علمى و سياسى ما هستند. از اين پتانسيل، بايد استفاده کنيم. متاسفانه اين نگاه وجود ندارد (خيلی هم وجود دارد). تصور خيلى از مسئولين اين است که خيلى از دانشجويان که در حال کسب علم و دانش هستند پس از اتمام تحصيلات بايد به کشور برگردند و به کشور خدمت کنند.
بنده عرض مىکنم نه، آنها مىتوانند در همان جا به کشور خدمت کنند. آنها مىتوانند اساتيد برجسته را شناسايى کنند و به کشور ما وصل کنند چون در ارتباط طبيعى با آنها هستند، اينها مىتوانند با افراد سياسى که در مناطق و شهرهايى که در آن شهرها هستند و با آنها در ارتباط هستند به عنوان پلى براى اتصال جمهورى اسلامى ايران و افرادى که مقيم آنجا هستند، باشند.
جامعه ايرانى مقيم يک جامعه مفيدى است. در بين ايرانىهاى مقيم اساتيد و نويسندگان بسيار بزرگى هستند که بچههاى انجمنها مىتوانند آنها را جمع کنند و به سمت جمهورى اسلامى روانه کنند، شايد آنها به سراغ نهادهاى رسمي، سفارت و رايزنى ما نيايند بنابراين ما از اين پتانسيل غافل هستيم.
نمونهاى که مىتوانم بيان کنم اينکه ما الان با انجمن اسلامى فرانسه به يک توافق رسيدهايم که با همديگر يک تعامل خوبى داشته باشيم.
ما هر سال مراسم نوروز را همزمان در ١٠ يا ١٣ شهر برپا مىکنيم و دانشجويان با رفتن به شهرها و با درخواست از شهرداريها سالنهايى را در اختيار مىگيرند و خود شهرداريها نيز امکانات لازم را براى برگزارى مراسم بدون هيچ هزينه گزافى در اختيار ما مىگذارند.
---اتحاديه با چه مشکلاتى روبهرو است. در اين مورد لطفا به طور مختصر توضيح دهيد.
انجمن يکسرى مشکلات ٣٠ الی ٤٠ ساله دارد اين مشکلات همينطور سينه به سينه منتقل شده و هنوز پابرجا مىباشد. فکر مىکنم مشکل اصلى انجمن نگاهى است که از ايران به اين تشکل وجود دارد. دولت جمهورى اسلامى ايران و نمايندگىهاى فرهنگي، سياسى ما شايد انجمنهاى اسلامى را خيلى جدى نگيرند،اما اگر به اينها توجه شود خودبهخود پارهاى از مشکلاتشان حل مىشود.
طبيعتا خيلى از انجمنهاى ما به بودجه آنچنانى نياز ندارند. بودجه بسيار مختصر و کمى که حداقل امکانات را به آنها مىدهد که با يکديگر در ارتباط باشند و من مىدانم که آنها از نظر بودجه خيلى مشکل دارند و در خيلى از شهرهاى اروپا اعضاى انجمن اسلامى جلساتشان را در پارکها، مساجد، خانهها و يا رستورانهاى اسلامى برگزار مىکنند.
به هر حال بچههاى انجمن اسلامى در خيلى از جاها دنبال مکانى براى برگزارى جلسات خود هستند. فکر مىکنم اگر رويکرد و روش درست باشد مشکلات بعدى به طور کلى حل خواهد شد.
---به عنوان مطلب آخر، شما چه توصيهاى به دانشجويانى که به خارج از کشور مىروند به قصد کسب علم و دانش و مخاطبين روزنامه، داريد؟
اولا به عزيزانى که عازم تحصيل به خارج از کشور هستند توصيه مىکنم که شماره تماس خود را در اختيار انجمن اسلامى منطقهاى که به آنجا سفر مىکنند [مانند فرانسه و انگلستان و اتحاديه که ناظر بر تمام انجمنها مىباشد،] قرار دهند و تلفنهاى تماس، ايميل و سايت انجمن را داشته باشند و با آنها در تماس باشند چون که بهترين يارانشان و مشاورانشان بچههاى انجمن اسلامى هستند و انجمنها مىتوانند در شروع کارشان به آنها حتى در زمينه يافتن استاد خوب براى مشاورهدادن و پذيرش براى رشتههاى مختلف کمک کنند.
لذا انجمنهاى اسلامى را به عنوان مشاوره صنفى خود بدانند ضمن اينکه بناى کار ما وقتى در اتحاديه بوديم بر اين بود که انجمن يک جنبه صنفى داشته باشد که حتى بر جهات ديگرش برترى داشته باشد.
توصيه بنده اين است که ما فقط براى تحصيل به خارج نمىرويم و شما هم که براى تحصيل مىرويد هرگز تصور نکنيد که اگر چنانچه فرصتى را براى کارهاى انجمن بگذاريد وقت خودتان را تلف کردهايد.
اينگونه نيست و اين کار نيز بخشى از آموزش، زندگى و تحصيل شما مىباشد.
در شش ماه اول سال جاري 1000 نفر انسان زنده در اصفهان به فروش كليه خود اقدام كردند كه علت اصلي اين معضل، مشكلات اقتصادي و مالي اين افراد است.
"جمهوری اسلامی يك دموكراسی است، هرچند كه پاره ای از آن شايد نفرت انگيز باشد."
به زودی: "تلويزيون بی بی سی" برای ايرانیان!
انفجارها در حريم قلعه ساساني "داو دختر" از سر گرفته شد
شركت گچ رامهرمز عمليلت انفجار براي استخراج گچ را در حريم قلعه ساساني دا و دختر، آغاز كرد. اداره ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري رامهرمز براي جلوگيري از انجام اين علميات، منتظر راي دادستان [اسلامي] اين شهرستان است.
