akbar ganji-toronto
"چرا دروغ بگوییم"!!
گزارشی از ديدار اکبر گنجی با بچه سيدهای دموكرات و حقوق بشری در تورنتو
حتما بخوانيد!
"در سیسال گذشته در کشور ما تحولاتی صورت گرفته است که از جنبههایی مثبت و از جنبههایی نیز منفی بوده است...چیزهایی خوب و چیزهایی هم بد شدهاند...مثلا، میزان رشد شهر نشینی. این موضوع درجاهای مختلفی به درد میخورد. یعنی هم در بحث دموکراسی و هم در بحث توسعه به درد میخورد. این یک فاکتور است. مثلا اکثریت جمعیت کشور ما قبل از انقلاب روستانشین بوده و اقلیت شهرنشین بوده است. الان ما به وضعیتی رسیدهایم که ۷۰درصد جمعیت کشور شهرنشین است و ۳۰درصد روستانشین است...یکی از پیششرطهای دموکراسی این است که جمعیت شما باید جمعیت شهرنشین باشد. یعنی دموکراسی در جوامع روستایی شکل نمیگیرد، در جوامع شهری شکل میگیرد".. (ترجمه: دموکراسی نه در ايران سربلند، نيرومند و خودفرمان، كه در جمهوری اسلامی دست نشانده غارتگران بين المللی و اربابان آمريكايی و انگليسی و حقوق بشری مان شكل می گيرد)
در ادامهی ارائه چنین مثالهایی گنجی به وضعیت لولهکشی آب و گاز و بردن برق و تلفن به همه روستاهای ایران و جادهسازی در همهی نقاط کشور و میزان بالای باسوادی بویژه نزد زنان اشاره کرد و گفت: "دوران پس از انقلاب بههیچوجه قابل مقایسه با قبل از آن نیست." (البته همينكه به سرنوشت زنان ايران در كنار "برق و تلفن" و لولهکشی آب و گاز و فاضلاب اشاره می شود نشان می دهد كه آن سرنوشت در افكار زباله هايی مانند خودش از اهميت زيادی برخوردار است)
"جمهوری اسلامی هرچه هست ارتجاعی نیست"
"اول انقلاب، شما اگر به سنت ادبیات چپ نگاه بکنید، موقعی که بحث میشد در نزاعهای اول، تمام گروههای چپ (بله، تمام! بويژه چپ نمايان!!) تحلیلشان این بود که رژیم جمهوری اسلامی و رژیم ملاها، آخوندها و حزباللهیها، یک مشت آدم فناتیک ارتجاعی هستند که جامعه را میخواهند ببرند به سوی قرون وسطا (البته كه از ديد ايشان ديگران چنين "تحليلی" نداشتند!). خب این تحلیل اشتباه بوده و چنین چیزی صادق نبوده و همین تحلیل اشتباه و نادرست خیلی به گروههای چپ ضربه زد."
"دلیلش هم این است که (اين استدلال بايد در تاريخ فلسفه سياسی ثبت شود!) امروز در تمام متون جامعهشناسی گفته میشود که بنیاد گرایی خود یک پدیدهی دوران مدرن است... بنیادگرایی واکنشیست در مقابل مدرنیته و در دل مدرنیته پدید میآید و کاملا یک پدیدهی مدرن است... این را مثلا به عنوان پدیدهی ارتجاعی دیدن نادرست است، هم از این جهت که مثلا شما ببینید، این رژیم دانشگاهها را تعطیل نکرده است، فیزیک، شیمی، علوم و اینجور چیزها را اتفاقا خیلی اهمیت میدهد و براساس آمار و ارقام هم، اگر شما نگاه کنید، رشد تحقیقات در زمینهی علوم پایه در جمهوری اسلامی خوب بوده است... اینکه یک عده آخوند قرون وسطایی آمدهاند و جامعه را بردهاند به قرون وسطا، اصلا چنین چیزی نیست. الان جامعهی ایران نسبت به تمام کشورهای عربی و خاورمیانه، افغانستان که هیچ، الان مدرنترین جامعهی کل کشورهای خاورمیانه است و بسیار بستر مناسبی است برای رشد دموکراسی و اگر واقعا در آن انتخابات آزاد برگزار بشود، سرنوشت میرود به سوی دموکراسی."
"نه! این لزوما ارتجاع نیست. جامعهی ایران بعد از این سی سال انقلاب تغییر کرده، خیلی تغییر کرده است. ما نمیتوانیم چون با جمهوری اسلامی بد هستیم (!!!) تحولات جامعه را نبینیم. بنده با این دولت بدم و معتقدم باید یک نظام کاملا سکولار جمهوری تمام عیار بیاید توی این مملکت، برای این هم دارم مبارزه میکنم. ولی نمیشود چون ایدهی من این است، جامعه را نبینم. در این جامعه پیشرفتهای گوناگونی صورت گرفته است. من به انقلاب ایران خیلی ایراد دارم، ولی این انقلاب مردم را به عنوان «ایجنت» آورده است توی تاریخ. چرا این را نمیبینیم؟ و شما الان راجع به همین زنها در همین رژیم نگاه کنید؛ آخر این چه رژیم ارتجاعیای است که وقتی شما به لحاظ آماری نگاه میکنید، اکثریت کسانی که در دانشگاه دارند درس میخوانند دخترها هستند. خب اگر اینجوری بوده، باید دخترها را میگذاشته توی صندوقخانه، قایمشان میکرده و نمیگذاشته بیایند بیرون. اینجوری نیست. ما آمارها را که نگاه میکنیم، زنها در جمهوری اسلامی بسیار رشد کردهاند. میگویم با وضعیت مطلوب نسنجید. اصلا آن یک بحث دیگر است. ولی به لحاظ علمی، پژوهشی بسیاری زنها نسبت به قبل از انقلاب شغل پیدا کردهاند. چرا دروغ بگوییم."
1 Comments:
سرباز کوچک گرامی،
نخست اینکه آنچه اکبر گنجی و امثالهم میگویند جزء عوام فریبی آنهم بشیوه انقلابیون ورشکسته نیست. و اما اینکه پاسداریِ رسوا به تجزیه و تحلیل موقعیت "زن" در جمهوری اسلامی میپردازد، اینهم تاکتیک دیگری است که "چپی ها" به کرّات از آن استفاده کرده اند. حالا هم که دوباره پیمانی مقدس بین "چپ" و "راست مذهبی" بسته شده است، اینگونه هجویات را در همه جا خواهیم خواند.
انقلابی باورمند، یعنی اکبر گنجی!
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.
<< Home