Tuesday, May 22, 2007

Unknown heroines of Iran

سرباز گمنام زنان ايران

نيمروز (شماره ٩٣٠)

نقل از نشريه ای به نام "اسرار مشروطيت ايران"/ ضميمه مجله "ترقی"/ زير فرنام "سرباز گمنام زنان ايران"

از اتفاقات وحشيانه ای كه ميدان توپخانه شاهد آن بوده است، فاجعه ای است كه در زمان محمدعلی شاه (قاجار) در آنجا رخ داد. اين اتفاق در نشريه ای به نام "اسرار مشروطيت ايران" كه ضميمه مجله "ترقی" بود، زير عنوان "سرباز گمنام زنان ايران"، در سال ١٣٤٣ برای نخستين بار، به اين صورت چاپ و منتشر گشت:

"در ماه ذی القعده ١٣٢٥ هجری قمری به تحريك محمدعلی شاه كه مخالف سرسخت مشروطه بود، گروهی از اراذل و اوباش و قاطرچی ها و شتردارهای دولتی در ميدان توپخانه جمع شدند كه: ما مشروطه نمی خواهيم. دسته ای از ملايان هم به آنها پيوستند. از طرف دربار از آن روز چادرها در ميدان توپخانه برپا شد، ديگ ها بار گذاشتند و شام و نهار برای مستبدان داير گرديد. ميليون در مجلس و مسجد سپهسالار جمع آمدند و آماده دفاع گشتند. هر روز يكی از سران استبداد در ميدان توپخانه سخنرانی می كرد و مردم را به خراب كردن مجلس و برهم زدن اساس مشروطه تشويق می نمود. در يكی از اين روزها جوانی به نام "ميرزا عنايت" كه سر و وضع مرتبی داشت، به ميدان توپخانه آمد، ناگهان اراذل و اوباش به او هجوم برده كه اين جوان مشروطه طلب است و به اين عنوان به سر او ريخته و كارش را ساختند و هر چه داشت به غارت بردند. اما به اين نيز اكتفاء نكردند، يكی از دژخيمان بالای جنازه خون آلود او رفت و با قلم تراش چشمش را درآورد و فرياد كشيد كه: شاهد باشيد من بودم كه چشم مشروطه طلب را از كاسه درآوردم. اين منظره هولناك همه را به لرزه درآورد ولی از كسی صدايی بلند نشد، بجز شير زنی كه از زير چادر، تپانچه كشيد و دژخيمان را مورد هدف قرار داد. تير خالی شد اما به هدف نخورد. اين حركت دليرانه_ آن هم از طرف يك زن_ موجب خشم و هيجان بيشتر دژخيمان گرديد؛ بطوريكه دسته جمعی به سر زن ريختند و او را با قمه و قداره تكه تكه كردند. اين حركت آنچنان فجيع بود حتا تمام آخوندهای حاضر در جمع را هم تكان داد."

0 Comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.

<< Home