Tuesday, October 28, 2008

propaganda

رضا پورحسین مدیر شبکه چهار جمهوری اسلامی درباره تولیدات ‌اين شبكه برای ایام دهه "فجر" به خبرنگار مهر گفت: نسل جوان باید بدانند رژیم پهلوی تا چه حد وابسته به بیگانگان بود. البته مردم برخی تصاویر را خیلی دیده‌اند و برایشان تکراری شده، بنابراین باید از تصاویر آرشیوی جدید استفاده کرد. در سال‌های اخیر رسانه‌ ملی به این امر به نحو مطلوب پرداخته و توانسته با آرشیو قوی که در اختیار دارد تصاویر ارزنده‌ از زمان انقلاب نشان دهد. مدیر شبکه چهار اشاره کرد: شبکه چهار هم برای سی‌امین سالگرد انقلاب اسلامی برنامه‌های متنوع در حوزه‌های ادبیات، فرهنگ و نمایش تدارک دیده است. برنامه "٣٠ سند" در ایام دهه فجر از شبکه چهار پخش می‌شود. در این برنامه هر روز اسنادی محرمانه‌ را رو می‌کنیم که وابستگی رژیم پهلوی به بیگانگان را نشان می‌دهد...

Friday, October 24, 2008

Shojaedin Shafa on Mohammad Reza Shah Pahlavi

بازگويی

جنايت و مكافات
شجاع الدين شفا


...بسيار حرفهای خوب و بد در سالهای پس از انقلاب در باره محمد رضا شاه گفته اند، و بسيار تحليل های موافق يا مخالف از او كرده و نوشته اند، ولی باحتمال قوی اين صحيح ترين ارزيابی است كه تا كنون صاحبنظری در مورد پادشاه ايران بعمل آورده ا‌ست، زيرا اصل همه مشكلات در همين بود كه اين آدم (به گفته بی بی سی) "عوضی" بود. هم عوضی فكر می كرد و هم حرفهای عوضی می زد، و بدتر از همه اين كه اين حرفها را نه گاه بگاه، و نه از روی اشتباه يا از روی احساسات زودگذر، و نه بخاطر مصالح روز ميگفت، بلكه با اعتقاد راسخ و بصورت يك واقعيت مسلم، ميگفت و در فرصتهای مختلف تكرار می كرد:

"انتظار من اين است كه ايران در طول يك نسل، يكی از سربلندترين كشورهای جهان شود." (گفتگو با سردبير بخش اروپائی نشريهء نيوزويك؛ ١٤ اكتبر ١٩٧٤)

"ايران تا ١٣ سال ديگر به سطح فعلی كشورهای پيشرفته اروپايی خواهد رسيد، و آرزوی من اين است كه تا ٢٥ سال ديگر بر آنها پيشی بگيريم." (گفتگو با گروه اعزامی مطبوعات و راديو تلويزيونهای اتريش؛ ١٥ ژانويه ١٩٧٥)

"هدف نهائی من ايجاد يك ايران درجه يك است كه در آن ملتی مرفه، سربلند، آزاد و متكی به خويش زندگی كند. من هيچوقت رسيدن ايران را به بالاترين قله ها امری غير ممكن نديده ام." (در گفتگوی ويژه با سردبير كيهان؛ ٣١ شهريور ١٣٥٦)

و اين آدم عوضی نه تنها از چنين هدفهای عجيب و غريب حرف می زد، بلكه ابائی نداشت كه در زمينهء دفاع از اين نظرات، با بزرگترها و حتی با "خيلی بزرگترها" نيز سرشاخ شود:

"مهم اين است كه همهء كشورهای خارجی ---آمريكا يا ديگران--- بدانند كه اگر خواستار يك ايران درجه سه يا درجه چهار هستند، ما زير چنين باری نمی رويم. ما حتی يك ايران درجه دو را هم نمی خواهيم، و به چيزی كمتر از يك ايران درجه يك قانع نيستيم. اگر آنها اين را قبول داشته باشند، بايد با ما بر مبنای همين طرز فكر عمل كنند، و اگر قبول نداشته باشند، آنوقت ما بايد خودمان برای حفظ اين مملكتی كه بهر حال و مسلما بايد يك مملكت درجه اول باشد فكرهايمان را بكنيم و تصميمات لازم را بگيريم." (در گفتگوی ويژه با سردبير كيهان؛ ٣١ شهريو‌ر ١٣٥٦)

