Friday, August 28, 2009

partow nooriala-islamic feminism

آزادی های ظاهری زنان، همراه با سرکوب و بستن دهان ها و قلم هايشان در دوران پهلوی، و "رشد بالا" و "ارتقاء سطح فکر" زنان و مردان در دوران خاتمی عزيز

پرتو نوری علا

"در دوران هر دو پهلوی ... زنان ([آنهم فقط] در محدوه زنان مرفه شهری) از یک سری آزادی های ظاهری در اجتماع برخوردار بودند... در زمان پهلوی ها به علت تمایل هردو پادشاه به جوامع مدرن غربی*، امکانات تحصیلی بالا و اشتغال در خارج از خانه برای زنان فراهم شد و حتی حق رأی نیز به آنان اعطا گردید. البته نمی دانم به چه منظور! زیرا به حکومت سلطنتی که کسی رأی نمی دهد. حتماً حق رأی برای انتخاب نماینده در مجلس بود.... در پهلوی دوم، با تأسیس سازمان زنان و گرفتن چند فتوا از چند تن از روحانیون، اصلاحاتی نیز در زمینه قوانین خانواده به نفع زنان بوجود آمد."

"...خود محمد رضا شاه...به برابری زن و مرد مطلقاً اعتقادی نداشت. او در مصاحبه ای با باربارا والتر[ز] و در حضور همسرش فرح دیبا (اشاره به شهبانو فرح پهلوی است)، زنان را لایق اداره مملکت و کشورداری ندانست و در مصاحبه با اوریانا فالاچی نیز با ذکر این مطلب که حتی بهترین آشپزهای دنیا مرد هستند، آشکارا عدم برابری زن با مرد را تأیید کرد."

"یک بار دیگر نیز، زنان به امید دست یافتن به خواسته هایشان بطور گسترده در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری ایران شرکت جستند و به نامزد انتخاباتی خود آقای خاتمی رأی دادند و او را به ریاست جمهوری برگزیدند. گرچه فعالیت های زنان در تمام زمینه ها در دوران هشت ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی** بویژه دوره اول، رشد بالایی داشت و باعث ارتقاء سطح فکر نه تنها زنان که مردان و بویژه جوانان نیز بود، اما بخاطر جوّ نابهنجار سیاسی و تصمیم گیریهایی فرای اختیارات رئیس جمهور، بار دیگر زنان موفق نشدند تا بطور قانونی به حقوق انسانی خود دست یابند."

====
* ميدانيم كه مدرن بودن، مانند انسان بودن و از حقوق انسانی برخوردار بودن، غربی است و ايرانيانی كه كشوری مدرن ميخواستند در اصل از غرب تقليد ميكردند!

** از آنجا كه خاتمی دجال (كه مانند ديگر ملايان نان و پنير می خورد و نيازی به آشپز ندارد) ديدگاه های "فمنيستی" و نوری علائی خودش را با والترز و فالاچی در ميان نگذاشته، رفيق حاج اكبر گنجی هيچ سندی از اينكه آخوند كثيف عدم برابری زن با مرد را تأیید کرده در دست ندارند!

Wednesday, August 26, 2009

Daryoush Homayoun-greens

"می باید به آنان که می خواهند با کنار زدن عناصر تبهکار به حکومت رنگ بهتری بدهند کمک کرد"!!

داريوش همايون؛ گفتگو با نشريه تلاش

"جنبش سبز ايران يک بلندگو، يک پايگاه مبارزاتی و يا يک مرکز خبری ندارد"!!

بله، صد ها سايت اينترنتی، مراكز "خبری" و پشتيبانی آشكار رسانه های اربابان از سبزالله فقط در انديشه توطئه آميز ما بوجود آمده اند و همه اش خيالی است.

