Tuesday, January 31, 2006
Monday, January 30, 2006
Sunday, January 29, 2006
با حاكم كردن رژيم توتاليتر پهلوي و منع مردم از انجام فرايض مسلم ديني و مذهبي و حمايت عبث از آن پدر و پسر مفلوك خائن به ملت و وطن، اوج و عمق سياستهاي كينهتوزانهي خود را به ملت مستقل ايران اسلامي به نمايش گذاشتند. در چنين شرايط خفقان برانگيزي بود كه مردي از سلاسهي عاشورائيان بانگ «هل من ناصر ينصرني» را بر اقصاي وطن جاري ساخت و با بسيج قلوب به هم پيوستهي مستضعفان و مظلومان پرده از تباهي رژيم سر سپرده برانداخت و با اتكال به وعدهي انتصار الهي، رژيم دستنشاندگان مفلوك را به زبالهدان تاريخ فرستاد
بيانيه اتحاديه انجمن هاي اسلامي به مناسبت سالروز پيروزي انقلاب اسلامي
ويژگي مهم انقلاب اسلامي اين بود كه مكتب و انديشه اين انقلاب، حتي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي هم وجود داشت و مردم با آن به خوبي آشنا بودند
حسين شريعتمداري
استكهلميان
Saturday, January 28, 2006
"خبرگزاری" فارس
!عزاداري هاي "ايام محرم" از انقلاب تا كنون "حكومتي و دولتي" نبوده
رئيس سازمان "فرهنگي هنري" شهرداري تهران
مسلمانان دشمن مشتركى دارند، اين دشمن مشترك، عقبماندگى است و همين مسأله است كه تمامى كشورهاى جهان اسلام را در سطح كشورهاى جهان سوم باقى نگاه داشته است
انقلاب اسلامى ايران و جنبشهاى جهان اسلام
حجت الاسلام خوشنویس
مدير كاوشكده علمي كودكان و نوجوانان گفت : كاوشكده علمي كودك و نوجوان به مناسبت دهه فجر انقلاب اسلامي كه مقارن با ايام محرم الحرام است در روز دهم بهمن ماه برنامه ويژه اي را با عنوان ''روز خدايي'' برگزار مي كند
سميه كاشفي، در گفتگو ي اختصاصي با خبرنگار شبستان در تهران افزود: اين برنامه با هدف آشنايي و فرهنگ سازي ديني و اسلامي براي كودكان و نوجوانان تدارك ديده شده است
وي عنوان كرد : اين برنامه با حضور كارشناسان فرهنگي و ديني كودكان و نوجوانان در قالب نقد و بررسي كتاب ''زير بار ستم زندگي نمي كنيم'' خاطره گويي از انقلاب، داستان نويسي، مسابقه و .... براي رده سني ١٠ تا ١٤ سال برگزار مي شود
مدير كاوشكده علمي كودكان و نوجوانان بيان كرد : از ديگر اهداف كاوشكده علمي كودك و نوجوان زنده نگه داشتن خاطرات انقلاب اسلامي در تاريخ و آشنايي با عاشورا و تاسوعاي حسيني است
وي در ادامه اظهار كرد : اين برنامه براي كودكان و نوجواناني طراحي شده است كه بتوانند با ''فرهنگ ديني'' در قالب نقد و بررسي كتاب هاي مذهبي آشنا شوند
حجتالاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني: مردم ايران با الهام از فرهنگ عاشورا براي مقابله با زيادهخواهي قدرتهاي زور گو آمادهاند
Friday, January 27, 2006
Israel has decided to grant visa, and Tel Aviv University has granted a podium, to perhaps the most notorious blogger-supporter of Ayatollah Khatami and the “reformist” faction of the anti-Iranian Islamist Occupation Republic.
As a guest speaker at the university’s Center for Iranian Studies---given the absence of a Center for the Study of Treason and Political Prostitution---he will discuss “how internet is affecting the political scene in Iran and how the young, pro-reform activists”, not to be confused with the pro-Iran counterrevolutionaries murdered or jailed and tortured by his cool Ayatollahs, “are using it to play a more significant role.”
As I see no need to elaborate on the character of Hossein Derakhshan and what he represents (go HERE and HERE for previous posts on the subject), I merely wish to convey my expectation to the officials of Tel Aviv University that next time they decide to feign interest in the subject of freedom in my wretched country, they will invite the actual practitioners of reform, instead of their spokesmen.