"ايالات متحده خيلی طبيعی تلقی می كند كه آلمان فدرال بيش از هزار هواپيمای جنگی داشته باشد، در حالی كه فضای هوائی اين كشور در مقابل فضای هوائی ايران كه شامل ٤٠٠٠ ميل مربع است بسيار كوچكتر است و خطری هم كه احتمالا متوجه آن است از خطری كه متوجه ما است بيشتر نيست. با اين وصف سفارش ١٦٠ هواپيما از طرف ما مورد انتقاد قرار می گيرد. آيا اين بدان معنی است كه آلمان چون يك كشور درجه يك است خودبخود حق دارد و ما چون يك كشور درجه دو و سه هستيم بايد همچنان درجه دو و سه باقی بمانيم؟" (در گفتگو با روزنامه آمریکایی کریستین ساينس مانيتور؛ ٤ سپتامبر ١٩٧٨)

"ايران درست بهمان دليل كه كشور خود شما (فرانسه) يا انگلستان و آلمان و شوروی و يا كشورهای ديگر خودشان را نيازمند به مسلح شدن می دانند اسلحه لازم خويش را تهيه ميكند. چرا اينكار برای شما اروپائیها خوب است، اما برای ما بد است، در صورتيكه مقتضيات و شرايط يكی است؟" (گفتگو با روزنامه لموند؛ ٢٥ ژوئن ١٩٧٤)

"ممالك عقب افتاده در دنيا اعتباری ندارند. يك كشور درجه سه محكوم به فنا است، زيرا دنيا يك انجمن خيريه نيست. برای اينكه ما در صف ممالك درجه اول قرار گيريم، هر ايرانی بايد سهم خود را در پيشبرد مملكت ايفا كند." (گفتگو با هفته نامه آمريكايی نيوزويك؛ ٧ اوت ١٩٧٨)

"يادم هست كه پرفسور لودويگ ارهاردت، صدراعظم آلمان فدرال، پانزده سال پيش بهنگام ديداد از كشور ما گفت: "بهتر است شما ايرانيان هوای پاك وطنتان را با دود كارخانه ها آلوده نكنيد و مثل هميشه كشاورزی و دامداری خودتان را دنبال كنيد و كشور گل و بلبل باقی بمانيد." اين همان زمانی بود كه ما التماس ميكرديم يك كارخانه ذوب آهن مفلوك و مختصر به ما بفروشند و آنها منظما طفره ميرفتند. بالاخره هم غرب آن كارخانه را بما نفروخت و سرانجام ما كارخانه بسيار بزرگتری را از شوروی خريديم. همانوقت من به آقای پرفسور ارهاردت گفتم: كاری كه شما انجام ميدهيد بعقيده من كار صحيحی نيست، زيرا ما برای هميشه كشوری عقب افتاده و درجه سه يا چهار باقی نخواهيم ماند، و دير يا زود ما نيز، چه شما بخواهيد و چه نخواهيد، كشوری صنعتی خواهيم شد. ولی در آن موقع ديگر از صنايع ملی خودمان حمايت و حفاظت خواهيم كرد و به شما اجازه ادامه غارتگری كنونی را نخواهيم داد." (در گفتگو با هفته نامه آلمانی اشپيگل؛ ٦ ژانويه ١٩٧٤)

"ما اين فكر را صحيح نميدانيم كه انتقام گذشته را از غرب بگيريم، ولی اين را هم حاضر نيستيم كه نسبت به شما آدمهائی نابرابر باشيم." (همانجا)

منطق او در اين مورد منطق كاملا روشنی بود كه هر ملت زنده ای ميتواند داشته باشد و بايد داشته باشد:

"هر ملت حق دارد و بايد به تمدنی پيشرفته دست يابد، و يا چون ما ايرانيان به چنين تمدنی بازگردد. اين حقی است كه قانون تكامل تاريخ به ما داده است، و هيچ نيروئی در جهان نيست كه بتواند آنرا از ما سلب كند." (پاسخ به تاريخ)

"ما از انتقاد استقبال ميكنيم، البته تا آنجا كه از يك پايتخت خارجی رهبری نشود، زيرا ما برخلاف شما بر اين عقيده نيستيم كه چون تمدن ما مسلما بهترين تمدنها است، پس بايد همه بيچون و چرا از آن پيروی كنند. آنچه برای ما اهميت درجه اول دارد، اين است كه هويت ملی و فرهنگی خودمان را در هر شرايطی و بهرقيمتی كه باشد حفظ كنيم. اميدوارم از اين سخن من دلتنگ نشويد. شما ميتوانيد هرچه دلتان ميخواهد باشيد، اما از ما مخواهيد كه حتما آنچه شما هستيد بشويم." (در گفتگو با هفته نامه نيوزويك؛ ١٤ اكتبر ١٩٧٤)