Saturday, August 15, 2009

Kaikhosrow Arash Gorgin

پند یک رنگ شده ی دیروز به 68 های نوین ایرانزمین:
نگذارید امثال گنجی ها رنگ تان کنند

تارنمای فرزندان كورش - ١٤ اوت ٢٠٠٩
کیخسرو آرش گرگین

(PDF)

دا آقا سلطان - Neda Agha-Soltan-San Francisco city hall-hejab

با سپاس از ناهيد ركسان، ذره بين نازنين، بابك خندانی گرامی، سايه سيرجانی و چند هم ميهن ديگری كه نام و شمارشان را نميدانم ولی در ارسال نامه به شهرداری سانفرانسيسكو همياری كردند. ساعاتی پيش خانم پاولا اسلاتر در ای-ميلی به من خبر دادند كه شهرداری سانفرانسيسكو از نصب تنديس زينب كماندوئی ندا صرفنظر كرده است.




---
(تنديس گچی--- قرار بود تنديسی برنگ را جايگزين قالب گچی كنند ---‌ به تلويزيون رسوای "پارس" اهدا شده است، كه گويا قرار است چند ساعت برنامه را هم به مراسم دريافت آن ويژگی دهند!! كليپ.)

Friday, August 14, 2009

akbar ganji-shirokhorshid-shir o khorshid

!نزاع" های نسل گذشته"

"مستبدی (شاه) رفت و مستبدی بدتر(علی خامنه ای) جايگزين او شد ... / رژيم سلطانی علی خامنه ای رأی مردم را روبود، در خارج از کشور هم گروه هايی می خواهند اجتماعات ديگران را بروبايند / اگر روزی گذار ايران به دموکراسی محقق شد، در آن روز مردم حق دارند که از طريق همه پرسی پرچم ملی خود را انتخاب کنند. يک نمونه ی چنين کاری آن است که در کشور کانادا انجام شده است: تعيين پرچم ملی از طريق رفراندم. بنابر اين، هيچ گروهی نبايد پرچمی را که خود پرچم ايران به شمار می آورد، به عنوان پرچم ملی به ديگران تحميل کند."

"دموکراسی و ديکتاتوری پرچم"، نوشتهء حاج اكبر گنجی
طبق معمول: "روز آنلاين" / "گويا" / "راديو زمانه" (بخش "انديشه سياسی"!)

============
فرتور: نشان سازمان تروريستی-فاشيستی گرگهای خاكستری، كه بر خلاف نمادی ايرانی مانند پرچم شيرو خورشيد نشان، ممنوع نميباشد؛ روی آن كليك كنيد.

نخست توضيح ميدهم كه يكی از دلايلی كه تلاش ميكنم نه يك منبع، كه ليستی از رسانه هايی را كه چنين مزخرفاتی را منتشر ميكنند پيدا كنم تا در كنار آن مقاله بگذارم اين است كه برای من بازتاب و پخش اين قبيل مقالات، يعنی تبليغاتی كه برای ديدگاهی صورت ميگيرد، ا‌ز خود آن ديدگاه از اهميت بيشتری برخوردار است. برای نمونه، نئو-نازی ها در آمريكا در نوشتن مقالات در تارنماهای خود آزاد‌ اند و كسی هم با آنها كاری ندارد، زيرا در آمريكا شهروندان از آزادی بيان برخوردارند. ولی اگر مقاله ای در ستايش از نازيسم در نيويورك تايمز بازتاب پيدا كند، آنگاه بسياری از شهروندان آمريكا اين روزنامه را مسئول و از آن شكايت خواهند كرد. حال چند نكته در بارهء تحريفات و مهملات حاج اكبر...

جمهوری دست نشانده اسلامی رژيمی "سلطانی" نيست كه اگر "سلطان" آن حذف شود و يا تقيير كند مردم ايران بتوانند كشور خود را از چنگال اربابان جهانی اش رها سازند. جمهوری جنايتكار اسلامی يك رژيم مافيائی است (بكار بردن واژهء "ديكتاتور"، و هر گونه تمركز بر يك فرد بعنوان "عامل" را به همين دليل ابلهانه ميپندارم). نكتهء ديگر اينكه اين نه "رای مردم" (دقيقا ٤٠ ميليون رای و با مشاركتی ٨٥ درصدی!)، كه كشورمان ايران است كه ربوده به مستراح جهان اسلام تبديل شده است. طبيعتا عروسک استيت دپارتمنت به چنين نكتهء پيش پا افتاده ای اشاره ای نميكند، چون از ديد او دزد نه جمهوری اسلامی عزيز كه برای ماندگاری اش تلاش ميكند، كه دشمنانش را ميگويند كه "اجتماعات" سبزاللهی ها را "ميربايند".

