Saturday, May 29, 2010

goobeen

مدرنیته و زندان

ذره بین

" به نظر من، امروز که دو دهه از آن دهه شصت می گذرد، وضعیت زندانیان سیاسی خیلی بهتره شده. و اینها همه مدیون تلاشهای خانم دکتر هاله اسفندیاری است که اوین را به یک مرکز بازپروری تبدیل کرد، و به همت دکتر رامین جهانبگلو که بصورت افتخاری در دو نقش گاندی-تو-بی و کریشنا بروی صحنه دلبری کردند، تیاتر “زندان اوین” را براه اندازی کردند. و بعدش هم که آقای اکبر گنجی ریشهایش را تراشید و جایش سفید آب بر گونه مالید، و رویال آکادمی سوئد، جایزه نوبل را دادند به وکیل الوکلا، افتخار ملی. و خلاصه اینکه امروز “زندان اوین” دیگر آن “اوین” سابق نیست که حتی شنیدن نامش رعشه بر اندامت بیاندازد. امروز “اوین” مکانیست برای مدی تیشین های سیاسی، البته برای آنهاییکه نام دارند و نشان، و گرنه سرنوشت مستضعفین ساکن اوین، که همان زندانیان با غیرت و شرف و بدون نام و نشان باشند، همانیست که از ابتدای دستگیری برایشان رقم خورده! اما، خبر خوش اینکه، در پنجاه سال آینده زندانیان سیاسی را به سونا و ماساژ هم می فرستد، و مزایای بازنشیتگی هم برایشان درنظر خواهند گرفت! خلاصه اینکه، سرانجام با اندکی طمانینه و وقار، مدرنیته به “اوین” رسید! وقتی فکرش را می کنم، می بینم این “رژیم قابل اصلاح است” و من و امثال من باید از خر شیطون پائین بیاییم و بپیوندیم به صف سبزپرستان و هی از موسوی و همسر شاعره اش و یا از کروبی حمایت کنیم تا روی امثال خودمان را کم کنیم."

Friday, May 28, 2010

Nazila Fathi hamid dabashi

!"زنان در "چيز

"بايد از جمهوری اسلامی تشكر كنيم كه فاصله ای كه بين زنان شهری ِ تحصيل كرده با زنان توی شهرستانها و طبقات پايين تر بود كمتر شده."

مادام نازيلا فتحی، مزدبگير نيويورك تايمز؛ گفتگو با شيخ حميد دباشی.
كليپ كامل در تارنمای "جرس".


Tuesday, May 25, 2010

reza aslan islamic democracy

هفته پيش "پروفسور" رضا اصلان، آمريكايی "ايرانی" تبار، از پشتيبانان ديرينهء جمهوری اسلامی و "دمكراسی اسلامی"، متخصص ابليس جلوه دادن پادشاه فقيد و طبيعتا از كارشناسان بسيار مشغول خاورميانه در رسانه های ‌اربابان، به استراليا سفر كرد تا در "فستيوال نويسندگان" در سيدنی هم شركت كند. چرا كه نه! ميدانيم كه الگويی كه جناب اصلان برای ايران در نظر دارند نخستين جامعهء اسلامی در مدينه است. از شاهكارهای ادبی اين جانور هم كه از دسامبر ٢٠٠٨ ميلادی در تارنمای "daily beast" منتشر ميشوند، ميتوان به "چگونه ترياك ميتواند افغانستان را نجات دهد" و "انقلاب سينمايی ايران" اشاره كرد.

در اين سفر اصلان طبيعتا چند گفتگو هم با رسانه های استراليايی ‌انجام داد كه بخشهايی از اظهارات ايشان را (از دو گفتگو كه اينجا و اينجا بصورت كامل در دسترس ميباشند) در كليپ زير ميگذارم:

