Thursday, March 08, 2007

nader peymayi-paymai-peymaie-balkanization-federalism

!!نظم نوين جهانی يا طرح تجزيه ايران، تحت عنوان فدراليزم

نادر پيمايی
ميراث ايران
بهار "٨٦"؛ شماره ٤٥

آمريكا با توجه به موقعيت جغرافيايی و با داشتن سرزمين پهناور و تعداد نفوس و وفور محصولات كشاورزی و منابع عظيم طبيعی و معدنی، بيش از دو قرن است كه از لحاظ قدرت صنعتی و اقتصادی در رده اول كشورهای پيشرفته جهان قرار گرفته است. به جهت عدم احتياج ارضی و اقتصادی و همچنين طبق اصول اعلاميه "مونرو" داير به عدم دخالت آمريكا در امور ساير كشورها، عملا آمريكا تا جنگ اول جهانی دخالتی در امور نظامی، سياسی، اقتصادی و ارضی ساير كشورها نداشت. جنگ اول جهانی بين كشورهای اروپايی شروع گرديد. كشورهای آلمان، اتريش، ايتاليا، بلغارستان و عثمانی به نام متحدين با كشورهای انگليس، روسيه، فرانسه به نام متفقين وارد جنگ شدند. آمريكا در اين جنگ اعلام بی طرفی نمود، ولی چون ناوگان جنگی آلمانها چندين كشتی باری و مسافری آمريكا را مورد حمله قرار دادند، بنابراين آمريكا به طرفداری از متفقين وارد جنگ شد، قدرت نظامی و اقتصادی و صنعتی آمريكا باعث شكست متحدين و پيروزی متفقين گرديد.

سه كشور غالب (روسيه، فرانسه، انگليس) به عنوان ميراث خواران به جان كشورهای دنيا افتادند و هر يك مناطقی را در اروپا، آسيای ميانی و جنوبی و جنوب شرقی، خاورميانه و بين النهرين و آفريقا تحت سلطه درآورده و مستعمره خود كردند. با اينكه آمريكا عامل اصلی پيروزی در جنگ بود، ولی كوچكترين دخالت و يا مشاركت با سه دولت استعمارگر غالب نداشت. حتی طبق اسناد منتشر شده مربوط به وزارت امور خارجه انگليس و آمريكا، "ويلسون" رئيس جمهوری آمريكا در موارد مختلف به اعمال استعمارگرانه دول اروپايی اعتراض كرد. به هر حال در مدت تقريبا بيست سال در فاصله پايان جنگ اول و شروع جنگ دوم جهانی تغييرات زيادی در اوضاع جهان به شرح زير پديدار شد:

١. افزايش سريع استفاده از مواد نفتی و اهميت آن به عنوان سوخت و توليد انرژی در كشتی ها و هواپيماها و خودروهای موتوری و صنايع.

٢. بيشتر منافع نفتی در خاورميانه و همچنين در ايران، تحت مالكيت انگليس قرار گرفت.

٣. روسيه تزاری منقرض و به جای آن حكومت كمونيستی به نام اتحاد جماهير شوروی با الحاق كشورهای اوكراين، آسيای ميانی، مغولستان و منچوری با وسعت بزرگ و نفوس زياد و منابع طبيعی و معدنی، مخصوصا نفت و گاز عظيم وارد ميدان مبارزه نظامی، سياسی و اقتصادی شد.

٤. دول ژاپن و آلمان با توسعه سريع در صنايع و تشكيل نيروی نظامی بسيار نيرومند، دنيا را از لحاظ اقتصادی و نظامی مورد تهديد قرار دادند.

٥. محصولات كشاورزی و توليدات صنايع آمريكا بيش از مصرف داخلی شده و به حد اشباع رسيد و بازار مصرف را طلب می كرد كه بيشتر اين بازارهای مصرف در دست دول انگليس و فرانسه و ساير كشورهای اروپايی بود.

جنگ جهانی دوم هم در مرحله اول به وسيله آلمان و ژاپن و ايتاليا به نام متحدين عليه دول اتحاد جماهير شوروی، فرانسه و انگلستان به نام متفقين شروع گرديد. اين بار هم به جهت حمله زيردريايی های آلمان به كشتی های آمريكا و حمله ژاپن به بندر "پرل هاربر"، آمريكا به طرفداری از متفقين، عليه ژاپن و ايتاليا و آلمان وارد جنگ شد. باز هم قدرت نظامی و صنعتی و اقتصادی آمريكا باعث پيروزی متفقين عليه متحدين گرديد.