"نميدانم چرا برخی كشورهای خارجی برای خودشان اين حق را قائل ميشوند كه در باره امور داخلی ديگر كشورها داوری كنند. اگر اين كار درست باشد، برای چه ما حق نداشته باشيم در مورد خود آنها همين كار را بكنيم؟" (در گفتگو با نمايندگان تلويزيون فرانسه؛ ٢٨ ژانويه ١٩٧٧)

"البته ما به كسی درس نميدهيم، اما خودمان هم حاضر نيستيم از شما چشم آبی ها، تنها بخاطر اينكه چشمهای خود ما سياه است درس بگيريم." (در گفتگو با تلويزيون سی بی اس آمريكا؛ ٥ فوريه ١٩٧٥)

"اگر گفتگوهای شمال و جنوب پيشرفت نكرده است، برای اين است كه رفاه شما درجهان غرب هميشه بر استثمار منابع كشورهای ديگر متكی بوده است. در چنين شرايطی چگونه ممكن است برنامه پرزيدنت كارتر برای تشكيل كنفرانس اقتصادی سران كشورهای جهان و گفتگوهای شمال و جنوب بين كشورهای صنعتی و ممالك در حال توسعه موفقيت آميز باشد؟ زيرا بطور مسلم شما حاضر نيستيد در مورد امتيازات خودتان كمترين گذشتی بكنيد، و وقتی هم كه داريد بقيه جهان را استثمار می كنيد چگونه ميتوانيد نقش رهبری را ايفا كنيد؟" (در گفتگو با روزنامه آمریکایی کریستین ساينس مانيتور؛ نقل از كيهان؛ ١٥ اسفند ١٣٥٦)

"ممكن است شما آنچه را كه بنظر خودتان مناسب باشد برای ديگران نيز درست بدانيد. البته اگر از عقيده خود راضی هستيد ميتوانيد آنرا برای خودتان نگاه داريد، ولی معيارهای ما را با معيارهای خودتان نسنجيد، زيرا بهر حال ما حاضر نيستيم از منافع ملت ايران صرفنظر كنيم برای اينكه شما را خشنود كرده باشيم." (در گفتگو با روزنامه نيويوك تايمز؛ ٤ اكتبر ١٩٧٥)

"وقتيكه رئيس جمهوری وقت آمريكا، جرالد فورد، به كشورهای صادر كننده نفت خاورميانه در مورد افزايش قيمت نفت توپ و تشر زد و گفت كه ديگر كاسه صبر آمريكا لبريز شده است، باو نوشتم: آقای رئيس جمهوری، ما ميتوانيم در خيلی چيزها شركا و دوستهای خوبی باشيم، اما حاضر نيستيم از كسی امر و نهی بشنويم. در موردی مشابه نيز، در باره دكتر كيسينجر به آقای نيكسن رئيس جمهور وقت گفتم: مسلما من و دكتر كيسينجر ميتوانيم در پشت ميز بيليارد همديگر را بترسانيم، اما خيال نميكنم در بيرون از اطاق بيليارد هم امكان ترساندن يكديگر را داشته باشيم." (در گفتگو با (K.R. Karanjia) نويسنده و روزنامه نگار هندی، ارديبهشت ١٣٥٦)

"بعضی كشورها و برخی از وسائل خبری جهان هستند كه نه تنها از بالا رفتن سطح زندگی مردم ما ناراحتند، بلكه حتی با نفس كشيدن ما نيز مخالفت دارند. شايد علت اين باشد كه در سابق ميتوانستند بما زور بگويند و حالا نمی توانند. در نتيجه ميكوشند تا عقده های خود را به نحو ديگری ارضاء كنند. مثلا اين روزها بكارت به اسرافكاری ايرانيان در مصرف گوشت ايراد ميگيرند. ولی من نميفهمم به چه علت آمريكائی حق دارد سالی ١٣٠ كيلو گوشت بخورد و فرانسوی سالی ٨٧ كيلو، اما وقتيكه ايرانی بخواهد لااقل به سطح مصرفی گوشت اروپا نزديك شود، باو اعتراض كنند كه اين سطح مال يك جامعهء مصرفی است و مال يك كشور جهان سوم نيست." (در گفتگوی ويژه با سردبير روزنامه كيهان؛ ٣١ شهريور ١٣٥٦)

