Friday, October 24, 2008

Shojaedin Shafa on Mohammad Reza Shah Pahlavi

بازگويی

جنايت و مكافات
شجاع الدين شفا


...بسيار حرفهای خوب و بد در سالهای پس از انقلاب در باره محمد رضا شاه گفته اند، و بسيار تحليل های موافق يا مخالف از او كرده و نوشته اند، ولی باحتمال قوی اين صحيح ترين ارزيابی است كه تا كنون صاحبنظری در مورد پادشاه ايران بعمل آورده ا‌ست، زيرا اصل همه مشكلات در همين بود كه اين آدم (به گفته بی بی سی) "عوضی" بود. هم عوضی فكر می كرد و هم حرفهای عوضی می زد، و بدتر از همه اين كه اين حرفها را نه گاه بگاه، و نه از روی اشتباه يا از روی احساسات زودگذر، و نه بخاطر مصالح روز ميگفت، بلكه با اعتقاد راسخ و بصورت يك واقعيت مسلم، ميگفت و در فرصتهای مختلف تكرار می كرد:

"انتظار من اين است كه ايران در طول يك نسل، يكی از سربلندترين كشورهای جهان شود." (گفتگو با سردبير بخش اروپائی نشريهء نيوزويك؛ ١٤ اكتبر ١٩٧٤)

"ايران تا ١٣ سال ديگر به سطح فعلی كشورهای پيشرفته اروپايی خواهد رسيد، و آرزوی من اين است كه تا ٢٥ سال ديگر بر آنها پيشی بگيريم." (گفتگو با گروه اعزامی مطبوعات و راديو تلويزيونهای اتريش؛ ١٥ ژانويه ١٩٧٥)

"هدف نهائی من ايجاد يك ايران درجه يك است كه در آن ملتی مرفه، سربلند، آزاد و متكی به خويش زندگی كند. من هيچوقت رسيدن ايران را به بالاترين قله ها امری غير ممكن نديده ام." (در گفتگوی ويژه با سردبير كيهان؛ ٣١ شهريور ١٣٥٦)

و اين آدم عوضی نه تنها از چنين هدفهای عجيب و غريب حرف می زد، بلكه ابائی نداشت كه در زمينهء دفاع از اين نظرات، با بزرگترها و حتی با "خيلی بزرگترها" نيز سرشاخ شود:

"مهم اين است كه همهء كشورهای خارجی ---آمريكا يا ديگران--- بدانند كه اگر خواستار يك ايران درجه سه يا درجه چهار هستند، ما زير چنين باری نمی رويم. ما حتی يك ايران درجه دو را هم نمی خواهيم، و به چيزی كمتر از يك ايران درجه يك قانع نيستيم. اگر آنها اين را قبول داشته باشند، بايد با ما بر مبنای همين طرز فكر عمل كنند، و اگر قبول نداشته باشند، آنوقت ما بايد خودمان برای حفظ اين مملكتی كه بهر حال و مسلما بايد يك مملكت درجه اول باشد فكرهايمان را بكنيم و تصميمات لازم را بگيريم." (در گفتگوی ويژه با سردبير كيهان؛ ٣١ شهريو‌ر ١٣٥٦)

"ايالات متحده خيلی طبيعی تلقی می كند كه آلمان فدرال بيش از هزار هواپيمای جنگی داشته باشد، در حالی كه فضای هوائی اين كشور در مقابل فضای هوائی ايران كه شامل ٤٠٠٠ ميل مربع است بسيار كوچكتر است و خطری هم كه احتمالا متوجه آن است از خطری كه متوجه ما است بيشتر نيست. با اين وصف سفارش ١٦٠ هواپيما از طرف ما مورد انتقاد قرار می گيرد. آيا اين بدان معنی است كه آلمان چون يك كشور درجه يك است خودبخود حق دارد و ما چون يك كشور درجه دو و سه هستيم بايد همچنان درجه دو و سه باقی بمانيم؟" (در گفتگو با روزنامه آمریکایی کریستین ساينس مانيتور؛ ٤ سپتامبر ١٩٧٨)