نگاهی به رابطه دولت آلمان با جریانات اسلامی
مينا احدي
"و در انتها و ته قضیه اینست که دولت آلمان مناسبات و منافع اقتصادی و سیاسی در منطقه و در ایران دارد و بهمین دلیل و بدلیل تفاوت در سیاستهایش با میلیتاریزم دولتی امریکا ٬ میکوشد در این میان بیشترین استفاده را کرده و از این اوضاع بیشترین سود را ببرد. ریشه اصلی وقت نداشتن کمیسیون حقوق بشر پارلمان آلمان و یا کنار آمدن دولت با جنبش سیاه اسلامی و اسلام سیاسی در این نکته نهفته است. دولت آلمان علایق اقتصادی و سیاسی خود و سرمایه داران آلمانی را تعقیب میکند و در این بین کاری به حقوق انسانها و اعدام و سنگسار ندارد و در خود آلمان هم اگر اسلامیها یقه این دولت را میگیرند٬ فعلا سعی میکند امتیاز بدهد و امتیاز بگیرد. اما این مار خطرناک در جامعه آلمان٬ روزی به اژدها تبدیل شده و به سیاستمداران خوشخیال آلمانی نشان خواهد داد که چه ظرفیتهایی در نابودی و خونریزی و جنایت و سبعیت دارد!"
حراجی كليه، فيلمی از نيما سروستانی
اين فيلم مستند، كه درباره ی يكی از هزاران افتخاراتی است كه كشورمان پس از انقلاب شكوهمند برادران فيلسوف و خواهران روشنفكر به دست آورده است، شب يكشنبه، ٨ اكتبر، از شبكه اس وی تی سوئد پخش خواهد شد.
"با اين وجود به گفته ی بسياری از خود زرتشتيان آنها احساس ميكنند كه هم ميهنان مسلمانشان [از جمله سران جمهوری اسلامی!] با آنها بهتر از محمد رضا پهلوی رفتار كرده اند. به نحوى متناقض، آنها اين امر را وابسته به قانون يكجور كردن لباسها("uniform dress code ") ميداند كه پس از انقلاب اسلامی به آنها تحميل شد...
گوهربانو ی ٤٠ ساله ميگويد: "پيش از انقلاب همه ی زنان هم شهری ام در يزد چادر سر ميكردند و تنها ما زنهای زرتشتي چادر سر نميكرديم. خطيب نماز جمعه دستور داد كه در روزهای آدينه مردان زرتشتی پوشاك سفيد و زنان لباسهای سنتی بپوشند. يعنی موجب شد كه مردم بتوانند به آسانی ما را شناسايی و با ما بسيار زشت رفتار كنند. هنگامی كه به يك خوار بار فروشی ميرفتيم، پروانه نداشتيم كه به ميوه ها دست بزنيم. ما حتی در دبستان هم روی سندلی های جدا مینشستيم و آب نوشيدنی ما هم جدا بود.
اما حالا، از بركت انقلاب ("Thanks to the revolution")، همه يكجور لباس ميپوشند..." "
انتشار "روزگار" به جای شرق
خوانندگان روزنامه های ضد ايرانی ديگر به خاطر "توقیف" شدن شرق اشك نريزند.
خبر خوب را "راديو زمانه" داده است، و اكنون كه به سايتشان لينك داده ام بهتر است به يك گزارش در باره ی جشن افتتاحيه ای كه چند روز پيش در آمستردام برای اين راديو-وبسايت برگزار كردند نيز اشاره ای داشته باشم، چون شايد برای شما هم جالب باشد كه در اين مراسم "قادر عبدالله" نامی دولت ايران را با بی دولتی مافيا ی ايران كش اسلامی هم پايه معرفی كرده و "با شيرينی سخن از ايرانيانی که با سفر به کشورهای آزاد، با دموکراسی آشنا می شوند و به هنگام بازگشت به دليل ديکتاتوری های حاکم يا کشته می شوند و يا چون صادق هدايت خودکشی می کنند" صحبت كرده است.
گزارش و عکس از مراسم افتتاحيه راديو زمانه در آمستردام
خاتمي با پاپ ديدار ميكند
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاري ايتاليا (آنسا)، خاتمي كه اواخر ماه جاري ميلادي بمنظور شركت در همايشي با موضوع روابط اسلام و مسيحيت در واتيكان به اين شهر سفر خواهد كرد، با پاپ بنديكت شازندهم ديدار ميكند.
واتيكان امروز اعلام كرد هنوز نميتواند اطلاعات بيشتري درباره اين ديدار ارائه كند و سفارت ايران در واتيكان نيز هنوز درباره اين خبر اظهارنظري نكرده است.
آنگاه مقاله ای از رضا ("تونی بلير با رفراندوممان موافقت كرده!") بايگان را می گذارند بالای صفحه كه يعنی بگويند (به كسانی كه حتی صفحه ی تارنما را كمی بالا پايين نميكنند؛ به ساده دلان كه هيچ) ما با پادشاهی و ناسيوناليزم ايرانی و تاريخ ايران دشمنی نداريم!
ماه "رمضان" در ميان ايرانيان مقيم تورنتو
"در برخی خانه ها همه اعضای خانواده روزه دارند. چنانچه فريبا مدير قنادی ايرانی می گويد: ما هم مثل همه مليت های ديگر به سنن و آدابمان پايبنديم."
بی بی سی
امير سپهر
"به حقيقت که فقط يک رفتگر بيسواد و فقير اما با شرف ايرانی، از هزار راس اين به اصطلاح روشنفکران بی وطن هزاران بار شريف تر و محترم تر است."