For instance, you may want to invite “reformists” who stone Iranians to death. You may want to invite “reformist” doctors who specialize in the mutilation of hands and feet. How about “reformist” doctors who specialize in gauging the eyes of the condemned? Why not a torturer from Evin, or better yet, an Hijab wearing female torturer, to have the “feminists” on the panel rest assured that the Islamic Republic has advanced since the first years of the revolution and that it now abides by an equal employment opportunity policy? Why not the “reformists” who blew up the Khobar towers, or perhaps the “reformist” Mohtashamipour, who blew up the US Marine barracks in Lebanon back in 1982?
Perhaps you’ll one day invite Mullah Khatami to talk to you about Hegel, or Ayatollah Ebadi to speak of the democratic superiority of the Islamic Occupation Republic over the Iranian government overthrown in 79?
Regarding these last, I have no doubt that you soon will.
Wednesday, January 25, 2006
سايت ديدگاه
"بیانیه "سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان
.آگاه هستيد كه دفتر اين سازمان در تهران است
تفسير شاه اين بود كه اين دو امور يعني سياست و دين از هم جدا باشند. اما امام در خطاب به او گفت: اين تفسير از آن توست و اسلام دين سياست است
شبستان
شبستان آذربايجان شرقي
امام جمعه اصفهان
Tuesday, January 24, 2006
خبرگزاری مهر
نمايشگاه معنوي روضه رضوان از ابتداي "ماه محرم" تا پايان "ماه صفر" از ساعت 9 صبح الي 21 واقع در خيابان "ابوذر" خيابان "شهيد علمي" براي بازديد عموم علاقه مندان به طور رايگان داير است
جمهوری اسلامی
رئيس ستاد دهه فجر سازمان بنياد شهيد و امور ايثارگران تهران
مقايسه و همسنجی يك "دكتر سید" بين هخامنشيان و مافيا ی اسلامی در وبسايت "جمهوری خواه" ايران امروز
:حکومت فردی آقای مصباح
غباری به کهنهگی دو هزار و پانصد سال
دكتر سید کمال الدین نبوی
چرا "چپی ها" و "روشنفكرها " اوو مورالس را مسخره نمی كنند؟
عكسی از مراسم آغاز به كار اوو مورالس رئيس جمهور منتخب بوليوى كه به سبك مراسم آئينى سرخپوستان اجرا شد
مگر شما به اصطلاح جمهوری خواهان مهر پادشاه ايران را نسبت به نياكانمان و تاريخ ميهنش مورد تمسخر قرار نميداديد و هنوز نمی دهيد؟ چرا اكنون اوو مورالس را مسخره نمیكنيد؟ به راستی حتی در يك وبسايت، نشريه، يا مقاله ديوانه ای را می توان پيدا كرد كه رئيس جمهوربوليوى را برای گراميداشت تاريخ كشورش تمسخر كند و به او ريشخند بزند؟ آيا مغز باخته ای خرده گرفت كه كار اوو مورالس به قول خودشان "چپی" درست نبود چون به طور مثال دو هزار سال پيش كاهنان اينكا و آيمارا انسان ها را قربانی خدايان می كردند؟ افسوس كه ما چپی نداريم كه با ذكر كردن حتی همين انتقادات دشمنان سوگند خورده ی ايران را كه خود را روشنفكر و چپی وانمود می كنند خيط و مأموريت آنها را آشكار كند.
Saturday, January 21, 2006
لس آنجلس تايمز
Thursday, January 19, 2006
pishevari-balkanization-panturkism
جمهوری اسلامی منتشر می كند: كتاب "زندان رضا شاه" از سید جعفر پیشه وری
"در این کتاب نویسنده به تنی چند از وابستگان رضا شاه در زندان اشاره می کند و گوشه هایی از ظلم و شکنجه رضا خانی را روایت می کند"
وبسايت "باشگاه انديشه ی اسلامی"
حالا كه نام كثيف پیشه وری به ميان آمد بد نيست تا يادم نرفته به "سمينارهايي" كه تازگی با حضور جانوری به نام حجت الاسلام عظيمي قديم در استكهلم٬ گوتنبرگ٬ مالمو و برلين در مورد "جنبش ٢١ آذر و 60 مين سالگرد حكومت ملي آذربايجان" بر پا شد هم اشاره ای كنم. سمينارهايی كه وبسايت های "چپی ايرانی" (يعنی نه چپی، نه ايرانی) برای آن آگهی دادند و تبليغ كردند. اگر روی عكس كليك كنيد به وبسايت خود جانور می رويد.