دولت اتحاد جماهير شوروی با تصرف تعداد زيادی از كشورهای اروپای شرقی از قبيل لهستان، چكسلواكی، رومانی، مجارستان، بلغارستان و قسمتی از آلمان و غيره و تشكيل حكومت های كمونيستی در اين كشورها، قدرت و گسترش فوق العاده ای پيدا كرد. در عوض دولت های فرانسه و انگليس و ايتاليا و غيره به جهت تحمل خسارات سنگين مالی و جانی ناشی از جنگ، و به علت استقلال خواهی مللی مثل چين، هندوستان، پاكستان، اندونزی، فيليپين، خاورميانه و آفريقا، متصفرات خود را يكی پس از ديگری از دست دادند. آمريكا به جهت حفظ دول اروپايی غربی در مقابل نفوذ روزافزون شوروی و افكار كمونيستی، اقدام به تقويت دول غربی و ملل تازه استقلال يافته نمود و دنيا عملا به دو بلوك شرق به رهبری اتحاد جماهير شوروی، و غرب به رهبری آمريكا وارد ميدان مبارزات اقتصادی و سياسی و نظامی گرديد.

با توجه به اينكه آمريكا متحمل صدمات و خساراتی در داخل نشده و به جهت احتياجات جنگی، دست به افزايش سريع محصولات كشاورزی و توليدات صنعتی زده و از طرف ديگر موفق به استفاده بمب های اتمی شده بود. بنابراين از هر لحاظ به شوروی برتری داشت و اتحاد جماهير شوروی هم با تمام قدرت مشغول ترميم خرابی های جنگ و توليد تسليحات و تجهيزات جنگی و دستيابی به نيروی اتم شد. بدين ترتيب جنگ سرد بين دو بلوك شرق و غرب شروع و هر روز دامنه آن وسيع تر گرديد.

بالاخره اتحاد جماهير شوروی به علت هزينه سنگين مبارزات تسليحاتی و عدم رضايت مردم شوروی و ساير كشورهای تحت تسلط شوروی نتوانست دوام بياورد. بنابراين در سال ١٩٩٢ ميلادی حكومت كمونيستی شوروی فروريخت و كشورهای آسيای ميانه و اروپای شرقی از زير سلطه حكومت كمونيستی شوروی آزاد شدند، ولی اين كشورها از هر لحاظ ضعيف و ناتوان و احتياج به كمك دول غرب مخصوصا آمريكا داشتند و هنوز هم دارند. پس آمريكا با دستيابی به منابع نفت و گاز خاورميانه و بازارهای مصرف برای محصولات كشاورزی و توليدات صنعتی خود بدون رقيب و به عنوان نيروی برتر وارد صحنه سياسی و نظامی و اقتصادی دنيا گرديد.

برای حفظ قدرت سياسی، نظامی و اقتصادی دول غرب (در رأس آنها آمريكا) مشغول تهيه طرحی به نام "نظم نوين جهانی" شدند! يكی از برنامه های اين طرح تقسيم و تجزيه كشورها به مناطق كوچك تر است. بعد از فروپاشی شوروی و تقسيم شوروی به ١٨ كشور كوچك و تقسيم چكسلواكی و يوگسلاوی به چند كشور، در حال حاضر كشور عراق به سه منطقه كردنشين و سنی نشين و شيعه نشين، در حال تجزيه ‌است. متأسفانه و شوربختانه ايران هم از اين طرح خانمان برانداز به دور نمانده و طبق نقشه و طرحی كه از طرف يكی از طراحان نظم نوين جهان به نام "برنارد لوئيس" تهيه گرديده، ايران به شش منطقه به نام های آذربايجان، كردستان، عربستان، بلوچستان، تركمنستان و ايرانستان يا پرژيا تقسيم و تجزيه خواهد شد. بطوری كه ملاحظه می شود "ايرانستان" بدون داشتن راه به خليج فارس، عبارت است از تهران، ساوه، اراك ، اصفهان، يزد، شيراز، كرمان، بخشی از خراسان و قسمت اعظم كوير لوت!

در چنين دنيای آشفته ای، مدتی است كه عده ای با تشكيل جلسات و كنفرانس ها و انتشار نوشته هايی، برقراری نظام حكومتی بر مبنای تشكيل حكومت های خودمختار تحت يك حكومت مركزی و به اصطلاح فدراليزم را تجويز می كنند. با توجه به اهميت موضوع لازم است كه به اطلاع برساند، متأسفانه افرادی كه اجرای چنين طرحی را دنبال می كنند دانسته به عنوان عوامل بيگانه و يا ندانسته (!!!) فريب واژه "حكومت فدراتيو" را خورده و اجرای آن را برای ايران لازم می دانند. كشور ما با داشتن تاريخ و تمدن باستانی، از ٢٥٠٠ سال قبل دارای حكومت به هم پيوسته و تشكيل شده از اقوام ("تيره ها" درست تر است) مختلف و اعلام كننده اعلاميه آزادی و حقوق بشر بوده است و طی چندين قرن و ايجاد شدن نشيب و فرازها و بحران ها و حوادث گوناگون هيچ وقت، و تحت هيچ عنوانی اشكال و اختلاف يا جنگ و برادركشی بين اقوام مختلف ايرانی به وجود نيامده است. با وجود سعی بيگانگان مخصوصا در دو سده اخير از طرف روس و انگليس و عثمانی با تمام تلاشی كه درباره ايجاد تفرقه بين افراد و اقوام ايرانی به عمل آمده، هيچكدام از ترفندها موثر نبوده است.

