Amir Sepehr
"جدای از ترک های داخل ايران کنونی، بسياری دگر از اين ترکان آسيای ميانه هم که حال ديگر ايرانی بشمار نمی آيند، نه تنها هم تاريخ و هم فرهنگ، بلکه اصلآ از خواهران و برادران تنی ما ايرانيان هستند، ولو که هيچ هم فارسی ندانند، همچنان که مادر خود من در پايتخت خود ايران هرگز فارسی را درست ناموخت. بخاطر همين پيوند تاريخی ـ سياسی ـ فرهنگی و قومی هم که اين ترکان با ما دارند، در حال حاضر و در اين روزگار تيره بختی ما، می بايد از بهترين دوستان و ياری رسانان به ما ملت دربند باشند که شوربختانه ابدآ هم نيستند. چرا نيستند؟ بدين سبب که ما ملت گيج و خودشيفته هنوز هم دوست و دشمن خود را بدرستی نشناخته و بجای چنگ درزدن به ريشه های مشترکی که با ترکان آسيای ميانه داريم، با بی مسئوليتی و سخنان لغو و بيهوده، ايشان را بسيار رنجانده و از خود منزجر ساخته و بازهم بيشتر می سازيم."
با امير سپهر در مورد فهش و ناسزا گفتن به ترك ها و عرب ها از سوی مشتی نادان كه فقط به ناسيوناليزم ايرانی زيان ميزنند هم انديشم (حساب كسانی كه ماموريت دارند ايرانيان را "نژاد" پرست جلوه دهند جداست)، ولی به نظر من "ترك" بشمار آوردن و "ترك" خواندن ايرانيان ترك تبار اشتباه است، گرچه ميدانم كه خود آقای سپهر گرامی هم همين ديدگاه را دارند. در بخش ديگری در نوشتهء ايشان آمده است:
"بنگريد که دولت و مردم ترکيه با چه هُشياری و هوشمندی گام به گام سنگر های معنوی و فرهنگی و اقتصادی ما را در آسيای ميانه فتح می کنند! آن هم در کشور هايی که پاره ای از ايران بزرگ تاريخی بوده اند و امروزه هم بخشی طبيعی از ايران فرهنگی، و باز آن هم در حالی است که نه ترکيه کوچکترين پيوند تاريخی و فرهنگی با آن ملت ها دارد و نه اساسآ خود ترکيه يک ملت ترک است. چرا که هم تاريخ هشتاد ـ نود ساله آن باسمه ای است، هم فرهنگ آن چيدمانی و عاريتی و هم حتا زبان آن."
از ديد من فتح سنگر های معنوی و فرهنگی را نميتوان فقط بحساب هُشياری و هوشمندی دولت و مردم ترکيه گذاشت، و دوری و گريز طبيعی از كشور وبا زدهمان را ناديده گرفت. به ياد داشته باشيم ، "امروز تنها نيروئى كه از اين بوم بيرون ميزند، نيروى گريز از مركز است...امروز، چراغ ايران ديگر خاموش شده و كسى را به سوى خود نميكشد."