"اگر ما در گذشته راهی را پيموده ايم كه جهان غرب ميپيمود، دليل اين نميشود كه ما بكلی در اردوگاه غرب بوده ايم. البته ما به بسياری از معيارهای اخلاقی غرب اعتقاد داريم، اما در اين باره كه ايران نماينده غرب است، پاسخ اين پرسش مطلقا منفی است. بايد يادآوری كنم كه كشور ما را غربی ها در جنگ جهانی اخير از هم پاشيدند، و پدر مرا نيز غربی ها تبعيد كردند، نه روسها. وقتی هم كه من بجای او نشستم، اين غربيها بودند كه نه تنها هيچوقت مرا راحت نگذاشتند، بلكه خطاهای پياپی در مورد كشورم مرتكب شدند كه من ميبايستی منظما با آنها دست بگريبان باشم، و متاسفانه مقابله با اين خطاها هر بار مسائل تازه ای را برايم پديد می آورد. مسئله اساسی در همه موارد اين است كه غرب در روابط خود با دوستان و دشمنانش معيارهای دوگانه ای دارد، بدين ترتيب كه با دوستان خود مزورانه رفتار ميكند، در حاليكه در همان موقع كفش كسانيرا كه تهديدش ميكنند ميليسد. اين دنيای غرب كه من می بينم دچار نوعی عقده خودآزاری است." (در گفتگو با نشريه بليتز؛ چاپ هند؛ ٢٨ مه ١٩٦٦)

"شكايت من اين است كه غرب فقط در مورد دوستان خودش كارشكنی ميكند، در صورتیكه با سلام و صلوات به پابوس آنهائی میرود كه بدو زور ميگويند يا خصمانه عمل می كنند." (در كتاب (Shah's Story)؛ چاپ لندن؛ ١٩٨٠)

"بسيار دشوار است كه كسی باور نداشته باشد سياست غرب نه تنها در مورد ايران، بلكه در تمام جهان به نحو خطرناكی كوتاه بينانه، خودخواهانه، متزلزل و گاه حتی جنون آميز و انتحاری است." (در گفتگو با (K.R. Karanjia) نويسنده و روزنامه نگار هندی، ارديبهشت ١٣٥٦)

تمام اين نمونه هائی كه نقل شد--- و بسيار سخنان مشابه كه فرصت نقل آنها نيست--- مؤيد گفته صاحبنظر ما است كه شاه اصرار داشت هم عوضی باشد و هم عوضی فكر كند. وی حتی در اين مورد از سرنوشت پدرش، كه او هم به راه عوضی رفته بود (و آقای آنتونی ايدن نخست وزير انگلستان اين موضوع را صريحا در پارلمان كشور خود اظهار داشت) عبرت نگرفته بود. نتوانسته بود، يا نخواسته بود متوجه اين واقعيت بشود كه خيلی حرفها هست كه "بزرگترها" ميتوانند بگويند، اما "كوچكترها" حق گفتن آنها را ندارند، و خيلی روياها است كه آنها می توانند داشته باشند و اينها نمی توانند...


Shojaedin Shafa
خجسته زادروز شاهنشاه آریامهر

Thursday, October 23, 2008

Iran-World record sandwich

"پس از درست کردن ساندویچ، جمعیت حاضر در آن مراسم چون قوم تاتار به ساندویچ های درست شده، حمله و اجازه ثبت چنین رکوردی را، آن هم در حضور دوربین های خبری، نداد. عکس فوق زن و مردی را در حال حمله به یک تکه کوچک از آن ساندویچ را نشان می دهد."

وبلاگ گجمو

+
الجزيره

Wednesday, October 22, 2008

Amir Sepehr-Shahzadeh Reza Pahlavi

"عزيزان من، شما ميهن پرست هستيد يا رضا پهلوی پرست! اگر ميهن پرست هستيد، ديگر بس است اين خود فريبی ها. اصلآ نام اين بزرگزاده ی محترم، بخش بزرگی از نيروی ما که شما گراميان باشيد را، در خود زندانی کرده و توان هر گونه خيزش و حرکتی را از شما سلب کرده است. يعنی از شما ناسيوناليست های راستين ايران که می توانيد کوبنده ترين جنبش ها را سامان داده و سر اين اژدهای ضد ايرانی و آدمخوار را از تن جدا سازيد که جمهوری اسلامی نام دارد."