حاج اكبر جانا سخن از زبان رسانه های غربی میگوید! رسانه هائی كه مانده اند چگونه تصاوير پرچم های شيرو خورشيد نشان را در برونمرز در ميان تبليغات سبز رنگ و گستردهء خود برای ماندگاری جمهوری دست نشانده شرح دهند.

اگر در اين ميان كسی چيزی را ربوده، دزدان كثيف و پلید كسانی را ميگويند كه حتی از ربودن پيكر ندا هم نگذشته، با قرار دادن نامش در كنار جلادان و جنايتكارانی چون ابراهيم يزدی و بهزاد نبوی جهت تهيه "ليست قربانيان"، تبديل كردنش به يك زينب كوماندو در سانفرانسيسكو، و استفاده تبليغاتی برای پنهان كردن چهره پليد خود، هر روز به پيكر مرده اش هم تجاوز ميكنند.

+
با سپاس از سايه سيرجانی كه مانند ذره بين و بابك خندانی از ارسال نامه به شهرداری سانفرانسيسكو پشتيبانی كرده و به وبلاگ لينك داده است.

Sunday, August 09, 2009

Babak Khandani -Fravahr.org-green movement-Iran -Iranian-Iranians

"روش استعمار فرنگ، چه در آفريقا، چه در آمريكای لاتين و چه در آسيا، هميشه سازش با بيمايه ترين گروه های جامعه بوده، زيرا اينها كه به تنهائی جز گدائی كار ديگری ازشان ساخته نيست، با كمك اربابانشان نه تنها پولدار بلكه دانشمند، هنرمند، فيلسوف، قهرمان و هزار چيز ديگر هم ميشوند. روشن است كه چنين كسانی كه ايران را تِكه تِكه به بيگانگان می فروشند تا بتوانند بر ايرانيان نژاده فرمانروائی داشته باشند و آنان را همچون بردگان خود بكار برند، اجرا كنندگان راستين ستم حكومت اسلام در ايران اند. اما، هيچ كدام جان و مالش را برای رژيم به خطر نخواهد انداخت و جامه دانان را هميشه بسته نگه می داشته تا با كوچكترين احساس ناامنی در پناهگاه هائی كه از سالها پيش در برونمرز آماده كرده است، پنهان سازد. از هم اكنون ديده ميشود كه بسياری "محض احتياط" زن و بچه را به فرنگ فرستاده اند تا "آبها از آسياب بيافتد". پس بكوشيم كه هر چه بيشتر از اينان ايران را ترك كنند و ميدان را برای ايرانيان نژاده باز بگذارند."

پيروزی ما ايرانيان نژاده نزديك است
بابك خندانی (PDF)

(با سپاس فراوان از بابك خندانی گرامی كه نامهء ارسال شده به شهردا‌ری سانفرانسيسكو را هم در تارنمای فرَوَهَر گذاشته اند.)

Friday, August 07, 2009

ندا آقا سلطان -‌ تنديس - سانفرانسيسكو

Dear non-Iranian visitors,

You too can help. Please read the following letter, and if you agree with our position regarding the matter, copy and paste it into your e-mail client, sign and send it to the recipients we have listed. It should not take more than a few minutes of your time.

Thank you



To:
The Honorable Gavin Newsom, Mayor of San Francisco (gavin.newsom@sfgov.org)
The City and County of San Francisco Board of Supervisors (Board.of.Supervisors@sfgov.org)
The San Francisco Human Rights Commission (hrc.info@sfgov.org)
Secretary of The San Francisco Arts Commission (sharon.page_ritchie@sfgov.org)

Regarding: Statue of Neda Agha-Soltan at San Francisco’s City Hall

------------------------

On July 25 2009, a plaster casting of Neda Agha-Soltan, the young Iranian woman killed in the recent events in the Islamic Republic, was presented at a rally, organized by an entity calling itself “United 4 Iran”, on the steps of San Francisco City Hall. The portrait bust, which is presently being cast in bronze, shows Neda, a victim of the Islamic Republic, wearing the Hejab.

