Child Brides in the Islamic Republic of Afghanistan
نمايش اسلايد
"در دنيا كشور مسلمانی (!) وجود ندارد كه مردمش به اندازه مردم ايران نسبت به دين بی اعتقاد باشند."
هویت ایرانیان
رضا ایرانی
آقای گنجی در سخنرانی خود با عنوان «رابطه اسلام با غرب، دين در حيطه صلح» یکصدو سه بار از " اسلام " یاد می کند و تنها دو بار واژه " ایران " را نام میبرد.
پنجم امرداد
نوشته: زنده ياد شهرام جاويدپور
نشريه ايرانمهر، سال پنجم، شمارهء ٥٥
مرداد ماه ١٣٨٢
هنگامی كه محمد رضا شاه پهلوی در جايگاه پادشاهی ايران قرار داشت و در قدرت بود، داوری در بارهء او با وجود دوستان و دشمنانی كه بيشتر به خاطر منافع شخصی و نه مصالح ملی، از او ستايش و يا بدگويی ميكردند، شايد چندان آسان نبود و در پس گردوغبار اين دوستی ها و دشمنی های سودجويانه، دشوار ميشد چهرهء راستين او را ديد و در باره اش قضاوت كرد. ولی با گذشت ايّام، امروز كه می توان سيمای اين شخصيّت تاريخی را با فرو نشستن تندباد رويدادهای آن دوران، به گونه ای روشن در چشم انداز تاريخ ديد، اين قضاوت به مراتب آسانتر است. امروز ديگر حق قضاوت واقعی در بارهء كاركردهای محمد رضا شاه پهلوی با تاريخ است و ترازنامه نهايی اوست كه به دور از پيشداوری های بی بايه، جايگان راستين اين پادشاه را در تاريخ ايران نمايان می سازد.
محمد رضا شاه پهلوی هنگامی به پادشاهی رسيد كه اوضاع آشفته ايران اشغال شده، ميلی برای زمامداری در كسی بر نمی انگيخت و به گفتهء خود محمد رضا شاه، پادشاهی بر يك مشت مردم فقير افتخاری نداشت. اگر چه زيربنای استقلال، يكپارچگی و حاكميت ملی در دوران رضا شاه بزرگ در ايران استوار گرديده بود، ولی از نظر پی ريزی زيربنای اقتصادی و آموزشی، ايران هنوز در مراحل ابتدايی به سر می برد و اين در حالی بود كه در توفان جنگ جهانی دوم، بسياری از دستاوردهای آن دوران نيز از ميان رفته بود.
در چنين شرايطی، محمد رضا شاه پهلوی فرمان تاريخ را برای بازسازی ايران بر شالوده ای كه رضا شاه بزرگ بنيان گذاشته بود، به عهده گرفت. در درازای پادشاهی خود با بحرانهای سياسی و اجتماعی بسياری روبرو شد و چندين بار تا پای مرگ پيش رفت ولی با وجود همهء اين گرفتاريها توانست جنبش بزرگ تجديد حيات ملّی را در ايران رهبری كند و آن را به صورت بارزترين و موفق ترين نمونه در تمامی كشورهای جهان سوم در آورد.
در سال ١٣٥٧ هنگامی كه محمد رضا شاه پهلوی كشور را ترك می كرد، ايران كشوری نيرومند و سربلند بود و نقش كارآور مؤثری در صحنهء بين المللی داشت. در دوران پهلوی دوم، شايد برای نخستين بار در تاريخ ايران، برای سازندگی كشور برنامه ريزی شد و اجرای اين برنامه های عمرانی كه تا سال ١٣٥٦ ادامه داشت و با رويداد انقلاب اسلامی متوقف گرديد، نتايج شگرفی در پيشرفت و سازندگی ايران داشت.
در سال ١٣٤٢، در آغاز برنامهء ٤ سالهء عمرانی سوم، درآمد ناخالص ملّی كشور ٤ ميليارد دلار بود و اين درآمد در سال ١٣٥٦ به ٥٣ ميليارد دلار رسيد و در درازای ١٤ سال، ١٣ برابر گرديد. رشد سالانه صنعتی ايران از سال ١٣٤٢ تا ١٣٥٦، به ٢٠ درصد رسيد و به صورت بزرگترين رقم رشد جهانی درآمد و اين در حالی بود كه درآمدهای نفتی كشور تنها ٤٠ درصد از توليد ناخالص سالانه را تشكيل می داد.