"ميهن پرست يا رضا پهلوی پرست؟" ؛ (امير سپهر، PDF)

بخش بالا را انتخاب كردم چون نه تنها از ديد من مهمترين بخش نوشته است، بلكه اين گوشزد را پيشتر، واژه به واژه، از ديگران هم شنيده ام.

ولی سوای آن "استدلال های آبكی" و "توجيه های کودکانه" ای كه در اين نوشته بانها اشاره می شود، استدلال های ديگری نيز وجود دارند كه گرچه بسادگی نمی شود و نبايد ناديده گرفت، كاملا ناديده گرفته می شوند. مهمترين آنها كه ‌از زبان بسياری شنيده ام اين كه "آمريكا و قدرتهای جهانی، يعنی براندازان اصلی پادشاهی ايران، نگذاشته اند و نخواهند گذاشت."

اين گفته كه "خاك بر سر ملتی كه برای استقلال ميهن منتظر پروانه از بيگانگان بماند" و يا بيان اينكه "تقصير و كوتاهی از خودمان است" فاكتوری كه مانند روز بر بسياری، اگر نگوئيم همگان، روشن بوده را فقط كمرنگ جلوه می دهد ولی طبيعتا از ميان نمی برد.

ديدگاه خود من اين است كه شاهزاده رضا پهلوی گروگان ميزبانانی است كه خود از واشنگتن و لندن "دولت" اشغالگران ايران را می گردانند (فقط سری بزنيد به مطبوعات "آزاد")، مگرنه شاهزاده نا اين اندازه در جبهه دشمنان ايران و پدر قرار نمی گرفتند.

شايد يك اعتراف كوچك هم بجا باشد كه از ديد من، اگر قرار باشد بيگانه ای به ما ياری برساند، ياری از بويژه چين و شايد روسيه (البته گويا روسيه هيچ درسی از انقلاب شكوهمند ٥٧ و چگونگی پيشزمينه سازی برای فروپاشی شوروی نياموخته است) را به "ياری های" آورندگان آنگلو-آمريكائی اشغالگران اسلامی ترجيح خواهم داد.

Thursday, October 16, 2008

Ali Mirfetros-Reza Shah Pahlavi-rouznamak

نکاتی دربارهء دوران رضاشاه (دکتر علی میرفطروس)

روزنامك

"متن حاضر، بخشی از گفتگوی علی میرفطروس با نشریهء کاوه (چاپ آلمان) است که در شمارهء ٨٢، بهار ١٣٧٥ آن نشریه، چاپ و منتشر شده است. اهمیّت سیاسی مباحث گفتگوی حاضر، در این است که ١٢ سال پیش و در دوران رونق ِایدئولوژی‌های انقلابی ابراز شده و بعدها الهامبخش برخی از پژوهشگران گردید. یادآور می شویم که تیتر متنِ حاضر از روزنامک است."

islamic republic-propaganda against the Pahlavi Kings

سريال "ديكتاتور"، بزودی از شبكه ۲ جمهوری اسلامی

"احمد نجفی در گفتوگو با فارس در مورد دشواری‌های بازی در نقش رضاخان گفت: همه می‌دانند رضاخان مستبد و زمين‌خوار بوده و سال‌ها باعث عقب‌افتادگی كشور ما شده و با آلمان هيتلری هم پيمان بسته، اشتباهی كه اكثر نظام‌های سياسی در آن زمان انجام دادند."

"بازديد حدادعادل و‌ فاطمه رهبر از پشت صحنه ديكتاتور"

+
سريال "فصل بی ‌پروايی"

Iran-Armenia-Armenians-Iranians-Greater Iranian Family




پيوند ناگسستنی فرهنگ ارمنی با فرهنگ و تمدن ايران بزرگ

زپیور

Tuesday, October 14, 2008

voa-Ayatollah Seyyed Hossein Kazemeyni Boroujerdi

ياد آوری سالروزها و سالگردهای مهم همچنين در صدای آمريكا

Sunday, October 12, 2008

Persian-Farsi-ashoori-gobeen-mazdaq-farhad erfani

"زبانِِ پيشرفت"
تارنمای "جديد آنلاين" (كه گويا عربی-انگليسی است!)