در گفتگوی نخست، با راديو تلويزيون ملی استراليا، ‌آقای پروفسور ميگويد كه پيش از ٢٢ خرداد سال گذشته "‌انتخابات" در ايران معمولا "آزاد" و "دادورانه" صورت ميگرفته. در گفتگوی دوم، اصلان ميگويد كه گرچه "جنبش سبز" ‌ائتلافی از گروههای گوناگون از جمله "جوانان سكولار" است، همه با هم در يك مورد با هم هم انديشند، و آن اينكه جمهوری اسلامی پس از ٢٢ خرداد نه جمهوری است و نه اسلامی! ايشان كه از پشتيبانان تبديل عراق به يك ‌دمكراسی اسلامی پس از يورش دمكراتيك و حقوق بشری به آن كشور بودند، ترديد در بارهء تلاش برای اين نوع دمكراسی در مناطق ديگر را توهين آميز ميخواند، چرا كه اسرائيل نمونه ی يك "دمكراسی يهودی" است و گ-ز به شقيقه ربط دارد! "‌از كدام كشور بعنوان الگوی يك دمكراسی اسلامی ميتوان نام برد؟" دمكراسی های اسلامی ماشاالله زياد اند، از جمله بنگلادش، پاكستان "پس از ديكتاتوری ژنرال مشرف" و تركيهء اردغان (كشورهای مسلمان نشينی چون اندونزی "دمكراسی های اسلامی" ناميده ميشوند). "با توجه به آزمايش های سياسی ای كه در عراق و ايران ---‌ عليرقم سرقت دولت ايران توسط رژيم كنونی و عليرقم كلنجارهای سياسی در عراق ---‌ صورت ميگيرند، اين دو كشور براسی پيشرفته ترين شيوه های درهم جفت كردن ا‌نديشه های ا‌سلام و دمكراسی را نشان ميدهند." البته پروفسور اصلان فقط برای "دمكراسی اسلامی" تبليغ نميكند: ايشان مخالف سر سخت ممنوع كردن "برقع" در كشورهای اروپايی هم هستند.‎ "من اين استدلال های ساده انگارانه كه روسری نشان سركوب (زنان) در جامعه است را رد ميكنم."


+
گفتگو با شيخ حميد دباشی

Monday, May 24, 2010

sayeh saidi sirjani iranianstudies.com

جمع حزب تودۀ روزنامه نگار شده و دلالان محبت بنیاد علوی در کنار مطالعات ایرانی

سایه سعیدی سیرجانی

سه جلسۀ جانانه برای لس آنجلسی ها گذاشته اند. درست در جایی که بیشترین تعداد رادیو و تلویزیونهای فارسی زبان است. احدی از هموطنان خبر ندارد که بلیط ورودی چنین جلسه ای دویست دلار است و چه افرادی اینجا مدعی ایران شناسی برای غرب شده اند... در کنار علاقمندان به فرهنگ و ادب ایران اسامی تیم دلالان بنیاد علوی و حزب توده زیر عبای روز آن لاین و مخنث های جمهوری اسلامی: امثال چون حکاک، دباشی، علمداری، هرمز حکمت، پرتو نوری علاء، مهناز افخمی، شهرنوش پارسی پور،هما ( همایون کاتوزیان) و دیگر برسید به نوچه های نوپایشان چون... که بهتر است اسمشان آورده نشود تا احساس بزرگی ای اینجا پیش نیاید، حضور دارند... خواهشم از هموطنان در لس آنجلس این هست که خبر دار باشند و بدانند اینها تنها با حضور و تعبد شما مهر دکان خود را زده اند.

Sunday, May 23, 2010

win tv wintv 2 winbroadcasting Washington International Network

از تبليغات ديدنی تلويزيون آمريكايی ِ "WIN TV"، همراه با تحسين و احسنت يكی از جنتِلمَن های "ملی".


+

Thursday, May 20, 2010

abbas salimi namin

"رضاخان منشا بيشترين فساد در کشور بود، به گونه اي که بر طبق اسناد موجود ٥ هزار و ٦٠٠ فقره بزرگترين زمين هاي کشور را از مالکان [زمين خوار] غصب و در آنها کارخانه های قند و ذوب آهن احداث کرد."