Sheda Vasseghi’s response to Simon Jenkins and The Guardian
Date: Wed, 18 Jan 2006 12:03:08 -0800 (PST)
From: Sheda Vasseghi
Subject: "The west ... cannot win" article by Mr. Jenkins dated Jan. 18, 2006
To: reader@guardian.co.uk, letters@guardian.co.uk
CC: simon.jenkins@guardian.co.uk
Dear Editor:
The Guardian never fails to amaze me. Mr. Jenkins’ January 18, 2006, article entitled "The west has picked a fight with Iran that it cannot win," at a crucial time in world history amazes me. Either Mr. Jenkins is getting paid by the lobbyists for the Islamic Republic of Iran or he is completely ignorant of the issues in Middle East. Given the number of logical and well-informed political writers around the globe, I am dumbfounded as to why The Guardian constantly publishes such garbage.
First, the title of this article is troubling. Mr. Jenkins obviously doesn’t understand that it’s not that the west cannot win this battle, it "must" win against Islamism. For 27 years, majority of the Iranian people have been telling the world about the new ideological fascism having taken their rich country hostage and how it will be the world’s problem in the near future. The near future has arrived. Iran was "a serious country" prior to 1979, but since the Islamic Revolution and the rise of the incompetent and backwards mullacracy, the country is falling apart because of mismanagement, embezzlement, corruption, poverty, unemployment, enforcement of unrealistic and backwards Sharia law, and collapse of its industrial and technological advancements.
Mr. Jenkins actually goes on to pose the following dilemma for the West – the West should decide whether it will support those Iranians who are anti-Israel, pro-Islamism, and pro-nuclear buildup versus those who support the rights of Israel, secularism, and anti-nuclear proliferation. Is this simple and childlike statement truly considered a strategic dilemma?
As for Iran gaining access to nuclear weapons, the world is not concerned about Iran itself becoming nuclear but rather the Islamic Republic becoming nuclear. The enemy of the world in which Mr. Jenkins and I live is the Islamic Republic not the American government and its allies. There is no "hypocrisy" – we are talking about a regime that believes in Armageddon and the 12th Imam or the Messiah rising to punish all non-believers. Non-believers are those who are not Muslim. This is the Islamic Republic’s belief and culture on which it makes its policies. This is why the Islamic Republic has systematically tried for 27 years to destroy Iranian nationalism. The Iranian pre-Islamic culture and heritage is its number one enemy. That’s why such a regime "has ‘no right’ to nuclear deference."
Confrontation with Iran may not stop the lunatics in Tehran, but a regime change will and is the only solution. With a regime change in a country that is currently using its oil money to fund terrorism, anti-Semitism, Islamic fundamentalism, and abuse of basic human rights, you will see an immediate drop in global terrorism and a return to some normalcy and balance in such a volatile region.
Mr. Jenkins claims that the regime in "Tehran is not a Saddamist dictatorship or a Taliban autocracy." I don’t know what more that devil of a regime has to do for a supposed "intellect" like Mr. Jenkins to understand that the mullacracy in Tehran is a theocratic dictatorship. The power is in the hands of a small percentage of Islamists, mullahs, and Basijis. The rest of the Iranians are held hostage and soon the free, secular, and democratic world will be at their mercy too if governments and general public read and follow Mr. Jenkins’ idiotic advice.
By the way, Mr. Jenkins advises that if we cannot stop the bad guy from "buying a gun," then we should befriend him. Mr. Jenkins was obviously NOT told there is no friendship or peace with the devil. Destroying Islamic fascism and a government such as the Islamic Republic of Iran is the only way to take the gun away from the bad guy.