"ايران درست بهمان دليل كه كشور خود شما (فرانسه) يا انگلستان و آلمان و شوروی و يا كشورهای ديگر خودشان را نيازمند به مسلح شدن می دانند اسلحه لازم خويش را تهيه ميكند. چرا اينكار برای شما اروپائیها خوب است، اما برای ما بد است، در صورتيكه مقتضيات و شرايط يكی است؟" (گفتگو با روزنامه لموند؛ ٢٥ ژوئن ١٩٧٤)

"ممالك عقب افتاده در دنيا اعتباری ندارند. يك كشور درجه سه محكوم به فنا است، زيرا دنيا يك انجمن خيريه نيست. برای اينكه ما در صف ممالك درجه اول قرار گيريم، هر ايرانی بايد سهم خود را در پيشبرد مملكت ايفا كند." (گفتگو با هفته نامه آمريكايی نيوزويك؛ ٧ اوت ١٩٧٨)

"يادم هست كه پرفسور لودويگ ارهاردت، صدراعظم آلمان فدرال، پانزده سال پيش بهنگام ديداد از كشور ما گفت: "بهتر است شما ايرانيان هوای پاك وطنتان را با دود كارخانه ها آلوده نكنيد و مثل هميشه كشاورزی و دامداری خودتان را دنبال كنيد و كشور گل و بلبل باقی بمانيد." اين همان زمانی بود كه ما التماس ميكرديم يك كارخانه ذوب آهن مفلوك و مختصر به ما بفروشند و آنها منظما طفره ميرفتند. بالاخره هم غرب آن كارخانه را بما نفروخت و سرانجام ما كارخانه بسيار بزرگتری را از شوروی خريديم. همانوقت من به آقای پرفسور ارهاردت گفتم: كاری كه شما انجام ميدهيد بعقيده من كار صحيحی نيست، زيرا ما برای هميشه كشوری عقب افتاده و درجه سه يا چهار باقی نخواهيم ماند، و دير يا زود ما نيز، چه شما بخواهيد و چه نخواهيد، كشوری صنعتی خواهيم شد. ولی در آن موقع ديگر از صنايع ملی خودمان حمايت و حفاظت خواهيم كرد و به شما اجازه ادامه غارتگری كنونی را نخواهيم داد." (در گفتگو با هفته نامه آلمانی اشپيگل؛ ٦ ژانويه ١٩٧٤)

"ما اين فكر را صحيح نميدانيم كه انتقام گذشته را از غرب بگيريم، ولی اين را هم حاضر نيستيم كه نسبت به شما آدمهائی نابرابر باشيم." (همانجا)

منطق او در اين مورد منطق كاملا روشنی بود كه هر ملت زنده ای ميتواند داشته باشد و بايد داشته باشد:

"هر ملت حق دارد و بايد به تمدنی پيشرفته دست يابد، و يا چون ما ايرانيان به چنين تمدنی بازگردد. اين حقی است كه قانون تكامل تاريخ به ما داده است، و هيچ نيروئی در جهان نيست كه بتواند آنرا از ما سلب كند." (پاسخ به تاريخ)

"ما از انتقاد استقبال ميكنيم، البته تا آنجا كه از يك پايتخت خارجی رهبری نشود، زيرا ما برخلاف شما بر اين عقيده نيستيم كه چون تمدن ما مسلما بهترين تمدنها است، پس بايد همه بيچون و چرا از آن پيروی كنند. آنچه برای ما اهميت درجه اول دارد، اين است كه هويت ملی و فرهنگی خودمان را در هر شرايطی و بهرقيمتی كه باشد حفظ كنيم. اميدوارم از اين سخن من دلتنگ نشويد. شما ميتوانيد هرچه دلتان ميخواهد باشيد، اما از ما مخواهيد كه حتما آنچه شما هستيد بشويم." (در گفتگو با هفته نامه نيوزويك؛ ١٤ اكتبر ١٩٧٤)

"نميدانم چرا برخی كشورهای خارجی برای خودشان اين حق را قائل ميشوند كه در باره امور داخلی ديگر كشورها داوری كنند. اگر اين كار درست باشد، برای چه ما حق نداشته باشيم در مورد خود آنها همين كار را بكنيم؟" (در گفتگو با نمايندگان تلويزيون فرانسه؛ ٢٨ ژانويه ١٩٧٧)