آخوند عباس سليمي نمين، رييس "مرکز مطالعات تاريخ معاصر ايران" در جمهوری مستقل جمكران

"سليمي نمين [همچنين] به احداث راه آهن در زمان رضاخان بنا به خواسته و به نفع انگليسي ها و بيگانگان اشاره کرد.... وی با اشاره به بيان دکتر مصدق در مورد شکل گيري پهلوي اول و دوم که "همه مي دانند سلسله پهلوي مخلوق انگليس است و کودتاي 3 اسفندماه ١٢٩٩ با برنامه ريزي انگليس توسط رضاخان شکل گرفت"، تصريح کرد: مصدق آن دوران را درک کرده و خاطرات اين دوران را در زندان نگاشته است."

+
سليمی نمين و رفقا

Sunday, May 16, 2010

Stephen Kinzer on Turkey

خوانندگان وبلاگ با نام استيفن كينزر، پروپاگانديست آمريكائی، از سگ های هار محافل مادلين آلبرايتی، دمكراتيك و حقوق بشری، نويسنده كتاب الهام بخش"همهء مردان شاه" و دشمن خونين سكولاريزم در كشورهايی كه "اسلامی" معرفی ميكند آشنا هستند، و ميدانند كه تنها در پيوند با تبليغات سراسری برای "آرتيست های ايرانی" مانند شيرين نشاط امريكايی و مرجان ساتراپی فرانسوی، جهت "پيوند زدن نقطه ها"، بار ها از ‌اين جانور در وبلاگ نام برده ام.

از آنجا كه پيشتر به پشتيبانی طبيعی كينزر از دمكراسی و حزب ‌اسلامی "عدالت و توسعه" در تركيه هم اشاره كرده ام، بد نيست به مقاله ای كه اين جنايتكار بدنبال انتشار ویدئو و سپس استعفای "دنیز بایکال"، رهبر حزب سكولار و مخالف "دولت" اسلامگرای ترکیه، منتشر كرده هم اشاره ای كرده باشم. بخش كوتاهی از آن را با هم بخوانيم چرا كه آموزنده است:


"سكس ويدئو آينده درخشانی را برای تركيه نويد ميدهد"

"با استعفای دنیز بایکال، رهبر حزب مخالف، بدنبال رسوايی جنسی، بازدار ("مانع") اصلی مدرنيزاسيون دمكراتيك از سر راه برداشته می شود... دنیز بایکال، رهبر حزب مخالف، به اندازه هر كسی در دههء گذشته تلاش كرده تا از مدرنيزه كردن تركيه جلوگيری كند، و تركيه را در چنگال ارتش و نخبگان انحصار طلبی كه بر زندگی عمومی از تاسيس كشور در سال ١٩٢٣ تسلط داشته اند نگه دارد... اين گرايش حيرت انگيز رويدادها حتی مهم تر است چرا كه در برابر دورنمای تلاشی جانانه برای اصلاح قانون اساسی ضد دمكراتيكی كه ارتش در حكومت ٣ ساله اش در اوايل دهه ٨٠ ميلادی به تركيه تحميل كرد صورت می گيرد. با هم، يعنی استعفای بایکال و رفراندوم برای اصلاح قانون اساسی، اين دو امكانات درخشانی را برای تركيه فراهم می كنند...."

+
"تركيهء اردغان، الگويی برای جهان اسلامی"؛ تبليغ برای كينزر در روزنامهء "زمان"

Thursday, May 13, 2010

bbc bijan khalili Iranian calendar

مهرگان، مصدق و ميرحسين!

"تقویم های [ايراني] علاوه بر وظیفه اصلی شان، وظیفه یادآوری تاریخ و گذشته را برای [شما ايرانيان آلزايمری ِ امروزی و آلت دست بيگانه] دارند، اما آیا این وظیفه را [مانند بی بی سی عزيز] به درستی انجام می دهند؟ (بی بی سی همواره سخت نگران تاريخ ايران است) ... اعدام مخالفان حکومت در زندان های ایران در دهه شصت را نمی توان از تاریخ حذف کرد (حذف و فراموشی اعدام چندين برابر بيشتر ِ دشمانان جمهوری ِ بيگانه پيش از آن نه تنها اشكالی ندارد، كه بايستنی و حقوق بشری است) ....