صنعت فولاد، هستهء مركزی برنامه های بزرگ صنعتی ايران بود. در مجتمع آهن و فولاد اصفهان در سال ١٣٥٦ نزديك به ٢ ميليون تن فولاد توليد می شد. در سال ١٣٥٦ درآمد ايران در صنعت پتروشيمی كشور كه آن را "صنعت جهان فردا" می خواندند، نزديك به ٤٠٠ ميليون دلار بود و توليد صنعت آلومينيوم در اراك و ساوه به ٧٢ هزار تن می رسيد. گاز ايران كه در گذشته توسط شركت "بريتيش پتروليوم" آتش زده می شد و بر باد می رفت، با قرارداد فروش آن به اتحاد جماهير شوروی، سالانه به طور متوسط ٣٨٠ ميليون دلار برای كشور درآمد داشت.
در فاصله سالهای ١٣٤٢ تا ١٣٥٦ (در مدت ١٤ سال) توليد برق ايران از ٢ ميليون و ٣٠٠ هزار كيلووات ساعت، به ٢٠ ميليارد كيلووات ساعت رسيد و ٨ سد بزرگ با ١٢ ميليارد متر مكعب آب و امكان آبياری ٨٠٠ هزار هكتار زمين، ساخته شد و ٥ سد بزرگ ديگر در دست ساختمان بود.
در سال ١٣٥٦ بيش از ١٠ ميليون دانش آموز و ٢٠٠ هزار دانشجو در ٢٠ دانشگاه و ١٣٥ آموزشگاه عالی كشور دانش می آموختند و بيش از ٧ ميليون نفر از آنان از آموزش رايگان و ٦ ميليون تن از تغذيه رايگان بهره می بردند.
در دوران محمد رضا شاه پهلوی، زنان ايرانی به آزاديهای بيشتری دست يافتند كه مهمترين آنها حق شركت در انتخابات و شركت در سرنوشت كشور بود. برابر قانون انتخابات مجلس شورای ملی ايران، زنان ايرانی در كنار گدايان، آدمكشان و دزدان، از حق شركت در انتخابات بی بهره بودند و با اينكه سالها از انقلاب مشروطيت در ايران می گذشت، اين ننگ هنوز بر دامان جامعه ايرانی نمايان بود. تغيير قانون انتخابات مجلس شورای ملی، اگر چه با مخالفت ارتجاع سياه روبرو شد، و سبب فتنه اول خمينی گرديد، ولی راه زنان و دختران ايرانی را برای رسيدن به وكالت و سفارت و وزارت و شركت در سرنوشت كشور باز كرد.
درآمد نفت ايران از سال ١٣٣٦ تا ١٣٥٦ از ٢٠٠ ميليون دلار به ٢٠ ميليارد دلار رسيد و به گفته ای ديگر در درازای ٢٠ سال ١٠٠٠ برابر شد و انقلاب نفتی شاه ايران، جهان صنعتی را به لرزه انداخت. سياست خارجی ايران بر پايهء روابط دوستی با كشورهای بلوك شرق و همكاری با دنيای غرب و رابطهء نيكو با جهان سوم كه سياستی مستقل و روشی واقع بينانه برای حفظ صلح در جهان به شمار می رفت، از جمله پيروزی های چشمگير ايران در آن دوران بود. كشور ما در پناه اين سياست پس از قرارداد الجزاير در سال ١٩٧٥، به جز ٣ كشور كوبا و ليبی و يمن جنوبی با همهء كشورهای دنيای آن روز روابط دوستی و احترام متقابل داشت.
به جراًت می توان گفت ترازنامه محمد رضا شاه پهلوی بنا بر آمار و ارقام و اسنادی كه از دوران او به جای مانده است، نه تنها در ١٤٠٠ ساله تاريخ اسلامی ايران همانند ندارد، بلكه در دوران پرشكوه پيش از اسلام نيز جز چند مورد انگشت شمار، همانندی ديده نمی شود.