"داریوش آشوری در پی چهل سال آموزش و پژوهش، کتاب کوچک اما پرمحتوایی نوشته با نام "زبانِ باز" که مغز کلامش بیان همین گرفتاری و پریشانی زبان های پیشامدرنی چون زبان ماست و تلاشی است برای گشودن درهای بسته آن به روی "مدرنیت" (مدرنیته). منظور آشوری از "زبانِ باز" زبانی است که به روی زبان های "فرادست" دیگر باز است و از آنها مایه های واژگانی و حتا دستوری می گیرد. زبان های مدرنی چون انگلیسی، فرانسوی و آلمانی زبان هایی اند که بستر پیشرفت مدرنیت را گسترده اند و محل بازتاب دست آوردهای علمی و فنی مدرن بوده اند. باز بودن این زبان ها مربوط به تاریخ فرهنگ اروپاست."
----------------------

اين نوشته از ذره بين گرامی در اشاره به مقاله ای كه بمناسبت و به بهانه روز "زبان مادری" در نشريه "شهروند" (چاپ تورنتو) چاپ شده و آخرين نوشتهء مزدك (فرهاد عرفانی) را هم حتما بخوانيد.

Saturday, October 11, 2008

ardeshir mohassess-asia society-islamic republic-exhibition-2008 shirin neshat hamid dabashi

رفتن اردشیر محصص

مِستِر مسعود بهنود

البته مِستِر بهنود توضيح نداده اند كه آيا ايشان نيز ا‌ز اين خبر "ميخكوب" شده اند يا نه!

به تازگی نمايشی چند هفته ای از كارهای اردشیر محصص در نمايشگاه "اتحادیه آسیا" در نیویورک برگزار شد كه، همانگونه كه می دانيم، از تبليغات بسيار گسترده ای در رسانه هايی چون نيويورك تايمز، "WNYCراديو صدای آمريكا (+)، راديو زمانه، ايرانيان دات كام، پيوند و... برخوردار بود. مراسم بزرگداشت محصص در "Asia Society" * به سرپرستی شیرین نشاط عقب مانده و فردی بنام نجومی اجرا، و توسط خانم و آقای حسن نمازی و "بنياد دوريس دوك برای هنر اسلامی" سازماندهی شده بود.

در صفحه ای كه در تارنمای ضد ايرانی "اخبار روز" لينك داده ام، می خوانيم:

"تعداد زیادی از علاقمندان اردشیر محصص حتی از ایالات واشنگتن و بوستون به نیویورک آمده بودند تا احترام و علاقمندی خود را به این هنرمند جهانی ابراز دارند. از جمله شرکت کنندگان در این مراسم رمزی کلارک فعال حقوق بشر و دیپلمات سابق امریکائی ... بودند... آقای رمزی کلارک...که کلکسیونی از آثار محصص را در احتیار دارد از او به عنوان هنرمندی استثنائی نام برد."

رمزی كلارك و مادام شیرین نشاط در "Asia Society" (١٠ ژوئن ٢٠٠٨)

جنايتكار استيت دپارتمنت در اين كليپ كه مدتی پيش در رابطه با اين بزرگداشت در يو توب گذاشته شد ديده می شود، و حاج آقا پروفسور حمید دباشی حزب اللهی نيز، صد البته، حضور دارند.

حال نگاهی به واكنش کیهان اشغالی:

"اردشیر محصص...به ضدیت با اسلام...معروف بود...وی...در خارج از کشور با نشریات صهیونیستی و ضد ایرانی علیه باورهای دینی و ملی ایرانیان به همکاری پرداخت...طرح ها و کاریکاتورهای وی...آمیزه ای از رویکردهای لائیک و نفرت نسبت به اعتقادات اسلامی است. در کنار این وجوه، محصص همواره در آثارش تمسخر اسطوره های قدسی مسلمانان را دنبال کرده است."

---------------‌
* حسن داعی (بازيچهء نئوكانها برای افشاگری های لازم) در در نوشته ای بنام "میراث راکفلر: پایه‌های مالی-سیاسی لابی رژیم ایران در آمریکا" به موسسه "اتحادیه آسیا" ‌اشاره كرده، می نويسد:

....کمک به هوشنگ امیراحمدی فقط از طرف بنیاد راکفلر یا شرکت های نفتی نیست. برخی از موسسات و نهادهای وابسته به آنان نیز در این زمینه فعال بوده اند. یکی از مهمترین حامیان لابی ملایان و بخصوص امیراحمدی، موسسه "Asia Society" است که در سال ١٩٥٦ توسط جان راکفلر براه افتاد. جالب اینجاست که یکی از دیپلماتهای کهنه کار آمریکا بنام "Nicholas Platt" هم رئیس این موسسه بسیار قدرتمند بود و هم بعنوان عضو هیئت مدیره شورای امیراحمدی فعالیت داشت.