[مِستِر] بیژن خلیلی، ناشر شرکت کتاب در لس آنجلس آمریکا در مورد سانسور تقویم هایی که در داخل ایران منتشر می شوند، به بی بی سی فارسی می گوید: "بر سر کار بودن دولت های مختلف در اعصار متفاوت در تاریخ ایران، تعیین کننده چهارچوب تقویم های رسمی کشور بوده اند و ناشران در انتشار تقویم هم دچار خودسانسوری می شوند. در حال حاضر، اگر توجه کنیم به طور کلی بعضی از روزها، بدون خواست و توجه مردم در تقویم ها آمده اند و این نشات گرفته از سیستم های استبدادی متفاوتی است که متاسفانه بعد از انقلاب مشروطیت بر ایران حاکم بودند." (‌البته بی بی سی از خليلی، كه پس از "انقلاب" مشروطیت خيلی رنج كشيده، كوچكترين توضيحی در رابطه با "استبداد حاكم بر تقويم" ها و خواست و توجه "مردم" در آن دوره را خواستار نميشود!) ....

مهدی افشار نیک، خبرنگار مقیم ایران در این مورد می گوید: "طبیعتا، درج روزها و مناسبت هایی که مورد تایید دولت ها باشند در تقویم بلامانع است، اما روزهایی هم دیده می شود که در حافظه تاریخی مردم ایران هستند، اما اثری از آنان در تقویم دیده نمی شود مثل تولد دکتر مصدق یا جشن مهرگان."

"ثبت رویدادهای اعتراضی سال ۸۸ ایران در تقویم" (بی بی سی)

Sunday, May 09, 2010

niac shirin neshat trita parsi

"فيلم نشاط به كسانی كه برای آزادی ايران جنگيدند و كشته شدند تقديم شده است، از انقلاب مشروطه ١٩٠٦ تا جنبش سبز ٢٠٠٩. نشاط كه خودش در اعتصاب غذايی هم در نيويورك شركت كرده بود از مردم ايران كه برای آزادی.... در رابطه با اينكه ايرانی‌آمريكايی ها چگونه ميتوانند به جنبش سبز كمك كنند، پافشاری شيرين نشاط در مورد حقوق بشر ‌ا‌ست. "بنظر مياد كه جهان مردم ايران را فراموش كرده است. آنها بجای مسائل حقوق بشری فقط روی مسئله اتم تمركز ميكنند." سخنان نشاط بازتاب گواهی تريتا پارسی در برابر کميسيون حقوق بشری كنگرهء آمريكا در بارهء وضعيت ايران ‌ا‌ست."

تبليغ برای "زنان بدون مردان" در تارنمای حقوق بشری "ناياك" (تريتا پارسی و لابی-ايست های آمريكايی)

+

Saturday, May 08, 2010

Ahmad Panahandeh deutsche welle Bahram Choubine

"به تازگی گزارشی از دویچه وله ( صدای آلمان ) خواندم که در آن به معرفی کتابی به قلم فریدون وهمن در باره ی سرگذشت جامعه ی بهایی و دیانتشان پرداخته بود... این گزارش به قدری مغرضانه تنظیم شده بود و ضدیت کورکورانه را با دوران ایران ساز پهلوی حکایت می کرد که انسان در شگفت می ماند از اینکه حتا با روشن شدن تاریخ سرفراز دوران پهلوی علی رغم کاستی ها در همه ی عرصه ها و بویژه حمایت بی دریغ پادشاهان پهلوی از اقلیت های مذهبی و خصوصن بهائیت امروز هم کسانی پیدا شوند که به عمد چشمان خودشان را از تاریخ بر گیرند و درونمایه ی لجن آلود درونشان را که بیش از همه خود سزاوارشان هستند، فرافکنانه به سمت نظام پادشاهی ببارانند... البته بر گزارشگرانی که این گزارش را تهیه کردند و همگی چه به لحاظ ژنی و چه به لحاظ سیاسی یک ضدیت کور با دودمان پهلوی رادر گذشته حمل می کردند و حال حمل می کنند، بر آنها حرجی نیست.... زیرا این افراد در قبیله ی حزب توده و فرزند نامشروعش "اکثریت" شیر خوردند و قرار نیست به ایران و سرفرازی ایرانی فکر کنند. اما اگر این گزارش، مورد تایید نویسنده ی کتاب و جامعه ی بهاییان هم باشد، باید گفت وا اسفا."