مقايسهء ايران دهه های ٦٠ و ٧٠ ميلادی با كشورهای پيشرفته صنعتی جهان، آن هم در آغاز قرن ٢١ ميلادی، اگر مغرضانه نباشد، بی ترديد نابخردانه است. برای شناخت دست آوردهای دوران پهلوی دوم، دوران او را بايستی با دوران های مشابه آن در قرن ١٩ و نيمهء اول قرن ٢٠ مقايسه كرد، نه با جهان امروز.
بی ترديد محمد رضا شاه پهلوی همانند هر رهبر ديگری، در درازای زندگانی پر ماجرای خويش، مرتكب اشتباهاتی شد، ولی همان گونه كه خود او در كتاب "پاسخ به تاريخ" نوشته است، تلاش پيگير وی برای پيشرفت و سربلندی و سرفرازی ايران و ايرانيان، هرگز اشتباه نبود. اگر امروز می بينيم ايرانيان به عنوان تنها ملت خاورميانه در برابر يكی از خونخوارترين رژيمهای اين منطقه به پا خاسته اند و برای آزادی و رهايی خود دلاورانه سركردگان تروريسم جهانی را به چالش خوانده اند، تجلی و عصارهء آرمانهای ميهن پرستانه و آزاديبخشی است كه در دوران پهلوی در ايران آغاز شد و به اوج رسيد، و توانايی برخورداری ايرانيان را از اين برتری چشمگير فراهم نمود.
در سالروز درگذشت اين ايران ساز بزرگ كه نامش پس از گذشت ٢٣ سال (و اكنون ٢٦ سال) از مرگ او، هنوز بزرگترين و تواناترين دشمن برای نابكاران چيره بر ايران به شمار می رود و بر بنياد نظام تروريستی آنان لرزه می افكند، يادش را گرامی می داريم و باور داريم در روزی نه چندان دور، در ايرانی آزاد و آباد و سربلند كه آرمان والای اين پادشاه ميهن پرست بود، جشن با شكوه ستايش از وی را آنگونه كه شايستهء اوست، برپا كنيم.
منابع:
"جنايت و مكافات"؛ جلد ٤؛ دكتر شجاع الدين شفا.
"آگاهی از نا آگاهی"؛ مهندس محمد خوش خلق.
"پاسخ به تاريخ"؛ محمدرضا شاه پهلوی.
"آقای خامنه ای، كه منتقد [محمد رضا] شاه [پهلوی] بود، بايد ميديد كه اوضاع به كدام سو ميرود!"
عليرضا نوری زاده.
٢٦ جولای ٢٠٠٦.
تاریخ شاهنشاهی پهلوی ها، تاریخ لایه های روان ایرانی می باشد
بخش نخست
كيهانگشت
"تاریخ شاهنشاهی پهلوی ها، تاریخ لایه های روان ایرانی می باشد که انکار و تحقیر و تقلیب و خصومت با آن، انکار « بود و تاریخ ایرانی » می باشد. انکار و قیچی کردن پُل ارتباطی با تاریخیسیت که من، برآمده ی آن هستم. انکار میراثیست که من در بطن و گستره ی آن، پروریده و بالیده و شکوفا شده ام. انکار تاریخ شاهنشاهی پهلوی ها و خصومت کور و عقده ای با آن، انکار تاریخ خود به معنای اصیل کلمه است. از این رو، شناخت تاریخ خویش؛ یعنی آن را بررسی کردن و شناختن ژرف و سنجشگری کردن بدانسان که بوده است؛ نه بدانسان که با اغراضها و خصومتها، منفور جلوه داده می شود. من کوشیده ام با بررسی خودم در آغاز از مبانی عقیدتی آن طیف از خاصمان عصر شاهنشاهی پهلوی ها بیاغازم که هنوز، خواسته و ناخواسته، کثیری از آنها در همدستی با حُکّام فقاهتی، نقش کلیدی در امتداد فجایع ایرانزمین دارند و سپس چکیده ی تجربیات و دیدگاه خودم را در پایان جُستارم در باره ی تاریخ شاهنشاهی پهلوی ها بر زبان برانم."
قلعه ی باستاني شهر قلعه ی تل با پيشينهي تاريخي بيش از ٢٥٠٠ سال كه يادگار دوران ايلاميان در اين منطقه است، روز به روز به دليل نبود متولي خاص و انجام بازسازي تخريب ميشود.
