Tuesday, May 27, 2008

ayatollah shirin ebadi-wnyc-interview-islam

"من خودم را با هر كسی كه باور دارد اسلام عزيز و نازنين، مانند ديگر اديان، تفسيرهای مختلفی دارد، و نبايد آن را طوری تفسير كرد (!!!) كه بر ضد حقوق بشر استفاده شود، در يك جبهه می بينم . من خودم را با هر فردی كه برداشت درستی (!!!) از اسلام دارد در يك جبهه می بينم."

"مصاحبه" شيرين عبادی با راديو WNYC

فايل صوتی

البته به "ديكتاتوری شاه" و بهتر شدن ايران پس از "انقلاب" هم، طبق معمول، اشارات لازم می شود. مجری برنامه كه معلوم نيست از كجا روخوانی می كند و گويا علاقهء زيادی به پرسشهای "تاريخی" و چسباندن واژهء "رژيم" به دولت ايران دارد می پرسد: "يك پرسش ديگر، يك پرسش تاريخی. در رژيم شاه شما يك قاضی بوديد. چقدر شرايط امروز در ايران بد است چون آمريكا مصدق را بركنار كرد؟" جالب بود كه خود سفير جمهوری اسلامی، و هم جبههء شهروند رضا در تفسير مهملات اسلامی، می گويد "خيلی زياد"، كه شنيده هم می شود، ولی مترجم، بجای واژهء درست "great" يا "very much" واژهء "HUGE" را بكار می مبرد. در پايان "مصاحبه" عبادی از مجری كه اين "فرصت" را به ايشان داده كه به شنوندگان برنامه و مردم آمريكا بگويد مردم ايران چه می خواهند "تشكر" می كند.

+

Friday, May 23, 2008

anjomane padeshahi-tondar-forud fouladvand-bbc-bomb-bombing

برخلاف آنچه كه بی بی سی در "خبری" كه امروز منتشر كرده جا داده است، انجمن پادشاهی ايران از وبسايتی برخوردار نبوده كه در آن مسئولیت بمبگذاری حسینیه سیدالزهرمار را به عهده بگيرد، و چه سايت "تندر"، و چه "راديو تندر" (كه در مضحكهء "پارس" در كنار آگهی استخدام در سيا برای آن تبليغ می شود)، ساخت خود سازمانهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی جمهوری اسلامی، و اربابانشان در آمريكا و اروپاست. اگر خود فرود فولادوند، پيش از ناپديد شدنش، بدون ‌احتياط و با بيتوجهی، گردانندگان سايت "تُندر" را به عنوان "هواداران ا‌نجمن" معرفی می كرد (البته ايشان بارها گفته بودند كه "تندر" يك سايت "غير رسمی" است)، برای هواداران انجمن آشكار شده كه آن سايت توسط عوامل نفوذی در انجمن اداره می شده است.

Maud von rosen-1934-Ferdowsi-Ferdosi-Inshalla

سفر به جشنوارهء فردوسی در ١٩٣٤
بخشی از کتاب "اينشالا"؛ سفرنامۀ خانم مود فون روسن
کمال لطيف پور

"رضاشاه می‌كوشد احساسات ملی، غرور ملی و عشق به میهن را در قلب مردم ایران زنده كند. قصد دارد به جنگ‌های عشیره‌ای پایان دهد، اقوام مختلف ایرانی را متحد و یكپارچه گرداند، وحدت و حاكمیت ملی بوجود آورد. و این همه فقط به یك هدف؛ ایجاد یك ایران بزرگ و قدرتمند. رضاشاه می‌خواهد نشان دهد كه جهان در برابر شخصیت‌های تاریخی این مرز و بوم سر تعظیم و احترام فرود می‌آورد. و چه هوشمندانه آغاز كرده است این مرد استثنایی: بزرگداشت یاد و خاطره فردوسی، این شاعر حماسه‌سرای نامی."

amir sepehr-alireza nourizadeh

بزودی يک سيد دکتر ديگر در VOA !
تقويت اپوزيسيون خارج از کشور

امير سپهر

"البته ناگفته پيدا است که واسطه ی همه ی اين دکتر های بزرگ و"عاشق ايران" هم جناب دکتر نوری زاده هستند. زيرا هماگونه که بار ها به اثبات رسيده، جناب نوری زاده چيرگی باور نکردنی در امر «آب توبه ريزی» بر سر فريب خوردگان و معروفه های سياسی دارند، همچنين مهارتی وصف ناپذير در ساختن ولتر از قمه زن ها و ژان ژاک روسو از چاقوکشان و افرادی "عاشق ايران" از ميان شکنجه گران وزارت اطلاعات رژيم اسلامی."