Wednesday, January 18, 2006
اساس تشيع، مبتني بر اصل امامت يا ولايت يا انسان كامل در ادبيات عرفاني و معرفت و محبت و تبعيت از مقام و منزلت امام علي و اهل بيت پيامبر و اعتقاد به اصل تولي و تبري است. در عمق انديشههاي مولانا در مثنوي معنوي، جنبهاي از معرفت، محبت و تبعيت از امام علي و آل علي نهفته است كه با اساس تشيع به معنا و مفهوم عام، قابل تطبيق است...در مثنوي مولوي، از سويي به پيروي از ولايت و ضرورت معرفت به امام علي و آل علي تأكيد شده است و از سوي ديگر، مولانا بر اهميت انسان كامل و ضرورت پيروي از مرشد و شيخ و قطب ـ كه معادل اصطلاح امام در علم كلام و ولي يا اوليالامر در قرآن است ـ تأكيد بليغ دارد
پروفسور" سيدسلمان صفوي، بازتاب"
بررسى وضعيت ايرانيان خارج از كشور با تاكيد بر رسانهها
(خبرگزاری فارس (جمهوری اسلامی
Tuesday, January 17, 2006
تصوير بز بجای نماد كورش بزرگ در در شبهاسكناسهاي "برره"
در همين مورد
"به گزارش فارس از خرمشهر، مسافران ايراني پولهاي برره را با خود به كشورهاي عراق، كويت، امارات متحده عربي و قطر برده و در ازاي آن دينار و درهم دريافت مي كنند. شهروندان كويتي كه فارسي را خوب مي دانند و سريال شبهاي برره را از نزديك دنبال مي كنند، مشتري اين اسكناسها شده اند"
هاشمی رفسنجانی در ادامه به تشکیل جبهه ملی در دوران قبل از پیروزی انقلاب اشاره کرد و گفت: جبهه ملی همراه با حرکت حوزه علمیه و آیت الله کاشانی توانست موج جدیدی را در کشور به وجود آورد ولی متاسفانه بعد از آن حرکت عظیم به دلیل ناهماهنگی با دیگر احزاب و گروههای سیاسی و از جمله حوزه علمیه باعث شد که حاکمیت اسلام در آن زمان ضربه سنگینی را متحمل شود
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ازدواج موقت ميتواند بحث قابل قبولي باشد، منتهي چيزي كه الان در جامعه ما نميتوان اسم آن را آورد، بحث ازدواج موقت است؛ زيرا در ذهنيت جامعه جا باز نكرده است و متاسفانه در فرهنگ ما جا نيفتاده است
آفتاب
بنابر اين، خواهش ميكنم به مردم ايران توهين نكنيد. نگوييد تنبل هستند. نگوييد كه بی غيرت شده اند. نپرسيد چرا انقلاب نميكنند. شگفت زده نشويد كه چرا چند بسيجی نميتوانند چند آخوند ترياكی را با مسلسل های خود نشانه بگيرند
اگر قرار باشد چنين رياكارانی بيايند و جای جمهوری اسلامی را بگيرند، من هم اگر بودم از همين ننگ حمايت ميكردم
زيرا برای من مانند روز روشن است كه بله،فرصت طلب تر و كثيف تر از آخوند هم پيدا مي شود
Sunday, January 15, 2006
Saturday, January 14, 2006
.ایسکانیوز ـ پرونده مرگ یک دختر دانش آموز درشهرک اکباتان تهران برای رسیدگی به دادسرا فرستاده شد
براساس گزارش دریافتی سرویس حوادث ایسکانیوز، یک دختر دانش آموز به نام الهه – ک وقتی از مینی بوس سرویس مدرسه به نزدیک خانه پدری در شهرک اکباتان – روبه روی بازار میوه وترهبار – رسید پیاده شد اما وقتی در را بست چادرش لای آن گیر کرد. بدین ترتیب فاجعه ای دلخراش رقم خورد و راننده مینی بوس به نام آیت ا... – ق 45 ساله که متوجه مساله نشده بود به راه افتاد و الهه زیر چرخ های خودرو له شد سپس جنازه قربانی ازسوی افسران کلانتری 135 آزادی به سردخانه پزشکی قانونی انتقال یافت وپرونده برای رسیدگی به دادسرا فرستاده شد
"In the long term, this nation [i.e. Iran] with the longest continuous past in the Middle East has a serious potential. There, collecting is as old as the culture. Chinese porcelain was already being sought after in the ninth century, long before Europe knew about it…In the post-World War II era, a school of contemporary art…blossomed in Iran. The Museum of Contemporary Art founded by the former empress, Farah Pahlavi in Tehran, has one of the most important collections of French avant-garde painting of the late 19th and 20th century outside the West."
