درد و پلاستيك
شعري براي كودكان كار
اشكان قلي پور
يه گوني رو دوشمه
آشغال پلاستيكارو جم ميكنم
پلاستيكاي سياه ،قرمز،آبي ،زرد ، سبز و سفيد .
اينارو به چند پول سياه ميفروشم، شيكممو سير ميكنم.
بي اون كه اميدي باشه واسه روزاي رنگي .
پلاستيكا كه ذوب شدن، دوباره از نو ساخته ميشن
و آدماي رنگي پلاستيكاي رنگي رو ميخرن .
و وختي از دوباره درب و داغون شدن من دوباره ...
يه گوني رو دوشمه، ستاره ها را ميشمرم، نميتونم جمعشون كنم
وسهم من با همه چيزاي تازه غريبس .
يه گوني رو دوشمه ، دردامو جم ميكنم .
0 Comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.
<< Home