"البته ما به كسی درس نميدهيم، اما خودمان هم حاضر نيستيم از شما چشم آبی ها، تنها بخاطر اينكه چشمهای خود ما سياه است درس بگيريم." (در گفتگو با تلويزيون سی بی اس آمريكا؛ ٥ فوريه ١٩٧٥)

"اگر گفتگوهای شمال و جنوب پيشرفت نكرده است، برای اين است كه رفاه شما درجهان غرب هميشه بر استثمار منابع كشورهای ديگر متكی بوده است. در چنين شرايطی چگونه ممكن است برنامه پرزيدنت كارتر برای تشكيل كنفرانس اقتصادی سران كشورهای جهان و گفتگوهای شمال و جنوب بين كشورهای صنعتی و ممالك در حال توسعه موفقيت آميز باشد؟ زيرا بطور مسلم شما حاضر نيستيد در مورد امتيازات خودتان كمترين گذشتی بكنيد، و وقتی هم كه داريد بقيه جهان را استثمار می كنيد چگونه ميتوانيد نقش رهبری را ايفا كنيد؟" (در گفتگو با روزنامه آمریکایی کریستین ساينس مانيتور؛ نقل از كيهان؛ ١٥ اسفند ١٣٥٦)

"ممكن است شما آنچه را كه بنظر خودتان مناسب باشد برای ديگران نيز درست بدانيد. البته اگر از عقيده خود راضی هستيد ميتوانيد آنرا برای خودتان نگاه داريد، ولی معيارهای ما را با معيارهای خودتان نسنجيد، زيرا بهر حال ما حاضر نيستيم از منافع ملت ايران صرفنظر كنيم برای اينكه شما را خشنود كرده باشيم." (در گفتگو با روزنامه نيويوك تايمز؛ ٤ اكتبر ١٩٧٥)

"وقتيكه رئيس جمهوری وقت آمريكا، جرالد فورد، به كشورهای صادر كننده نفت خاورميانه در مورد افزايش قيمت نفت توپ و تشر زد و گفت كه ديگر كاسه صبر آمريكا لبريز شده است، باو نوشتم: آقای رئيس جمهوری، ما ميتوانيم در خيلی چيزها شركا و دوستهای خوبی باشيم، اما حاضر نيستيم از كسی امر و نهی بشنويم. در موردی مشابه نيز، در باره دكتر كيسينجر به آقای نيكسن رئيس جمهور وقت گفتم: مسلما من و دكتر كيسينجر ميتوانيم در پشت ميز بيليارد همديگر را بترسانيم، اما خيال نميكنم در بيرون از اطاق بيليارد هم امكان ترساندن يكديگر را داشته باشيم." (در گفتگو با (K.R. Karanjia) نويسنده و روزنامه نگار هندی، ارديبهشت ١٣٥٦)

"بعضی كشورها و برخی از وسائل خبری جهان هستند كه نه تنها از بالا رفتن سطح زندگی مردم ما ناراحتند، بلكه حتی با نفس كشيدن ما نيز مخالفت دارند. شايد علت اين باشد كه در سابق ميتوانستند بما زور بگويند و حالا نمی توانند. در نتيجه ميكوشند تا عقده های خود را به نحو ديگری ارضاء كنند. مثلا اين روزها بكارت به اسرافكاری ايرانيان در مصرف گوشت ايراد ميگيرند. ولی من نميفهمم به چه علت آمريكائی حق دارد سالی ١٣٠ كيلو گوشت بخورد و فرانسوی سالی ٨٧ كيلو، اما وقتيكه ايرانی بخواهد لااقل به سطح مصرفی گوشت اروپا نزديك شود، باو اعتراض كنند كه اين سطح مال يك جامعهء مصرفی است و مال يك كشور جهان سوم نيست." (در گفتگوی ويژه با سردبير روزنامه كيهان؛ ٣١ شهريور ١٣٥٦)