International Herald Tribune
گزارش تصويري از مراسم جشن تكليف دانش آموزان خراسان شمالي در روز عيد قربان
گزارش تصويري از دعاي عرفه در كرمان ١، ٢، ٣، ٤
Thursday, January 12, 2006
آفتاب
مقاله ای در مورد امام الهی در يك نشريه آمريكايی: امام الهی، شهروند متعهد آمریکایی یا تروریست ایرانی؟
اينجا هم وبسايت اين مردك عمامه به سر، كه فقط عكسها را نگاه كنيد كافيست
اين هم يك مقاله ی خواندنی از خبرگزاری "قرآنی" ايران
اگر دوست داريد نظر شخصی من را بدانيد، نظر من اين است كه دولت آمريكا، با پر نفوذترين سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی، و دارا ی قوي ترين سيستم امنيتی داخلی جهان، نه تنها اين جانوران را خوب مي شناسد، بلكه خود حامی آنها نيز بوده و مي باشد. اين مردم بيدارآمريكا هستند، نه دولت آمريكا، كه فشار را وارد ميكنند. هنگامی كه رسانه های آمريكايی دست از پشتيبانی از دزدان و جنايت كاران اصلاح طلب برداشتند، هنگامی كه در دكان ايمان را بسته و درهای هما و سلام را تخته كردند، من را هم در خبر بگزاريد تا شايد كمی خوش بين شوم
Wednesday, January 11, 2006
آيتالله العظمي صافي گلپايگاني
تلاش برونمرزی های "دمكرات" برای نجات زنان بدبخت ايران ويران شده
مقاله اي ديگر در "عصر نو" بر ضد كشف حجاب. لازم به گفتن نيست كه كسی كه دوستانی مانند امير خسروی و خانبابا تهرانی داشته باشد، بی ترديد دلش هم برای زنان ايران می سوزد. در نظرداريد كه "روز جهاني زن" اين بابا سه ماه ديگر است. توصيه می كنم كه با احساس و دراماتيك بخوانيد تا خوب بخنديد
به حاج خانم فمنيست (پايين) گوش داديد؟ نظريات ايشان را با اين مقاله (در دو بخش، اينجا و اينجا) در يك وبسايت حزب اللهی مقايسه كنيد
Tuesday, January 10, 2006
نه تنها ج ت آ از ايرانيان و خواننده های خود برای انتشار دروغ و اين چنين اتهامات نا بخشودنی پوزشی نخواست، بلكه چند روز پيش ديدم كه سانفرانسيسكو كرانيكل هم اين مقاله را چاپ كرده است
كجا هستند هزاران هزار "روشنفكر" و مقاله نويس هفته ای يك بار سمينار برو ای كه در برونمرز داريم؟ كجا هستند آن شبهه ناسيوناليستها كه نام خليج عرب بهشان بر ميخورد ولی هنگامی كه كسی خود نام كشورمان را به لجن ميكشد هيچ واكنشی نشان نميدهند؟ خوب ميدانيد كه سانفرانسيسكو كرانيكل همان رسانه ای است كه در يك شهر پر از "ايرانی" به خود پروانه ميدهد كه از جمهوری ايران كش و اصلاح طلبانش حمايت كند. از پادشاه ايران هم آنقدر نفرت دارند كه حتی در مقاله های مربوط به هنر نيز ماجرای ٢٨ مرداد را بيان می كنند
هيچ غلطی در كاليفرنيا نكرده ايد ولی صد تا حزب و كنگره و روزنامه و وبسايت "ايرانی" داريد
چی بگم؟ بر سر خود بزنم كه در يك خانواده ی ايرانی به دنيا آمدم؟ زمانی كه ميگويند انقلاب "ايران سوز" واژه را درك ميكنيد؟
Monday, January 09, 2006
!با حضور دشمن ايران و ايرانی مهدی چمران
هنگامی كه در مقابل بزرگترين جنايت دشمنان ايران يعنی تحريف يا تخريب تاريخ واكنشی نشان نمی دهيد و عملاً شريك ساكت آنها می شويد، از ديدن چنين عجايب شگفت زده نشويد
Saturday, January 07, 2006
17 Dey-Elaine Sciolino-Masoud Kazemzadeh
١٧ دی، روز آزادی زنان ايران
زنده ياد شهرام جاويد پور
سال پيش، در يك سايت اينترنتی ، برای گرامی داشت اين سالروز مهم --- آنقدر مهم كه در هزاران سايت و وبلاگ به اصطلاح ايرانی كه همه به قول خودشان فمنيست و فروغ فرخزاد خوان و مدافع حقوق بشر هستند كوچكترين اشاره ای به آن نميشود، كه مبادا حرفی از اين نماد ميهن دوستی و ميهن سازی زده باشند و اربابان جهان خوار خود را كه در راه فروپاشی ايران قدم برميدارند خشمگين كنند، البته تا دلتان بخواد به استيفن كينزر و اكبر اسيدپاش وزارت اطلاعاتی و "زنده ياد" هابرماس و سارتر و تاريخ مبارزه زنان جهان سوم و باور كنيد حتی سالروز "تولد فردي مركوري" اشاره ميشود --- داشتم ميگفتم، برای گرامی داشت اين سالروزايرانی پس از برگرداندن نوشته شهرام جاويد پور به انگليسی (كه آن را در پايين ميبينيد) توجه خوانندگان را به دو مقاله، يكی از تحريفگر و دروغ پردازحرفه ای الين شيولينو و ديگری از يكی از همين دشمنان سوگند خورده ی ايران از جبهه زد ملی جلب كردم