كشف نقاشی ١٥٠٠ ساله ی ايرانی در افغانستان
محققان ژاپني از كشف يك اثر نقاشي قرن هفتم ميلادي از يك پرندهي افسانهيي ايراني، در خرابههاي باميان افغانستان خبر دادند.
به گزارش خبرگزاري ايسنا، اين گروه ژاپني، اين نقاشي را كه حاكي از تاثير ايران قبل از اسلام بر مذهب بوديسم، است با تصويري از يك پرنده كه بهنظر ميرسد سيمرغ - پرندهي بزرگ و قدرتمندي كه در افسانههاي دورهي زرتشت ايران نمود پيدا كرد - باشد، از زير خاك بيرون آوردند.
فرانسپرس گزارش داد كه اين نقاشي از رنگ و رو رفته، پس از آن پيدا شد كه محققان ژاپني گرد وغبار را از يك غار بودايي در بايمان زدودند.
اين منطقه جايي است كه طالبان در سال ٢٠٠١ ميلادي، بلندترين مجسمههاي بودا را با يك هزار و پانصد سال قدمت در جهان را بهوسيلهي ديناميت منهدم كردند.
"معتقدم كه اهداف ايران و آمريكا درعراق و ديگر نقات جهان عرب همسان شده اند و اكنون عرب ها ميان پتك آمريكا-اسرائيل و سندان ايران قرار گرفته اند."
اين برنامه ادامه ی گفتگويی بود كه دو هفته پيش با ناخدا آريابان در باره ی نقش او در عمليات ناوچه ی "تبرزين" انجام گرفت.
اعتراض سياستمداران غربی، نوكرانشان در لباس چريك و مجاهد و توده ای، و يارانشان طوطی "روشنفكران ايرانی" را به توانمندی ميهنمان، و ريشخندهايشان به پادشاه ايران را به ياد می آوريد؟
عمليات خاكبرداري براي گاز رساني جمهوری اسلامی به ارمنستان منجر به تخريب بخش هايي از شهر باستاني "اژدها داشي" در استان آذربايجان شرقي شد. كارشناسان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري پيش از اين ، نسبت به ممنوعيت اين اقدام شركت گاز هشدار داده بودند. قدمت "اژدها داشي" به هزاره اول پيش از ميلاد مي رسد.
تهديد غيرمستقيم شيمون پرز به كشور و مردم ايران، پس از ٢٧ سال لاس زدن با جمهوری انيران اسلامی.
---تلاش كردم ولی هنوز مقاله يا گفتگويی را پيدا نكرده ام كه خبر را تاييد كند. البته، شگفت زده نخواهم شد.
سخنرانی سید محمد رضا خاتمی در لندن در باره ی "اصلاحات و اصلاح طلبان بعد از سوم تیر"!
لينك از وبلاگ هودر
در پست فطرتی اين جانيان محدوديتی نيست
با اين چنين وقاحت و بی شرمی كمتر برخورد كرده بودم. مقاله ایست در مستراح "گويا"، از چيزنويسی با نام مستعار "ف.م. سخن". در باره ی اكبر گنجی و در پشتيبانی از او نوشته شده است، ولی بخشی كه توجهم را جلب كرد موضوع ديگري است و ربطی به گنجی ندارد. در ميان نوشته اش پس از مطرح كردن پرسش "در مقابل حرکت گنجی و اسلام دموکراتيک اش چه بايد کرد؟" افزوده ميكند: "اين همان سوالیست که ما در سال ۱۳۵۷ مطرح نکرديم... سوالی که شايد خيلی از ما در دل داشتيم ولی نه میتوانستيم و نه میخواستيم آن را مطرح کنيم."