"اگر ما در گذشته راهی را پيموده ايم كه جهان غرب ميپيمود، دليل اين نميشود كه ما بكلی در اردوگاه غرب بوده ايم. البته ما به بسياری از معيارهای اخلاقی غرب اعتقاد داريم، اما در اين باره كه ايران نماينده غرب است، پاسخ اين پرسش مطلقا منفی است. بايد يادآوری كنم كه كشور ما را غربی ها در جنگ جهانی اخير از هم پاشيدند، و پدر مرا نيز غربی ها تبعيد كردند، نه روسها. وقتی هم كه من بجای او نشستم، اين غربيها بودند كه نه تنها هيچوقت مرا راحت نگذاشتند، بلكه خطاهای پياپی در مورد كشورم مرتكب شدند كه من ميبايستی منظما با آنها دست بگريبان باشم، و متاسفانه مقابله با اين خطاها هر بار مسائل تازه ای را برايم پديد می آورد. مسئله اساسی در همه موارد اين است كه غرب در روابط خود با دوستان و دشمنانش معيارهای دوگانه ای دارد، بدين ترتيب كه با دوستان خود مزورانه رفتار ميكند، در حاليكه در همان موقع كفش كسانيرا كه تهديدش ميكنند ميليسد. اين دنيای غرب كه من می بينم دچار نوعی عقده خودآزاری است." (در گفتگو با نشريه بليتز؛ چاپ هند؛ ٢٨ مه ١٩٦٦)

"شكايت من اين است كه غرب فقط در مورد دوستان خودش كارشكنی ميكند، در صورتیكه با سلام و صلوات به پابوس آنهائی میرود كه بدو زور ميگويند يا خصمانه عمل می كنند." (در كتاب (Shah's Story)؛ چاپ لندن؛ ١٩٨٠)

"بسيار دشوار است كه كسی باور نداشته باشد سياست غرب نه تنها در مورد ايران، بلكه در تمام جهان به نحو خطرناكی كوتاه بينانه، خودخواهانه، متزلزل و گاه حتی جنون آميز و انتحاری است." (در گفتگو با (K.R. Karanjia) نويسنده و روزنامه نگار هندی، ارديبهشت ١٣٥٦)

تمام اين نمونه هائی كه نقل شد--- و بسيار سخنان مشابه كه فرصت نقل آنها نيست--- مؤيد گفته صاحبنظر ما است كه شاه اصرار داشت هم عوضی باشد و هم عوضی فكر كند. وی حتی در اين مورد از سرنوشت پدرش، كه او هم به راه عوضی رفته بود (و آقای آنتونی ايدن نخست وزير انگلستان اين موضوع را صريحا در پارلمان كشور خود اظهار داشت) عبرت نگرفته بود. نتوانسته بود، يا نخواسته بود متوجه اين واقعيت بشود كه خيلی حرفها هست كه "بزرگترها" ميتوانند بگويند، اما "كوچكترها" حق گفتن آنها را ندارند، و خيلی روياها است كه آنها می توانند داشته باشند و اينها نمی توانند...


Shojaedin Shafa
خجسته زادروز شاهنشاه آریامهر

1 Comments:

Anonymous ذره بین said...

با سپاس از سرباز کوچک گرامی برای گرامیداشت زادروز پادشاه درگذشته در غربت.

پس از نزدیک به سی سال، هنوز هم خیلی از بظاهر "ایرانیانِ وطن پرست،" هنوز هم در نادانی و جهل غوطه ورند و هر گاه سخنی از آن پادشاه بزرگ می آورند، جزء باز کردن عقده های درونی نیست.
شگفتا که مردی چنین نیک اندیش گرفتار مزدوران و مزوران وطن فروش آمد و قربانی توطئه های "استعمار گران".
و اسفا بحال و روز آن ملتی که نمیداند چه گوهری بر کف دارد. و اما، ملتی که نمیداند چگونه باید از فرهنگش پاسداری کند، و چگونه باید نگاهبان میراث پدران و سازندگان ایران بزرگ باشد، وضعیتی پیدا میکند مانند وضعیت آشفته ملت ایران!

ایرانیان راستین زادروز شاهنشاه را گرامی میدارند.

ذره بین

1:04 AM  

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.

<< Home