Wednesday, May 21, 2008

forud-Foroud Fouladvand-alireza meybodi-nourizadeh-hengameh afshar

يادآوری

دكان داران فرصت طلب، وابسته و فاسد رسانه ای و جانوران تشنه به خون يك ايرانی دلير و راستين، كه امروز با ناپديد شدن او با بی شرمی تمام "كنجكاو" و "نگران" هم شده اند، ديروز چه می كردند و چه می گفتند.

فرود فولادوند، رهبر انجمن پادشاهی ايران
پاسخی به عليرضا ميبدی و عليرضا نوری زاده
تاريخ: ٨ دسامبر ٢٠٠٥


با پروانه از ذره بین گرامی (ذره بین و بلندگو)، پاسخی را كه در رابطه با اين كليپ نوشته از بخش كامِنت به اينجا منتقل می كنم:

سرباز کوچک گرامی،

چه یاد آوری شایسته ای! بویژه اینکه اکنون در شرایطی بسر میبریم که تفاله های انقلاب ٥٧ در حال تمرین برای آخرین اجرای ضعیف خود در "صحنه های سیاسی" هستند.

بی گمان، کشور ایران، پس از آنچه در سال ٥٧ به یاری اربابانِ جهانی برسرش آمد، دردفتر تاریخ پر از فراز و نشیب خود، برگهای ویژه ای را به ثبت نام خائنین، حقوق بگیران و ایادی "استعمار" (چه کهنه، چه نو!) اختصاص خواهد داد . و نسلهای پسین به داورری در مورد این انگلهای اجتماعی-سیاسی خواهند نشست، چرا که این رسم ورق زدن برگهای تاریخ سرزمین همیشه سرفراز مادری خواهد بود.

پیشینه سیاسی امثال علیرضا نوری زادهِ اهل عیش و نوش، در پیش روی مردم است و گمان نمیبرم که آزادیخواهان راستین پشیزی برای حقوق بگیرانی مانند او قائل باشند. علیرضا نوری زاده حقوق بگیریست بی مقدار که هرزه گریهایش آشکار است. پرونده سیاسی او هنوز تکمیل نشده است. برای آن چند هزار دلار و یا بریتیش پاوندی که بابت خیانت به ایران از صندوقهای خیریه انجمنهای موتلفه فراماسونری و فرا-حکومتی می ستاند، حالا حالا به واق واق کردن مشغول خواهد بود. شاید بد نباشد که او را "چوب دو سر کثافت" بنامیم، چرا که از توبره و آخور خوردنش نه از ره کین است که اقتضای طبیعت این انگل و امثالهم چنین است.

اما علیرضا میبدی، بلبل خوش سخنِ تلویزیونهای بیست و چهار ساعته، مبارزی که بی مایه فطیر نمیگیرد. او آماده است که برای حقوقی میگیرد، هزار و یک دروغ سیاه و سفید را مثل ریسمان مارگیرانِ معرکه گیر برهم بگونه ای بپیچاند، که حتی خودش هم نتواند سرِ نخ را پیدا کند. فریب خوردگانی که مردم را ملعبه و مضحکه خود قرار میدهند، هزار ترفند میزنند تا هر لحظه به شکلی بت عیار در آیند، بدون آنکه بدانند خود ایشان چگونه ملعبه دست "بزرگان" و سازمانهای مربوطه هستند. کالای امثال علیرضا میبدی و علیرضا نوری زاده، کالائی بسیار ارزان و بی ارزش است که تاریخ مصرف آن به پایان رسیده است. این نفسهای آخر هم محض خالی نبودن عریضه است.

پیشینه سیاسی فرود فولادوند با هرزه گوئی های عده ای حقوق بگیر خدشه دار نمیشود. به گمان من فرود فولاوند با آگاهی و شناختی که به روحیات این عوامل دست نشانده داشت، بیباکانه به افشاگری ایشان میپرداخت و این به مذاق "آغایان" خوش نمی آمد، بویژه آنکه فولادوند درفش "ایرانی بودن" را با دلیری برافراشت و ایرانی را به ایرانی بودن تشویق نمود. و همه اینکارها را با سند و مدرک و کتاب و نوشته انجام داد.

کاری را که فرود فولادوند آغاز کرد، آن پنج دلاوران که از پنج پشتند به انجام خواهند رسانید.

با پوزش از طولانی بودن کامنت!