این موسسه "Asia Society" در مدیریت خود سه نفر ایرانی را جای داده است. یکی حسن نمازی است که عضو هیئت مدیره شورای امیراحمدی بود ولی بعدآ جدا شده و یک محفل جدید بنام "IAPAC" براه انداخت. اخیرا نیز "IAPAC" با یک گروه لابی جدید ادغام گردیده است تا بطور جدی تری فعالیت های لابی خود را پیش ببرد.

نفر دومیکه از میان آمریکائیان ایرانی تبار عضو مدیریت موسسه "Asia Society" شده، هوشنگ انصاری است که در زمان حکومت محمد رضا شاه پهلوی شغل های مختلفی همچون رئیس شرکت نفت را بعهده داشت. این ایرانی "وطن پرست" که صاحب میلیاردها دلار ثروت است همچنان در خارجه با اشتغال در امور نفتی روزگار سپری میکند. "نینا انصاری"، دختر ایشان نیز بهمراه حسن نمازی که در بالا اشاره شد، مشغول فعالیت در کادر رهبری "IAPAC" میباشد.

سومین ایرانی در این موسسه، وحید علاقبند است که در گزارشات قبلی در باره فعالیت های اقتصادی شرکت وی بحث شد. ایشان که رئیس شرکت "BALLI" است و یکی از بزرگترین سرمایه داران ایرانی است، ضمنا نمایندگی دو کمپانی مهم آمریکا یعنی کاترپیلار و زیراکس را نیز در تهران براه انداخته است.

البته باید یادآوری کنیم که موسسه "Asia Society" کمک های خود را به امیراحمدی محدود ننموده و دیگران را فراموش نکرده است. بعنوان مثال، در ماه مارس امسال یک جلسه سخنرانی برای تریتا پارسی ترتیب داد تا کتاب خود را معرفی کند.

Friday, October 10, 2008

2500 anniversary of Iranian Monarchy shojaedin shafa

بيستم مهر ماه، آغاز جشنهای ٢٥٠٠ ساله شاهنشاهی

تخطئه تاريخ و بی احترامی به پرچم ملی
شجاع الدين شفا (پارسی/ English)

+
"ای بچه‌های پاپتی" : "شعععر و ترانه‌ای" از سياوش کسرائی، برای به ريشخند گرفتن مراسم جشن‌های دوهزار و پانصد سالۀ "حکومت پهلوی". اين "ترانه" در مجموعه‌ای که سال‌های اول "انقلاب"، به ابتکار عليرضا ميبدی، عليرضا نوری ‌زاده، عماد رام و چند "نويسنده و هنرمند" ديگر با عنوان "شبانه"، و در شکل نوار کاست تهيه و منتشر می‌شد، به اجرا در آمد.

+
اطلاعات- چهارشنبه ١١ تيرماه ١٣٥٩ اسلامی برابر با ٢ ژوئيه ١٩٨٠ - مديركل كميته اسلامی "فرهنگ و هنر" استان فارس اعلام كرد: "در اجرای اوامر امام در جهت محو آثار طاغوت، كليه نقاشی ها، عكسها، نوشته ها و شعرهای روی درب، ديوار، گنبد و داخل آرامگاههای سعدی و حافظ با استفاده از گچ، سنگ و كاشی محو گرديد و كليه فيلمها، نوارها، صفحه ها، عكسها، كتابها و بروشورهای مربوط به جشنهای ٢٥٠٠مين سال شاهنشاهی ايران كه در آرشيو اداره فرهنگ و هنر پارس نگهداری میشد در شيراز آتش زده شد. (شورش ٥٧ در آيينه مطبوعات)

Turkey-erdogan-Justice and Development Party-education

حزب عدالت و توسعه ترکيه در تلاش است برخي از فصل‌هاي درس فلسفه در دانشگاه‌های تركيه را مطابق با "آموزه‌های" اسلامی "اصلاح" كند

خبرگزاری رسا (جمهوری اسلامی): اينجا

Tuesday, October 07, 2008

Bahram Aryana

Inside Iran's Fury-Stephen Kinzer-Smithsonian magazine-October 2008-mossadeq-barbara slavin

بخشهائی از مقاله تازهء استيفن كينزر، اينبار در نشريه اسميتسونيان

اكتبر ٢٠٠٨ ميلادی

"زندانبان گذاشت ديپلومات به گروگان گرفته شده آمريكائی حرفش را تمام كند و گفت، شما همهء كشور ما را در سال ١٩٥٣ گروگان گرفتيد... در زمان تسخير سفارت آمريکا شمار كمی از آمريكائی ها بياد آوردند كه پس از اينكه آمريكا دموكرات ترين دولتی را كه ايران در تاريخش ديده بود سرنگون كرد، ‌اين كشور به ديكتاتوری سقوط كرده بود."