بخوانيد تا ببينيد با چه كسانی طرفيم. از يك سو خود ميكوشند كه فاجعه ای را كه بر سر به ويژه زنان ايرانی آمده بپوشانند، از سويی ديگر چند اجنبی كه خود را ايرانی هم معرفی ميكنند تلاش ميكنند كه حتی اثری از دست آوردهای تاريخی در افكار و حافظه ما به جای نماند
پوشاكی پيچيده
الين شيولينو، ژوئن ٢٠٠١
"با گذشت زمان زنان زيرك و سازش پذير ايران به اين نتيجه رسيده اند كه حجاب اسلامی چيزی پيچيده تر از پوششی است كه فقط محبوس كننده باشد. برای بسياری از زنان پوشاك اسلامی تبديل به ابزاری به نفع آنها شده؛ ورودی به فضاهای عمومی. اين لباس اسلامی بود كه به آنها حق حضور درفضاهای عمومی را داد. اين لباس اسلامی بود كه به آنها حق داد كه در اداره ها كار كنند. لباس اسلامی بود كه به آنها حق داد كه به دانشكده بروند، رانندگی كنند و در خيابان ها راه بروند. دوست من، دكتر فريده فرهی، کارشناس علوم سياسی، به من گفته است كه حجاب به زنان آزادی عمل می دهد. به گفته ی او، با حجاب زنان ميتوانند از مرزها عبور كنند."
زنان و آزادی در ايران
مسعود كاظم زاده، در زباله دانی به نام ايرانيان دات كام
در دوران ديكتاتوری سرسخت رضا شاه... گروه ها و نشريه های زنانه مستقل نابود شدند. رضا شاه همچنين پوشيدن حجاب اسلامی را قدغن كرد...در دوران حكومت رضا شاه، زنان، مانند گروه های ديگر، حق ابراز كردن عقايد خود را از دست دادند
17 Of Dey
By the late Shahram Javidpour
Rastakhiz.org
(Unauthorized translation)
Three o’clock in the afternoon, on Wednesday 17th of Dey (January 8, 1936), during a special ceremony in Tehran’s teachers’ preparatory college, Reza Shah Pahlavi ordered the casting aside of the chador, and announced the emancipation of Iranian women and their entrance into Iranian society. Thus began a new chapter in the biography of the Iranian woman. In this gathering Reza Shah was accompanied by his wife and daughters who themselves, for the first time, were appearing in public without wearing their chadors.
Having met the girl scouts welcoming party, Reza Shah and his companions visited various parts of the college, and female students who had finished their studies in medicine and midwifery received their diplomas from the hands of the Iranian king himself. After Mrs. Hajer Tarbiat, a women’s representative, had finished her speech, Reza Shah addressed the company. It was addressed to the women of Iran:
“We should not forget that half of our country’s population was unaccounted for; that half of our country’s skilled forces were unemployed. Women did not figure in any statistics, as though they were creatures of a different kind and were not among the population of Iran…I am not given to pretense…and don’t wish to compare today with the days gone by, but ladies, you should consider this a great day and use the opportunities that you now have for the good of your country…You, my sisters and daughters, entering into society and having taken steps toward your own and your nation’s prosperity, know that it is your duty to work for the betterment of your country. The prosperity of the future is in your hands. You shall be the educators of the next generation and it is through you as good educators that good individuals shall generate.”
