Thursday, November 19, 2009

MARK BOWDEN How Iran's Revolution Was Hijacked

"چگونه انقلاب ايران دزديده شد
نخستين دولت آيت الله خمينی پس از بازگشت از تبعيد سكولار بود"

وال استريت ژورنال؛ ١٨ نوامبر ٢٠٠٩

روزنامه حقوق بشری وال استريت ژورنال نخست توضيح ميدهد كه "جنبش" برای سرنگونی پادشاه ايران، "گرچه رنگ لفاظی های مذهبی خمينی را به خود گرفته بود، در درجهء اول جنبشی ناسيوناليستی بود، و بسياری از كسانی كه در سالهای ٧٨ و ٧٩ ميلادی به خيابان ها می آمدند خواستار نظامی مذهبی نبودند بلكه، همان چيزی را ميخواستند كه جنبش اصلاح طلبان امروز ميخواهد: از ميان بردن سلطه جويی و برقراری دمكراسی."

پس از ياد كردن از "فرار شاه"، اربابان اوباما ادامه ميدهند كه گرچه مذهب نقش بزرگی را ‌در "انقلاب" ايفا كرد و خمينی شخصيت تحريك كننده آن بود، "٩ ماه پس از پيروزی انقلاب، خمينی در مورد برقراری يك نظام روحانی دو دل بود." چرا كه "هنگامی كه پس از تبعيد از پاريس به ايران آمد، دولت موقت سكولاری را برقرار كرد كه رهبرش يك ليبرال و دمكرات بود بنام مهدی بازرگان."

به گفتهء وال استريت ژورنال، "پيش از ‌ا‌شغال سفارت آمريكا، خمينی در ميان رهبرانی سكولار چون بازرگان و روحانيون جاه طلب اين دست و آن دست ميكرد؛ با ا‌شغال سفارت دانشجويان او را به هواداری از طرف دوم اجبار كردند." خلاصه دانشجويانی مانند احمدی نژاد خيلی پر رو شدند و با بی شرمی تمام "ديگر رهبران سكولار" را نيز از كشور و سياست بيرون رانده يا به زندان انداختند: از جمله ابوالحسن بنی سكولار و صادق قطبزاده!

مارک باودن مينويسد، "برای قشريونی كه در ميان رهبران دانشجويان بودند، اين يك پيروزی بود و برای مردانی چون احمدی نژاد نشان نيرو. برای افراد ديگری در آن گروه مانند ابراهیم اصغرزاده، محسن میردامادی و عباس عبدی، تماشای تبديل انقلاب اميدبشخ شان به استبدادی ديگر."

پس از تبليغ برای جنايتكاران و آدم كشان، و مقايسه آنها با جوانان آمريكايی در دهه های ٦٠ و ٧٠، اين جنايتكاران اضافه ميكنند: "٣٠ سال پس از بدست گرفتن نيرو، ملايان قم با شرايط پيچيده ای روبرو شده اند. برای برگرداندن موج اصلاحات آنها بايد همان ابزار شاه منفور را بكار ببرند --- بازداشت های گسترده، شكنجه، اعدام و سانسور. برای ايرانيان مسن تر، اين همان راهی است كه در سال ١٩٧٩ بر ضدش شورش كردند. جوانان ايرانی همان نيرو و روحيه بزرگانشان را دارند، ولی اينبار لفاظی انقلابی برای دگرگونی ديگر ضد آمريكايی و اسلامی نيست." و از آنجا كه "ضد آمريكايی" (برای نمونه، ضد منافع گردانندگان وال استريت ژورنال) نيست، نتيجه گرفته می شود "ايرانی ها يك دمكراسی واقعی می خواهند."

3 Comments:

Anonymous Babak Khandani said...

پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا و انگلستان هدفی نداشتند جز پیاده کردن طرح پاکستان در ایران: ساختن کشوری صددرصد اسلامی با رهبرانی کت و شلواری. نقش محمدعلی جناح را در ایران محمد مصدق بازی می کرد.

انقلاب اسلامی 57 دنبالۀ این برنامه بود، اما روسها پیشدستی کرده، از یکسو افغانستان را اشغال کردند، از سوی دیگر، دولت آمریکائی بازرگان را با داستان سفارت گیری سقوط دادند.

سی سال گذشته، چیزی نیست جز جنگ سرد میان اسلام آمریکائی و اسلام روسی. رهائی ما ایرانیان نژاده تنها از پالایش کشورمان از هواداران آشکار و پنهان اسلام (همچون مصدقی ها) می گذرد.

6:54 AM  
Blogger سرباز كوچك said...

بابك جان، هواداران اسلام بله، ولی ميدانم با من هم انديش هستيد كه با قربانيان هوادارن اسلام بايد ملايم رفتار كرد. بسياری از اينان، طبيعتا از طبقات پايين ‌اقتصادی، هم ميهنان بيگناه، پاك و شريف من و شما هستند كه بايد با ايجاد رسانه هايی ايرانی و مردمی آگاه كرد. (بخوبی ميدانيد كه ما از حتی يك رسانه خبری اينترنتی ايرانی هم برخوردار نيستيم.)

در مورد مقالهء وال استريت ژورنال (كه روباه مكار تلويزيون پنتاگون امروز مشقول عشق ورزيدن به آن بود) نكته ای را كه گرچه آشكار است فراموش كردم و آن اينكه در اين مقاله بر سر خمينی دجال هم آب توبه ريخته ميشود. اين است پيامد ٣٠ سال "فعاليت سياسی" مشتی مزدور كه خود را در صف "‌ايرانيان" جا زده است: انقلاب روح الله دزديده شد، و جمهوری دست نشاندهء استيت دپارتمنت هنوز به جايی نرسيده كه "جنايات شاه" را تكرار كند!

1:42 AM  
Anonymous Babak Khandani said...

ایران و پاکستان تنها کشورهای اسلامی اند که در آنها، اگر مردمان عادی را به حال خود رها کنند، به آسانی اسلام را فراموش می کنند و به ریشه های خویش باز می گردند (هندوئیسم در پاکستان). تنها با سرکوب همین «طبقات پايين ‌اقتصادی» به دست بورژوازی اسلامی است که دو کشور ایران و پاکستان مسلمان مانده اند. در ایران، هواداران راستین اسلام، کشاورز و کارگر نیستند، کسانی چون داریوش شایگان و آذر نفیسی اند.

مقاله هائی همچون وال استريت ژورنال بهترین گواه برای آمریکائی-انگلیسی بودن انقلاب اسلامی است.

و اما، آفرین به کوششهای خستگی ناپذیرتان برای برگردان و بازتاب این گونه سندها.

به امید آنکه پری صفاری به فهرست لینکهایتان باز گردد!!!

مهر افزون

9:25 PM  

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.

<< Home