We, the senders of this letter, Iranians, Americans and concerned individuals from around the world, while fully recognizing artistic freedoms and bearing no ill feelings towards the sculptor*, view the display of such a statue at a public space, namely San Francisco’s City Hall, not as a celebration of what Neda represents and is a symbol of, but a mockery and a caricature of her and countless other victims of Islamism in Iran and around the world. From our point of view, the installation of such a statue, though pleasing the supporters of theocracy in Iran, is an unequivocal, direct insult to the freedom loving women of Iran and other victims of militant Islam.

Like millions of her compatriots, Neda was a freedom loving Iranian woman who had no choice but to obey the Islamic laws imposed on Iranian society. If she is shown in a picture wearing the Hejab, it is because under the Islamic Republic the wearing of the Hejab is mandatory. There exist other pictures of Neda which attest to her rejection of the Hejab.** In our view, by installing such a statue, the municipality of San Francisco has is in effect condemned Neda to obey the laws of the Islamic Regime even in death.

We ask, would Neda herself be happy with such a caricature?

Her life having come to a tragic end, Neda, of course, can no longer speak, to personally let the City Hall know her opinion of the matter. But we can and do ask the municipality of San Francisco why it would want to condemn Neda to be identified with that symbol of subjection and servitude called the Hejab, even after her death.

We wonder how the two governing bodies could be differentiated on the basis of their actions, when the Islamic regime forces Iranian women to wear the Hejab, while the municipality of San Francisco consents to the imposition of that very Hejab on a victim of the Islamic regime right by its doorsteps.

We ask The Honorable Gavin Newsom, Mayor of San Francisco, The City and County of San Francisco Board of Supervisors, The San Francisco Human Rights Commission and The San Francisco Arts Commission, to either remove the statue from the premises of the San Francisco City Hall, or replace it with another, showing a Neda finally freed from the Hejab and the servitude symbolized by the Hejab. We, especially the Americans among us, see no reason why a young woman opposed to the Hejab, and internationally recognized as the symbol of freedom for Iranian women, should remain under the servitude of the Hejab in a country we recognize as the Land of the Free.

We ask, most respectfully, that you set Neda free.

We shall wait eagerly for a response to this letter, a statement announcing the decision you have made in this respect.

Sincerely Yours,


Notes:

*This letter in no shape or form is meant to belittle the works of the American artist Paula Slater, who has been most kind in responding to each and every one of our enquiries. We thank her for her generosity, her kindness and her sympathy, and would be very pleased to see her commissioned to create a new bust that we have suggested.

** Some pictures of Neda:
http://www.latimes.com/news/nationworld/world/la-neda-agha-soltan-pictures,0,5241125.photogallery?index=2

http://www.latimes.com/news/nationworld/world/la-neda-agha-soltan-pictures,0,5241125.photogallery?index=3

http://www.flickr.com/photos/sugar_mind/3662242105/

http://i25.tinypic.com/254x9wo.jpg

------------------------

از ناهيد ركسان كه در راهنمائی من و ياری هايشان در پيوند با اين نامه لحظه ای درنگ نكردند بينهايت سپاسگزارم. از هم ميهنان خواهش ميكنم كه در ارسال آن به شهردار و شهرداری سانفرانسيسكو، "کميسيون حقوق بشر سانفرانسيسكو" و کميسيون هنرها ی شهر سانفرانسيسكو همراهی كنند.



UPDATE: To give an update to the non-Iranian readers who helped us deliver this message to the city of San Francisco, I was informed by my friend Paula Slater, of whose kindness and understanding I cannot say enough, that the San Francisco City Hall will NOT install the statue of Neda wearing the Hejab. I like to thank Paula herself for listening to us, and for her understanding, and all of you good people who helped us in this cause. A small battle (though of great consequence) has been won; the war to free Iranian Civilization from the yoke of the Islamic Republic will continue.