شوربختانه امروز به علت افزايش عدم رضايت عمومی از نابسامانی اوضاع اقتصادی و اجتماعی، عده ای در داخل و خارج از ايران سعی می كنند كه بين ملت ايران با ايجاد كردن اختلافات قومی و مذهبی و زبانی از قبيل سنی و شيعه يا ترك و فارس، تفرقه ايجاد كنند و با استفاده از نيروی گريز از مركز، خواهان خودمختاری برای مناطق مختلف و برقراری حكومت فدرال شده اند. متأسفانه عده ای افراد ساده لوح و نا آگاه را هم فريب داده و با خود هم صدا كرده اند و در توجيه نظر خود، سيستم حكومتی كشورهای آلمان، سوئيس و آمريكا را، كه دارای حكومت های فدرال موفقی هستند، مثال می زنند. غافل از اينكه (!!!) در شرايط امروز ايران و مخصوصا جو حاكم بر منطقه هر اقدامی در جهت برقراری حكومت های خودمختار و فدراليزم بشود، بنا به دلايل زير نتيجه ای جز قطعه قطعه شدن ايران كه مورد نظر بيگانگان است در بر نخواهد داشت.

١. در هر منطقه ای از جهان با توجه به ده ها عامل مختلف سازنده آن جامعه، از قبيل موقعيت جغرافيايی، عوامل اقتصادی، نظامی، فرهنگی، مذهبی و رخدادهای تاريخی،...در به وجود آمدن سيستم های حكومتی دخالت داشته اند، به همين جهت شرايط يك كشور و ملتی كاملا منطبق با كشور و ملت ديگر نيست. مثلا جوار كشور جمهوری فدرال آلمان، كشور مشروطه سلطنتی هلند، كشور فدراتيو سوئيس متشكل از ١٤ كانتون مركب از سه قوم با نژاد و زبان و مذهب مختلف (آلمانی، فرانسوی و ايتاليايی)، و كشور سلطنتی سوئد با سيستم سوسياليستی وجود دارند. يعنی هر كدام از اين كشورهای پيشرفته بر حسب شرايط مملكت و ملت خود، دارای سيستم حكومت های خاص خود هستند و اشكالی هم نه در داخل و نه در خارج ندارند.

٢. ايران يك كشور باستانی است كه اقوام با "نژادها" و زبان ها و مذاهب مختلف در تشكيل آن مشاركت داشته و قرن ها است كه به نام كشور و ملت ايران شناخته شده است. ما مثل كشور اتحاد جماهير شوروی و يا يوگسلاوی نيستيم كه ما را با زور و جبر و فشار به هم چسبانده باشند و به مجرد برداشته شدن فشار از هم جدا شده و متلاشی بشويم!

٣. در هيچكدام از حكومت هايی كه به شكل فدرال اداره می شوند هيچ ايالت و يا استانی به لحاظ نوع مذهب و يا زبان يا قوميت تقسيم نشده اند. بلكه تقسيمات بر حسب عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سنتی كه بين مردم يك منطقه وجود داشته با در نظر گرفتن شرايط جغرافيايی انجام شده است، در صورتی كه طبق طرح آقای "برنارد لوئيس" و يا خواست تجزيه طلبان، حكومت فدرال مبنای تقسيم ايران به مناطق قومی و زبانی و تشكيل دولت های خودمختار پيشنهاد می شود. نمونه اجرای چنين طرحی همان بود كه در سال ١٩٤٥ دولت اتحاد جماهير شوروی با تشكيل های حكومت های خودمختار آذربايجان و كردستان درصدد تجزيه اين دو منطقه و الحاق آن به كشور شوراها بود!

ملت ايران بايد بداند و آگاه باشد كه منظور بيگانگان و عوامل آنها در عنوان كردن اجرای طرح فدراليزم جز برای از بين بردن استقلال و تماميت ارضی ايران در جهت منافع بيگانگان چيز ديگری نيست. آذربايجانی، كردستانی، خوزستانی، بلوچستانی، خراسانی، مازندرانی، و ...وقتی تحت يك حكومت و به نام يك ملت واحد، با برپايی حكومت مردم سالاری بر پايه دمكراسی و آزادی و تقسيم عادلانه ثروت ملی بين تمام احاد ملت و دادن حق اداره امور داخلی هر منطقه به مردم آن منطقه (خودگردانی، نه خودمختار) مالك و صاحب همه ايران اند، ورنه در صورت تجزيه، مثل گوسفند گرگ دريده هر قطعه نصيب گرگی خواهد شد.

0 Comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.

<< Home