ملاحظه فرماييد چگونه آن ناتوانايی و ناخواستاری را توجيه ميكند:
"سال پنجاه و پنج، سوال را مطرح نکرديم چون خريد و فروش کتابهای آيت الله خمينی ممنوع بود و کسی که کتابهايش ممنوع باشد، معلوم است حرفش درست است و نيازی به سوال از او نيست [ديگر كتابهای اسلامی هم ممنوع بودند؟ با پيشينه ی افراطيون اسلامی در ايران آشنايی نداشتيد، شما ای كه كتاب خوان بوديد؟]. سال پنجاه و شش، سوال را مطرح نکرديم چون با ساواک خونخوار [همان ساواكی هايی كه سينما ركس را به آتش كشيدند!] رو در رو بوديم. سال پنجاه و هفت، سوال را مطرح نکرديم چون با چماقداران و گارد شهربانی [قاضی-آخوندهای جنایتکار هم همين اتهام را به پاسبانهای ايرانی نسبت ميدادند] در حال نبرد [بخوانيد جهاد] بوديم. سال پنجاه و هشت، سوال را مطرح نکرديم چون عوامل آدمکش رژيم پيشين که اکنون لقب ضدانقلاب را يدک میکشيدند دست در کار آشوب و هرج و مرج بودند. سال پنجاه و نه، سوال را مطرح نکرديم چون صداميان به ما هجوم آوردند و برای حفظ کشور مجبور به جنگ بوديم. به سال شصت که رسيديم، ناگهان متوجه شديم که ديگر خيلی دير شده است. حکومت ارکانش را مستحکم کرده و ديگر اجازهی طرح سوال به احدی نمیدهد. ديديم ما را -حتی به خاطر سوالاتی که در ذهن داريم- در صف ضدانقلاب قرار داده اند. ديديم در عرض سه سال غيرخودی شده ايم."
روزي که مرداويز قهرمان ملي ايرانيان همدان را آزاد ساخت
١٦ ژوئيه سال ٩٣١ ميلادي "مرداويز" قهرمان ملي ايرانيان كه براي احياء كشور مستقل ايران كمر همت بسته بود شهر همدان را از عوامل خليفه عباسي پس گرفت و آنجا را به نام "ايران" متصرف شد. همدان كه از آن به عنوان نخستين پايتخت ايران در هزاره اول پيش از ميلاد نام برده مي شود در سال ٦٤٢ ميلادي (سال شكست ارتش ايران از اعراب مسلمان در نهاوند)، سقوط كرده بود.
مردآويز حکمران شمال ايران سپس كاشان و اصفهان را متصرف شد؛ اصفهان را پايتخت ايران اعلام كرد و نخستين جشن سده پس از اضمحلال امپراتوري ساسانيان را در بهمن ماه در سال ٩٣٣ ميلادي در آن شهر برگزار كرد و قصد حمله به بغداد و پايان دادن به خلافت عباسيان را داشت كه به علت سختگيري نسبت به فراهم آوردن مراسم "نوروز" كه مي خواست عينا مطابق عهد قديم باشد به دست کارکنان غير ايراني اش كشته شد.
ابوجعفر محمد ابن جرير طبري مورخ نامي ايران و صاحب تاريخ ١٦ جلدي طبري به سال ٩٢٢ ميلادي درگذشت و موفق نشد شرح قهرماني هاي وطندوستانه هموطن خود، مرداويز، را برنگارد. در آن زمان در هر گوشه اي از ايران قهرماناني بپاخاسته بودند تا به وطن عظمت گذشته و استقلال بخشند و زبان پارسي را زنده نگهدارند كه درميان مازندراني ها و گيلاني ها (ديلمان) - اسفار (اسوار)، ماكان، مرداويز و پسران بويه بلند آوازه ترند.
حاجی آقا
صادق هدایت
با سپاس از بانو نادره افشاری، كه اكنون دبیری بخش "داستان و در بارهی داستان" مجله ی ادبيات و فرهنگ را به عهده گرفته اند.
--- ("مهندس") بهرام مشيری
مرد بناهای ماندگار
گفتگوی نيمروز با مهندس هوشنگ سيحون، پدر مهرازی نوين ايران
---به امر رضاشاه طلبه هاى مدرسه مروى را به جاى ديگرى بردند و آنجا را تبديل كردند به مدرسه هنرهاى زيبا اما بعد از رفتن رضاشاه، آخوندها آمدند و ما را بيرون كردند!
---من اولين و تنها دانشجوئى بودم كه تا آن زمان در ايران ديپلم معمارى گرفته بود.
---اولين بناى يادبودى كه ساختم آرامگاه بوعلى بود، بعد بناى آرامگاه نادرشاه، خيام، فردوسى، عارف قزوينى و كلنل پسيان را ساختم و مجموعاً استخوان هاى شش شخصيت بزرگ را در آرامگاهشان جابجا كردم!