"ايرانی ها بيش از ١٠٠ سال دنبال آزادی بوده اند" (بويژه ايرانيان آزادی خواه!)

"... قاطرچی بی سواد كه سرانجام خود را رضا شاه نام نهاد..." (قابل توجه كسانی كه نمی دانند "چپی" های "ضد امپرياليست" مقيم لندن و پاريس و لس آنجلس از كجا رونويسی می كردند و می كنند! حال در همين نشريه، چه ستايشهايی كه از حكومت ها و امپراتوری های خونخوار اروپائی نمی شود! حماقت، بی ناموسی و خودفروشی نزد ما "ايرانيان" است و بس!)

"فرمان منع حجاب چنان راديكال بود كه بسياری از زنان از بيرون آمدن از خانه های خود خودداری كردند." (يعنی زنان ايران نه تنها از اسارت گونی كثيف رهايی نيافتند، كه در خانه های خود زندانی هم شدند! البته از ديد جنايت كاران كثيفی كه حجاب اسلامی را نشان دموكراسی و آزادی می داند.)

"هيچ بنياد مستقلی--- احزاب سياسی، سازمان های دانشجويی، ‌اتحاديه های كارگری و يا سازمانهای محلی --- در ٢٥ سال فرمانروايی محمدرضا شاه تحمل نشد." (در صورتی كه در رسانه های اربابان جمهوری اسلامی همواره سخن از بنيادها و سازمانهای "مستقل" "حقوق بشری" و "فمينيستی" و كارگری در ايران اشغالی به ميان میآورند)

"سرمست از درآمدهای نفتی، شاه بدنبال تبديل ايران به يك نيروی نظامی در منطقه بود." (ترجمه: بدنبال چيز ديگری نبود)

"برآشفتگی از حضور نظامی آمريكا و حكومت ديكتاتوری شاه به يك شورش ملی در ١٩٧٩ منجر شد. مانند انقلابهای پيشين، شورشی بر ضد..." (منظور از انقلابهای پيشين انقلاب مشروطه و "انقلاب مصدق" است!)

"لفاظي های ناسيوناليستی (امثال احمدی نژاد) ديگر ايرانيان را راضی نمی كند. كشورشان سرانجام به استقلال رسيده است. اكنون آنچه كه اكثر آنها خواستارند آزادی و نيكبختی بيشتر و برقراری روابط بيشتر با دنيای بيرون است."


--- لازم به توضیح است که جهت جلب اعتماد خواننده، جناب استيفن كينزر از ياری های هنری پركت جنايتكار (مسئول امور ايران در وزارت خارجه كارتر)، ژانت آفاری، ولی نصر، شائول باخاش، باربارا اسلاون، علی مسعود انصاری، منصور فرهنگ، و رابرت تِيت (دروغ نويس گاردين) برخوردار بوده است.

Wednesday, October 01, 2008

The American Iranian Council-AIC-hooshang amirahmadi

صدور مجوز تاسیس دفتر شورای ایرانی - آمریکایی در ایران اشغالی

رادیو فردا

"شوراى ايرانى – آمريكايى كه براى بهبود روابط ميان تهران و واشينگتن تلاش مى كند اعلام كرد كه از دولت آمريكا براى تاسيس دفتر در ايران اجازه رسمى گرفته است."

حمایت آمریکا از حضور نهاد غیردولتی در تهران

بی بی سی

"مجوز گشایش دفتر این شورا در تهران، از سوی دفتر کنترل دارایی‌های خارجی و با هماهنگی وزارت خارجه و وزارت خزانه داری آمریکا صادر شده است."

-------
سياست وزارت خارجه آمريكا و جی-٨ در رابطه با جمهوری اسلامی در يك بند، البته از ديد سرباز كوچك: كاهش شعارهای پوشالی در باره ‌اسرائيل، پايان دادن به ماجراجويی های هسته ای، و سركوب و كشتار هر چه بيشتر ايرانيان استقلال طلب و ناسيوناليست.

abdolkarim lahiji-lahidji-voa-hooman majd-عبدالکریم لاهیجی