"کو انصاف؟"
وبلاگ احمد پناهنده

-------------------

اميدوارم خود آقای پناهنده بزودی خبر تاييد يا تکذيب گزارش از سوی نويسندهء كتاب را نيز به آگاهی ما برسانند. گرچه ناآگاهی دویچه وله از پيامدهای قانونی چنين تحريفی تصوری دشوار است. جهت آگاهی خوانندگان، خود من هم در چند روز گذشته، جويای تاييد و تکذيب نويسندهء ديگری بودم.

چهار روز پيش (١٤ ارديبهشت) برای آقای بهرام چوبينه ای‌ميلی فرستادم. كپی اين نامه را هم به چند تن از دوستان از جمله مزدك كاسپين فرستادم. به آقای چوبينه توضيح دادم كه گرچه يك سال از ‌انتشار اين يادداشت ميگذرد، نوشته ايشان همواره با همان فرنام جعلی در ديگر سايت های فارسی زبان بازتاب داده ميشود (اينجا يا اينجا)، و از آنجا كه تا كنون هيچ اخطار يا هشداری از سوی او در اين مورد نخوانده و نشنيده ام، ميخواهم دليلش را از خود او جويا شوم. نامه را با "اگر شما نيز مانند هم ميهن كوچكتان دستكاری كردن نوشته هايتان را محكوم ميكنيد، و برای هم ميهنان پيامی داريد، خود من از بازتاب دادن پيامتان در وبلاگ بسيار شاد خواهم شد" به پايان رساندم.

يك روز بعد جناب چوبينه بجای پاسخ به من، "پاسخی" را كه برای مزدك فرستاه، به من هم "forward" كردند: " دیباچه من بر کتاب 23 سال اثر زنده یاد علی دشتی بیش از ٢٠٠ صفحه است و «سرکوب بهائیان» تنها و فقط یک بخش کوتاه از این پیشگفتار می باشد. در سایتهای مختلف منتشر شده است. شما در سایت خود کامل آنرا بگذارید و نشان دهید که ایرانی نیک کرداری هستید."

پيامی را كه سپس برای مزدك فرستادم با خوانندگان وبلاگ در ميان ميگذارم:

"ميدانستم كه گامی بر ضد اين مزدوران بر نخواهد داشت و پيام مورد نظر را نخواهد فرستاد، چرا كه امكان نداشت خودش از آنچه كه با او در ميان گذاشتم بی خبر باشد. ولی با ديدن بازتاب ‌ا‌دامه دار مقالهء كذا با نام جعلی (بويژه در آن سايت حقوق بشری) گفتم هم كوششی كرده باشم و هم او را بيازمايم. من حتی از دريافت پاسخی از ايشان هم ترديد داشتم، و به همين دليل آدرس دوستانی مانند شما را نيز از او پنهان نكردم تا بداند موضوع جدی است و ديگران نيز مسئله را پيگيری خواهند كرد... اين بابا خود را به كوچه علی چپ ميزند، با ندادن پاسخ و هشدار مورد نظر از افشای باند اين اوباش خودداری ميكند، آنگاه توقع دارد كه مقاله اش در تارنمای شما هم گذاشته شود! اگر نظر من را ميخواهيد، خيلی دوستانه از او سپاسگزاری كرده، توضيح ميدادم كه از آنجا كه فرنام مقاله هنوز مشخص نشده است، انتشارش ممكن نخواهد بود!!"

fred halliday فرد هليدی janet afary 30mail.net

"ميراث دراز مدت انقلاب اسلامی استقلال ايران بود، ايرانی كه در دوران شاه كشوری نيمه مستعمره و زير سلطهء خارجی ها قرار گرفته بود."

"عليرغم همهء خصومت ها نسبت به ايران و مشكلات ناشی از جنگ ايران و عراق، آيت الله ها به مردم ايران احساس سربلندی داده و آنان را به اين باور كه ميتوانند از فرهنگ خود پدافند كنند تشويق كرده اند."

"كوته‌فكران بايد قدر تنوع و پرمايگی فرهنگ اسلامی را بدانند، چه از روی تفسيرهای قرآن، چه از روی حديث و قوانين شريعة."