---دانشجويان را وادار مى كردم كه براى نقشه بردارى بناهاى تاريخى بخصوص آنها كه ثبت نشده اند يا ثبت شده اند ولى فاقد نقشه و اسناد لازم هستند بروند و خود من هم در سفر به تمام ايران در معيت آنها بودم. اين برنامه كمك مؤثرى بود كه يك دانشجوى رشته معمارى بداند كه ايران يعنى چه؟ ايران يك منبع بزرگ معمارى و تمامش يك موزه معمارى است. اين برنامه كه تا زمان وقوع انقلاب ادامه داشت. به بينش دانشجويان كمك مى كرد تا بدانند براى چه مردمى و چه آب و هوائى و چه شرايط جغرافيائى كار مى كنند.
---تمام سعى بنده اين بوده است كه اين بناها جنبه هنرى داشته باشد و بدينوسيله ايران از صفحه ذهن ها فراموش نشود. بنده ايران را به حد پرستش دوست دارم.
---ايرانى بودن يعنى شناختن نيازهاى ايران و ويژگى هاى جغرافيائى و اقليمى ايران.
---ما با آن همه پيشينه درخشان در معمارى نبايد دنباله روى معمارى غرب باشيم.
---[وقتى كه انقلاب شد] بنده در ايران بودم و هنگامى كه خواستم از ايران خارج شوم گفتند ممنوع الخروج هستى. پرسيدم به چه مناسبت؟ گفتند: خودتان بهتر مى دانيد!
---پس از انقلاب مرا به اتهام رياست و استادى دانشكده هنرهاى زيبا و دلايل واهى ديگرى ممنوع الخروج كردند ولى شخص ناشناسى به دادم رسيد و با كمك او نجات يافتم. ناچار كشورى را كه به حد پرستش دوست دارم ترك كردم.
---پيش از انقلاب ساختمان ها براساس اسلوب و قاعده درستى كه سازمان شهرسازى تهران تصميم مى گرفت ساخته مى شد. تعداد طبقات و تراكم ها، مقدار فضاى سبز و اندازه كوچه ها به درستى و وقت در نظر گرفته مى شد. فضاى سبز حكم ريه را براى تنفس يك شهر دارد. ميزان فضاى سبز ما از نظر بين المللى به هيچوجه قابل مقايسه با جاهاى ديگر دنيا نيست. به باغ هاى عمومى و شخصى ما تجاوز شده و حتى در اين اواخر شنيدم كه كنار تالار نمايش شهردارى واقع در خيابان پهلوى و شاهرضا ساختمانى ساخته اند بدون در نظر گرفتن مقياس هاى فنى و پى ساختمان. در نتيجه اين بى دقتى ساختمان ريزش كرده است. از اين موارد زياد اتفاق مى افتد كه جاى تأسف بسيار است.
---معمارى امروز ايران روى هيچ معيار درستى نيست و خدا نكند كه در تهران زلزله اى روى دهد. من به ضرس قاطع عرض مى كنم كه آنچه ساخته شده تحت شرايط فنى صحيح ساخته نشده است. در اين ساختمان ها محاسبات زلزله لازم است، مطالعات فنى لازم است. اين ها همينطور ساخته اند و رفته اند جلو. كنترلى در كار نيست. اين مشكل تنها مربوط به تهران هم نيست. اين مرض به همه شهرستان ها سرايت كرده است.
---سد سيوند اگر ساخته شود نه تنها به آرامگاه كورش بلكه به محيط زيست آن سامان و منابع كشف نشده زير زمينى در آن نواحى به شدت لطمه مى زند.
چند نمونه از آثار مهرازی مهندس هوشنگ سیحون:
آرامگاه پور سينا (همدان )
آرامگاه عمرخيام (نيشابور)
آرامگاه و موزه نادرشاه افشار (مشهد)
آرامگاه کلنل محمد تقی خان پسيان
آرامگاه كمال الملك (نيشابور)
مؤسسه آموزشى فرح
موزه توس (آرامگاه فردوسى)
مجلس شوراى ملى
سازمان نقشه بردارى كل كشور
بانك سپه (توپخانه)
سينما آسيا
سينما سانترال
كارخانه كانادادراى ("زمزم" فعلى ) در تهران و اهواز
دوستی که چندی قبل از سفر چند ماهه به کانادا بازگشته بود نقل می کرد در کانادا ساختمانی وجود دارد با ۱۶۰ سال قدمت، قصری ١٣٧ ساله و ساختمانی با قدمتی در همين حدود در يک پارک، که به عنوان سابقه تاريخی و مانده های قديم اين کشور محلی شده برای جذب علاقمندان.