As it is indicated in Reza Shah’s speech, the main motive behind the removal of the Hijab and the conception of 17 of Dey was not to change the garment and appearance of women only, but that the ultimate goal of this historical step was the creation of an opening into social life and the removal of unyielding impediments, built of religious beliefs and interpretations, that blocked such passage.
The strategy to emancipate women, which began by the removal of the chador or the “Hijab”, had first been set in motion in Turkey and Afghanistan. It was successful in Turkey due to the violent and rigid measures taken by Ataturk, but in Afghanistan met with an uprising by Habibollah Sagha and was fully defeated with the fall of Afghanistan’s ruler Amanollah Khan. These attempts and the ensuing results in countries that were Iran’s neighbors did not escape the watchful eyes of the Iranian king, for he was not one to waste the experience thus afforded him in setting the plan in motion in his own country.
The value of Reza Shah’s contributions and sense of timing in bringing about the emancipation of Iranian women become all the more impressive when we learn, that at a time when Islam had far stronger a grip on Iranian society than either Turkey or Afghanistan, by preparing public opinion and rearing women’s inclination towards freedom for years, he brought the movement of the emancipation of women to a successful conclusion without extraordinary resistance, and laid the foundation for Iran’s most significant social transformation.
Historical documents show that along with the coup of 1921 and the transfer of power (from the Qajars) to Commander Reza Pahlavi, there came an outpouring of the demand for freedom from the women of Iran. They also show that the preliminary arrangements and the laying of the intellectual foundations in support of emancipation commenced with the beginning of the reign of Reza Shah, culminating in 17 of Dey finally, after more than ten years of continuous effort and struggle.
Association of Women’s Vigilance, Association of Women’s Progress, Association of Patriotic Women, Women’s Club…and also such newspapers as the Blossom in Tehran, Women’s Language in Esfehan, Welfare Courier in Rasht, Girls of Iran in Shiraz…that were managed and published by Iranian women, are but some efforts, years before the abolishment of the “Hijab”, to encourage open-mindedness (among women themselves, especially), understanding and acceptance of such change. The creation of coeducational elementary schools, the singing of national and patriotic songs during ceremonies, the rule directed at government officials and army personnel to be accompanied by their female partners in official parties and ceremonies, ratification of the Marriage Law and the creation of official marriage and divorce offices in the country, the establishment of Teachers’ colleges for girls, the creation of midwifery schools, the creation of women’s technical school, the dispatch of the first group of female students to Europe and many other acts of the kind, are among the productive efforts that were made during this ten-year period.
Such noticeable efforts, and the appearance of alterations in Iranian society, were not lost upon foreigners. This is illustrated by a report on the subject by the British charge d’affairs to his government. In the archives of the British Foreign Office there exists a letter, numbered 401, and dated September 7, 1928 (7 years before 17 of Dey), which this country’s charge d’affairs in Tehran had written to the British Foreign Secretary. He writes:
“Until recently in the streets of Tehran, women and men would walk on opposite sides of the street, but now women accompany men to the restaurants, they sit at the same table, they go to the movies together, and together ride in carriages and cars, of course with the chador, but they’re not as insistent in covering their faces as before.”
This document shows that at least seven years prior to 1936, great steps had already been taken and much effort had already been made in removing the centuries-long social barrier to allow the joint presence of women and men in social space.
Nor did such changes escape the machinations of other foreigners and their agents. In July 1935, a man called Bohloul (Mohammad-Taghi Neishaburi) went up to the pulpit of city of Mashhad’s Goharshad Mosque and, accompanied by thousands of villagers from around Mashhad, who had poured into the city armed with shovels, hatchets and sickles, started a riot under the pretext that the government had interfered in the affairs of the clergy.