بازگويی بالا، سه نمونه كوچك از گفته های "فرد هاليدی"، چپ نمای بريتانيايی كه جمهوری اسلامی را هم طبيعتا "يك دمكراسی" ميناميد، و دو هفته پيش دوستداران دمكراتيك و حقوق بشری اش را تنها گذاشت و رفت. از جمله كاوه افراسيابی (آنهم در نشريه ای "ماركسيستی") ومادام "ژانِت" آفاری خودمان (+)! ولی عزاداری سايت سبز و آمريكايی "سی‌ميل"، ويژه جوانان ايرانی، از همه ديدنی تر است: "مرگ فرد هلیدی در یک روز بهاری اتفاق افتاد".

بدنبال "ارتحال" جانگوز هاليدی، تارنمای انگليسی(New Statesman)جهت ياد كردن از كالاهای پرارزش اش مقاله ای از او را كه ٩ روز پيش از "انقلاب شكوهمند" در تاريخ ١٣ بهمن ٥٧ (٢ فوريه ١٩٧٩ ميلادی) بچاپ رسيده بود، در دسترس خوانندگان اين تارنما گذاشته است: مشروطه خواه بودن روح الله خمينی، فرضی جلوه دادن مخالفت خمينی با دادن حق رای به زنان ايران، اعتقاد خمينی به برابری حقوق زنان و مردان، دشمنی ديرينه آخوندها با استبداد و خطر كودتای خائنانه توسط ارتش مستبد و خونخوار شاهنشاهی ايران ("ارتش افسران مشكوك را از خواب بيدار ميكند و از تختخواب به جوخه اعدام ميبرد") از جمله نكات جالب توجه ای ميباشند كه در اين مقاله ديده ميشود.

+

Friday, May 07, 2010

mehrangiz kar gozaar freedom house

خلاصهء مقالهء مادام مهرانگيز کار ("فعال در زمينه گسترش دموکراسی") در تارنمای "گذار" (متعلق به بنياد "فريدوم هاوس") اينكه بدون حضور سازمان مجاهدان انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت، نهضت آزادی و ابراهيم يزدی عزيز در صحنه بسختی ميتوان به سوی دموکراسی "گامهای بزرگی" برداشت، و دمكراتيك جلوه دادن جمهوری اشغالگر به فرنگی های بيخبر برای ‌امثال خودش و حاجيه عبادی دشوارتر خواهد بود. (فارسي / انگليسی)

Sweden balkanization separatism

نقش سوئد در تحرکات تجزیه طلبانه
دکتر حسن شبستری
تابناك

با سپاس از امير سپهر گرامی و مزدك كاسپين كه مقاله را ديروز برايم ای‌ميل كردند.

آنها ( سوئدی ها ) تحت عنوان حمایت از تنوع فرهنگی و زبانی و قومی ( یعنی چیزی که خود بهیچوجه در رابطه با کشورشان و دیگر کشورهای غربی بدان اعتقاد ندارند )، هدایت رهبران قومگرا و تجزیه طلب را در دست گرفته، و از اینطریق، در جهت چند پاره کردن جامعۀ ایران، توانسته اند گامهای بلندی بردارند.... اکثر رهبران تجزیه طلب ایرانی، بدون اینکه شاید خود متوجه باشند؟! از نظر نظری و تئوریک، توسط کارشناسان « سپو » تغذیه می شوند و مجموعه ای از اطلاعات نادرست تاریخی و هویتی و قومی و زبانی را به شبکۀ فرهنگی جامعۀ ایران، تزریق می کنند. اکنون دیگر، حرفها و سخنانی را که تا چند سال پیش، فقط در محافل وطن فروشان و جاسوسان می شد شنید، از زبان نوجوان و جوان فلان کوره ده و شهرستان آذربایجان و کردستان و بلوچستان و خوزستان می شنویم، و اینهمه نیست، جز ثمرۀ کار حساب شده دستگاه اطلاعاتی سوئد و شرکای انگلیسی و اسرائیلی آن! و عجیب تر از همه آنکه، در تمامی یکدهۀ گذشته که سپو، بیشترین فعالیت را در ایران داشته، دستگاهای امنیتی جمهوری اسلامی، کوچکترین واکنشی از خود نشان نداده اند!