اين را گفتم تا بگويم در شهرری کاروانسرايی مربوط به دوره صفوی به نام کاروانسرای شاه عباسی را ديدم که از حجره های آن به عنوان انبار مصالح ساختمانی و سيمان استفاده می شود....
قضاوت با شما و خوانندگان!
"سال گذشته، ١٣٠ هزار دانشآموز تحت پوشش برنامهاي دارالقرآن قرار گرفتند كه پيشبيني ميشود اين رقم امسال به ٤٠٠ هزار نفر برسد...فلسفه تعليم و تربيت اسلامي به عنوان ريشه تمام برنامههاي آموزش و پرورش در دستور كار قرار دارد و هر برنامهريزي در آموزش و پرورش بر اساس فلسفه تعليم و تربيت اسلامي صورت ميگيرد."
البته چون اين چند صد هزار دانشآموز ايرانی اسير و زندانی به شمار نمی آيند، و نقش عبدالکريم سروش در "انقلاب فرهنگی" و پايه گزاری زندانهای تاريك "آموزش و پرورش" اسلامی فراموش شده است، طبيعتا شعار "زندانی سياسی، آزاد بايد گردد!" سر دادن با پيروانش هم نبايد احمقانه بنظر برسد.
"غرب بجای بلند کردن صدای بن لادن های ایرانی و ملاعمرهای ایرانی باید صدای مسلمان دموکرات ایرانی را بشنود. صدای آیت الله منتظری، صدای عبدالکریم سروش ها، محسن کدیور. من سعی می کنم پیام آور صدای صلح از ایران به جهان باشم."
ظاهرا اكبرواسلاو خان و طرفداران "مبارزش" از تقويت گسترده و بازتاب مغرضانه و يك طرفه ی صدای "مسلمان دموکرات ها" در مطبوعات "آزاد" و "معتبر" جهانی در مقابله با فرياد ايرانيان و به درازا كشيدن عمر جمهوری عزيزشان بدينوسيله بيخبرند.
درضمن، ديدن نام نادره افشاری در اين ليست بسيار افسوس انگيز است.
رئيسجمهور در ديدار دبيركل اتحاديه عرب با بيان اين كه امروز ميان ايران و كشورهاي عربي هيچ فاصلهاي وجود ندارد، بر لزوم توجه به مصالح امت اسلامي به عنوان مهمترين عامل در روابط خارجي كشورهاي اسلامي تاكيد كرد.
هفته نامه ساندي تلگراف بر اساس مدارك و اسناد محرمانه اي اعلام كرد بي بي سي براي گزينش هزاران نفر از كاركنان خود از اداره امنيت انگليس (MI5) كمك گرفته است.
به گزارش فارس به نقل از پايگاه اينترنتي اين هفته نامه، اسناد محرمانه اي كه به دست اين نشريه رسيده است آشكار كرد كه بي بي سي به MI5 اجازه داده تا پيشينه و وابستگي سياسي هزاران نفر از كاركنانش را از طريق شيوه هاي مختلف جاسوسي، مشخص كند.
اين هفته نامه اعلام كرد هزاران نفر از گويندگان خبر ، خبرنگاران و ساير كاركنان اين شبكه خبري زير ذره بين جاسوسان سازمان جاسوسي انگليسي بودهاند.
اين اسناد از همكاري برخي سازمانهاي سري ديگر انگليس با بي بي سي نيز خبر مي دهد.
اين مدارك همچنين به وضوح نشان مي دهد برخي پرسنل اين شبكه خبري كه وابستگي هاي خاصي دارند، در شغلشان ترفيع پيدا نمي كنند.
برخي اسناد مربوط به سال 1983 نشان مي دهد كه اين شبكه خبري اطلاعات پرسنل خود را در اختيار MI5 قرار مي داده است تا اين افراد زير نظر اين سازمان جاسوسي باشند.
شبكه خبري بي بي سي در مورد اين گزارش تاكنون اظهار نظر نكرده است.