Bohloul, who had come to Mashhad hours before the riots, wished to play, with foreign aid, the same role played by Habibollah Sagha in Afghanistan earlier. But his plan was destroyed by the government’s vigilance and decisiveness, which by crushing a riot that could have spread to other parts of the country, put an end to this sinister conspiracy in its inception.
Bohloul escaped to Afghanistan, living abroad for 43 years under British protection, only to return with the establishment of the Islamic Republic and the creation of a regime that 43 years earlier he himself wished to create, to welcome Ayatollah Khomeini.
Almost six months after the riots in Mashhad, Reza Shah the Great, with an intelligent sense of timing, and after at least ten years of effort and preparation, took the step to abolish the Hijab in Iran, launching Iran’s great social transformation and paving the way for the women of Iran to reach the high position they were able to attain during the reign of his son, Mohamad Reza Shah Pahlavi.
Friday, January 06, 2006
Another response to Friedman
International Herald Tribune
FRIDAY, JANUARY 6, 2006
Iran under the shah
Thomas Friedman's article, "A shah in a turban" (Views, Dec. 24), poignantly illustrated the rift between Iran's clerical dictatorship and the country's population, especially the youth. However, an inappropriate headline and cartoon by Kal undermined what was informative and valuable in his article.
The implication that the shah's reign bears any resemblance to the present regime is inaccurate. Under the late Mohammad Reza Pahlavi, Iranians enjoyed incomparably better lives than what they have to endure today; moreover, the prospect for a stable Middle East appeared promising.
Jews and other religious minorities thrived and prospered under the shah, who promoted religious freedom and tolerance. During World War II, Iran assisted many Jews fleeing the Nazis by issuing them Iranian travel documents, a policy that was continued for Middle Eastern Jews expelled from their respective countries.
Farah Pahlavi, New York
اسم من علی هست ولی اگر اين لجن ها نوروز ِ ايران رو به غدير تغيير دهند من که اسمم رو عوض ميکنم ( شايد بگذارم ابن ملجم ) . پسر اين آقای خزعلی که يک انتشاراتِ کذائی چاپِ کتاب پزشکی داشت ۷-۸ سال پيش پول حق الترجمه ما رو خورد موقعی که من دانشجو بودم و به اين پول احتياج داشتم. وقتی رفتيم و ازش سوال کرديم طوری صغرا کبرا چيد و از صحرای کربلا و حضرت زهرا صحبت کرد که از همه چيزِ مربوط به اين دين زده شدم . مردک آخر هم پول ما رو نداد. اين است اسلامی که آقای خزعلی و پسرشان تبليغ ميکنند
A photo album
A U-Turn by Britain
The Independent
Wednesday, January 04, 2006
:معاون آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبري
خوشبختانه طرح هاي كوتاه مدت انجام شده است و در حال اجراي طرح هاي درازمدت هستيم كه"
از آن جمله مي توان به دانشكده حج، دايره المعارف حج، دانشنامه حج، آموزش چندساله
".زبان عربي و... اشاره كرد
هم ميهنان گرامی، خواهش ميكنم پس از خواندن گزارش استفراغ آور به اين مقاله از يكی از اعضای جبهه ملی ,شعبه ی برون مرز خانه ی عفاف, نيز نگاهی بكنيد، يعنی همان كسانی كه خود برای من و نسل سوخته ی ما اين جمهوری را "افتتاح" كردند
.خوانديد؟ بدبخت نسل جوان ايرانی. ٢٧ سال نسل كشی، تازه ما بدهكارهم هستيم و نميدانستيم
.به خدا كثيف ترين آخوند هزاران بار بيشتر از اين فسيل، اين حسني كرواتی، و امثالش شرف دارد
Tuesday, January 03, 2006
به ياد داريد چگونه مزد بگيران دشمنان ايران و طوطی "روشنفكرها" ، كه ايرانی ضعيف و حقير ميخواستند، پادشاه ايران را "ژاندارم خليج پارس" ميناميدند؟ آيا بد بود كه دولت ايران، با اين همه دشمن حسود، سرپرست و نگهدار آبها و زمينهای كشورمان باشد؟
اكنون کشورهای کوچکی همچون کویت هم جرأت دست درازی به حریم ايران را پیدا کرده ورسما اعلام می کنند با وجود عدم دستیابی به توافق با طرف ایرانی کار اکتشاف گاز را در یکی از مناطق فلات قاره ایران آغاز کرده اند
آفتاب