+

Tuesday, May 04, 2010

Naqsh-e Rostam heritage destruction

مرگ خاموش كتيبه‌های نقش رستم

سالهاست که مجموعۀ باستانی پر ارزش نقش رستم که یادمانهائی از ایلامیان، هخامنشیان، ساسانیان و حتی قاجاریه را در خود جای داده‌، در آستانۀ مرگی خاموش قرار گرفته است.

--- خبر خوب اينكه با از ميان رفتن مجموعه های باستانی ايران و حذف تاریخ پادشاهی از كتاب های درسی، ديگر اثری از ٢٥٠٠ سال "استبداد سلطنتی"، و گزينه ای جز يك دمكراسی تمام عيار انگلو-‌آمريكائی، آنهم بشكل باغ وحشی فدراليستی، باقی نخواهد ماند. شادی نزديك است، البته برای بورس لندن، سهام داران وال استريت و بی بی سی ضد توتاليتر!

+
همزمان در يونان ورشكسته

Sunday, May 02, 2010

Ali amini najafi BBC

پس از در ترادف قرار دادن فرهنگ ايرانی با نازيسم هيتلری، بی بی سی ِ ايران دوست، كارگر دوست، و ضد توتاليتر، و مِستِر "علی امینی نجفی" كه روشن نيست "منتقد هنری" است يا "پژوهشگر مسائل فرهنگی"، در مقاله ای كه به بهانهء "روز جهانی کارگر" منتشر كرده اند، تاريخچهء وضعيت كارگران ايران در دوره پهلوی را اينگونه شرح ميدهند. صد البته كه در اين ميان براندازی و تبعيد پادشاه كشور بی طرف هم "فرار" او ناميده شده و "آزادی" و "دمكراسی" از پيامدهای اشغال ميهنمان شمارده ميشوند.

Saturday, May 01, 2010

Mehrangiz Kar

"یا زینب"

مادام مهرانگیز کار ِ هاروارد رفته

نميدانم چرا "شعر" اين زبالهء ناب برايم تجاوز ادامه دار سبزپوشان برونمرزی و كثيفی مانند خودش را به پيكر بی جانِ ندا ياد آوری ميكند.

تارنمای "ويكيپديا" در باره اش نوشته است: "يكی از خوشنام ترين فعالان در تاريخ جنبش ٢٠٠ سالهء زنان ايران."

+
"زندگی حقوق بشری مشخصاتی دارد"

time magazine The 2010 TIME 100 Zahra Rahnavard Mir-Hossein Mousavi

بدنبال معرفی آن زينب كماندوی اسيد پاش و جنايتكار بعنوان "سومين انديشمند جهان"، گويا نشريه دمكراتيك تايم از فارين پاليسی ِ حقوق بشری الهام گرفته، با اعلام نتايج يك "رای ‌گیری" برای "صد شخصيت پرنفوذ جهان"، مير حسين موسوی را سومین "قهرمان جهانی" معرفی كرده است. البته وظيفهء "تحسين" و "تمجيد" در صفحه اين "قهرمان ايرانی" به "ايرانی" ديگری واگذار شده كه نقش موسوی را با نقش مارتين لوتر كينگ همانند دانسته، جمهوری دست نشانده آنگلو-آمريكائی ها را به شكستن "قول های" خود به مردم ايران متهم ميكند! البته بدبخت حق دارد، چرا كه پيشتر تايمز "رژيم احمدی نژاد" را به رها كردن "معيارهای دمكراتيك" جمهوری اسلامی متهم ، از بخطر افتادن "مشروعيت معنوی اسلام" ابراز نگرانی كرده بود. البته پس از كشف نشانهايی از دمكراسی و حقوق بشر در "انقلاب" بی فرهنگی و كتاب سوزی های عبدالكريم سروش ("صدای دمكراسی در ايران").

تايمز زهرا خانوم را ‌البته فراموش نكرده و او را در رتبهء هفدهم قرار داده است.

يادآوری كنم كه همين نشريه آمريكايی چندی پيش به ما ايرانيان آواره هم لطف كرده، پادشاه ايران را "غارت كنندهء" ايران معرفی كرده بود.